

۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(آثار باستانی )اصفهان ۩۩۩



سردرِ جورجیر تنها بخش باقی مانده از مسجد جامع جورجیر در محله حکیم اصفهان است. این سردر که در شمال مسجد حکیم و در کوچه باغ قلندرها قرار دارد، مربوط به دوره آل بویه و پایتختی اصفهان در آن روزگار است. سردرِ زیبای این مسجد تخریب شده که در بارندگی های آذر ۱۳۳۳ اصفهان از زیر کاهگل فرو ریخته روی آن نمایان شد، تنها بخش از مسجدی است که از قدیمی ترین مساجد اصفهان محسوب می شود و در دوره وزارت صاحب بن عباد بنا شده بود. گفته می شود این مسجد در حمله مغول ها تخریب شد و بعدها در دوره صفویه در زمین آن مسجد حکیم بنا شد. از کتیبه سردر جورجیر که به خط کوفی گچ بری شده بود، در طرف راست فقط عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» و در طرف چپ سردر، عبارت «بالقسط لاالله الا هوالعزیز الحکیم» برجای مانده و بقیه کتیبه از بین رفته است. در نماهای خارجی طرفین سردر و در داخل تاق نماهای آجری آن عبارات «لااله الاالله»، «محمد رسول الله»، «القدره لله»، «العظمه لله»، «سبحان الله»، «الحمد لله» به خط کوفی گچ بری شده و باقی مانده است. گچ بری ها دو طرف سردر بسیار زیبا و هنر دوره آل بویه را به نمایش می گذارد.


۩۩ ☫ شاعر شعر (طریقت) امر به معروف +نهی از منکر ☫۩۩۩

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
دولت آن یافت که در پای تو جان داد ولی
این قبا راست، نه بر قامت هر بی سر و پاست
در (طریقت) سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
****
میان آتش وخون پاره، پاره، پاره، برقص
به حکم نافذ نمرودیان، دوباره برقص
سربریده به میدان گذاشتی پا را
کنون به سرخ ترین شیوه، ای ستاره! برقص
همیشه عاشق دیدارزخم های تو اند
برهنه کن تن صد چاک را هماره برقص
تو لمحه لمحه بزن چرخ، ذوب وضایع شو!
تو شعله شعله به هرگوشه وکناره برقص!
بهشت سوخته من! ـ که دود وخاکستر
نشسته روی تنت جای برج وباره برقص
جهان که پارچه ـ آهنگ ناهماهنگیست
تو ناگزیربدانسان بکن گذاره برقص
خلاف میل ومرادت بساز با هرساز
وهر دُهُل که نوازند ـ نیست چاره ـ برقص!


۩۩۩ ☫ شاعر شعر (طریقت)تشنگی را آفرید ☫۩۩۩

مثل آشوبی که یک توفان به دریا می دهد
درد، گاهی شکل زیبایی به دنیا می دهد
یک نفر مثل تو عـهـدش را به آخر می برد
یک نفر در ابتدای ماجرا وا می دهد
از همان اول تو " تنها مرد میدان " بوده ای!
عشق کاری دست آدم های " تنها " می دهد
شاعرِ شعرِ(طریقت) تشنگی را آفرید
غیرت و مردانگی را هم به سقا می دهد ♥

امر به معروف تان چون منکر است
بانگ عَرعَر هایتان صوت خر است
خر چه داند می دهد فتوای شرع
آنچه از خر میبرآید، عرعر است
آنکه پشت پرده ها پنهان شده
هیبتالله است یا ملااختر است؟
کس ندیده آن امیرالمجرمین
آن چلاقی کو که ناماش افسّر است
زن به زندان حجاب جهل تان
گوییا این سنت پیغمبر است
نیست در قرآن چنین حکمی که زن
صرف در خانه برای بستر است
پارسی با آنکه میدانید، باز
در زبان روضه خوانان اخگر است
قوتی نسوار و تفدانیِ قیف
روی میز و روی صفحه دفتر است
نیست تنها چرخ افکارت خراب
"تَیرِ" تدبیر است خنجر پنچر است
گر به یک دست شما قرآن بوَد
پنچریتان از فشار خنجر است
هر چه میگوئید اینک در جهان
چشمها کورست گوشا تان کر است
با چماق خود به فرق زن زنید
بیخبر از اینکه آن زن مادر است
حبذا بر جسمِ مُــردار شما
مرحبا از مُردگی تان بهتر است
داد از اسلام و ایمان میزنید
لیک رفتار شما خود کافر است
قومبازیهای تان روبه صفت
پیروی از رهبری تان اَبتر است
جای ملای حقیقی یک چلی
بر فراز و در جوار منبر است
نی وکیل است و محاکم، نی ثبوت
کیفر مردم بدون محضر است
زندهها مان را فراری کرده اید
پیکر هر کشته در جوی و جر است
آنقدر جولان نخواهیم از شما
در نشستن گو زمانی کمتر است
تا کجا خواهید تاخت ای دهریان!
تا کجا در دست تان دُمب خر است؟
حمید(طریقت) 

۩#خلدستان طریقت ( صفحه تشنگی )۩ محمد مهدی طریقت
خــُلدستان طریقت(شعار:مُحرم)۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 


+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 20:56نویسنده: توسط محمد مهدی طریقت
|