یوسف گم گشته کنعان (طریقت) رمضان 1446   =فروردین  ۱۴۰۴

۩۩۩ ☫ یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اسفند/ رمضان 1446 ☫ ۩۩۩ ۱۴۰۴

سودای تو داریم و هواخواه تو دریاب
شوریده ی مهتاب رخ ماه تو دریاب

چون ذره به دنبال تو گمگشته راهیم
چون باد صبا در پی درگاه تو دریاب

هم شبزدگـانیم ، سراپا همه شوق
هم از سر شب تا به سحرگاه تو دریاب

چشمک بزن وُ خرمنی از شعله برافروز
ما کشته ی هر غمزه وُ گهگاه تو دریاب

با گوشه ی چشمی به عنایت نظری کن
آتش به جگر از غم جانکاه تو دریاب

عمریست به دنبال سراپرده ی عشقیم
چندی اگر آواره ی خرگاه تو دریاب

ای یوسف گم گشته کنعانِ (طریقت)
ما تشنه لب زمزمی از چاه تو دریاب

  • باران و چـــتر و شـــال و شنـــل بود آشنا
  • جوی وُ دو جــفت چکمــه وُ گِل بود آشنا
  • وقتی نگاه من به تـــو افتـــاد، سرنوشت
  • تصدیـــق گفته‌هـــای «هِگِل» بود آشنا
  • روز قـــرارِ اوّل و مـــیز و ُسکــوت و چای
  • ســـنگینـــی هـــوای هُـــتــل بود آشنا
  • افتــــاد روی میـــز ورق‌هـــای سرنوشت
  • فنجــــان وُ فــــال و بی‌بی و دِل بود آشنا
  • کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان
  • در کوچـــه ساز وُ تُمبک و کِل بود آشنا
  • تا آفتـــاب زد همـــه جــا تــــار شد دلآ
  • دنیا چه‌قدر ســـرد و کِــسل بود آشنا ،
  • از خواب می‌پـــریم که این ماجرا فقط
  • یــک آرزوی مــانـــده به دِل بــود آشنا
  • ۩#خــُلدستان طریقت (رمضان 1446=فروردین یوسف گم گشته کنعان (طریقت) رمضان 1446 =فروردین ۱۴۰۴)۩#محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته

یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اردی رمضان 1402 +زندگی:برای کارگران و بازنشستگان ناممکن شده است

۩۩۩ ☫ یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اردی رمضان 1402 ☫ ۩۩۩

او خواهد آمد...

وای اگر مرد گدا یک شبه سلطان بشود
مثل این است که گرگی ،سگ چوپان بشود

هرکجا هدهد دانا برود کنج قفس
جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود

سرزمینی که در آن‌ قحط شود آزادی
گرچه دیوار ندارد،خود زندان بشود

باغبانی که به نجار دهد،باغش را
فصل هایش همه ،همرنگ زمستان بشود

ناخدا،دلخوش این آبی آرام نباش
وای از آن‌ لحظه ،که هنگامه ی طوفان بشود

سودای تو داریم و هواخواه تو دریاب
شوریده ی مهتاب رخ ماه تو دریاب
چون ذره به دنبال تو گمگشته راهیم
چون باد صبا در پی درگاه تو دریاب
هم شبزدگـانیم ، سراپا همه شوق
هم از سر شب تا به سحرگاه تو دریاب
چشمک بزن وُ خرمنی از شعله برافروز
ما کشته ی هر غمزه وُ گهگاه تو دریاب
با گوشه ی چشمی به عنایت نظری کن
آتش به جگر از غم جانکاه تو دریاب
عمریست به دنبال سراپرده ی عشقیم
چندی اگر آواره ی خرگاه تو دریاب
ای یوسف گم گشته کنعانِ (طریقت)
ما تشنه لب زمزمی از چاه تو دریاب

ادامه نوشته

یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اردی رمضان 1401

 ۩۩۩ ☫ یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اردی رمضان 1401  ☫ ۩۩۩  

سودای تو داریم و هواخواه تو  دریاب
شوریده ی مهتاب رخ ماه تو  دریاب

چون ذره به دنبال تو گمگشته راهیم
چون باد صبا در پی درگاه تو دریاب 

هم  شبزدگـانیم ، سراپا همه شوق
هم از سر شب تا به  سحرگاه تو دریاب 

چشمک بزن وُ خرمنی از شعله برافروز
ما کشته ی هر غمزه وُ گهگاه تو دریاب

با گوشه ی چشمی به عنایت نظری کن
آتش به جگر از غم جانکاه تو دریاب

عمریست به دنبال سراپرده ی عشقیم 
چندی اگر آواره ی خرگاه تو دریاب

ای یوسف گم گشته کنعانِ (طریقت) 
ما تشنه لب زمزمی از چاه تو دریاب 

  • باران و چـــتر و شـــال و شنـــل بود آشنا 
  • جوی وُ  دو جــفت چکمــه وُ  گِل بود آشنا 
  • وقتی نگاه من به تـــو افتـــاد، سرنوشت
  • تصدیـــق گفته‌هـــای «هِگِل» بود آشنا 
  • روز قـــرارِ اوّل و مـــیز و ُسکــوت و چای
  • ســـنگینـــی هـــوای هُـــتــل بود آشنا 
  • افتــــاد روی میـــز ورق‌هـــای سرنوشت
  • فنجــــان وُ فــــال و بی‌بی و دِل بود آشنا 
  • کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان
  • در کوچـــه ساز وُ تُمبک و کِل بود آشنا 
  • تا آفتـــاب زد همـــه جــا تــــار شد دلآ
  • دنیا چه‌قدر ســـرد و کِــسل بود آشنا ،
  • از خواب می‌پـــریم که این ماجرا فقط
  • یــک آرزوی مــانـــده به دِل بــود آشنا
  •  

       ۩#خــُلدستان طریقت (ص. جدید +رمضان 1400=اردی بعشق )۩#  محمد مهدی #طریقت

ای یوسف گم گشته کنعانِ (طریقت)

 ۩۩۩ ☫ یوسف گم گشته کنعان (طریقت) اردی رمضان 1400  ☫ ۩۩۩  

سودای تو داریم و هواخواه تو  دریاب
شوریده ی مهتاب رخ ماه تو  دریاب

چون ذره به دنبال تو گمگشته راهیم
چون باد صبا در پی درگاه تو دریاب 

هم  شبزدگـانیم ، سراپا همه شوق
هم از سر شب تا به  سحرگاه تو دریاب 

چشمک بزن وُ خرمنی از شعله برافروز
ما کشته ی هر غمزه وُ گهگاه تو دریاب

با گوشه ی چشمی به عنایت نظری کن
آتش به جگر از غم جانکاه تو دریاب

عمریست به دنبال سراپرده ی عشقیم 
چندی اگر آواره ی خرگاه تو دریاب

ای یوسف گم گشته کنعانِ (طریقت) 
ما تشنه لب زمزمی از چاه تو دریاب 

  • باران و چـــتر و شـــال و شنـــل بود آشنا 
  • جوی وُ  دو جــفت چکمــه وُ  گِل بود آشنا 
  • وقتی نگاه من به تـــو افتـــاد، سرنوشت
  • تصدیـــق گفته‌هـــای «هِگِل» بود آشنا 
  • روز قـــرارِ اوّل و مـــیز و ُسکــوت و چای
  • ســـنگینـــی هـــوای هُـــتــل بود آشنا 
  • افتــــاد روی میـــز ورق‌هـــای سرنوشت
  • فنجــــان وُ فــــال و بی‌بی و دِل بود آشنا 
  • کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان
  • در کوچـــه ساز وُ تُمبک و کِل بود آشنا 
  • تا آفتـــاب زد همـــه جــا تــــار شد دلآ
  • دنیا چه‌قدر ســـرد و کِــسل بود آشنا ،
  • از خواب می‌پـــریم که این ماجرا فقط
  • یــک آرزوی مــانـــده به دِل بــود آشنا
  •  

       ۩#خــُلدستان طریقت (ص. جدید +رمضان 1400=اردی بعشق )۩#  محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته