در حقیقت با(طریقت) ، نازنینم، دلبرم ...(این نیز بگذرد)

۩۩۩ ☫ این نیز بگذرد ( طریقت )به همین صاف وسادگی ۩۩۩

هر ثانیه که میگذره از زمان، با صدای تیک تاک عقربه ی ثانیه شمار، یکقدم به مرگ نزدیکتر میشیم! نمیگم تا ابعاد منفی زندگی و هستی رو پررنگ کرده باشم! که البته مرگ بخش غیرقابل انکار زندگیه! بازگویی این قضیه به این خاطره که آگاه باشیم و بدونیم یکی از همین روزهای به ظاهر معمولی، دیر یا زود با هر اتفاقی یا جریان قابل پیش بینی یا حتی غیرقابل پیش بینی چشم به روی دنیا میبندیم! و تنی که سالها باهاش تو خوشی و ناخوشی دنیا سهیم شدیم، برای همیشه دفن میشه!

پیش از این اتفاق باید به خود اومد و کاری کرد! هرکسی رسالتی داره در این جهان! باید رسالتت رو پیدا کنی و براش زمان بزاری.. چی از جهان میخوای که بایستی دنبالش باشی؟ پیش از اتمام این بی بازگشت، دست به کار شو.. !

بچه قمری(یاکریم) رو زمین مرده بود

زنبور قرمزای بزرگ روش نشسته بودن خوشحال

و در حال خوردن

اون چیزی که برای یکی عزاست

برای دیگری میتونه عروسی باشه در هرصورت

بازی دنیا رو اینطوری ببینی زیاد جدیش نمیگیری

چون روزی اُون زنـــبـــورای قرمز عزادار میشن

و قمری(یاکریم) عروسی می گیرند...

این نیز بگذرد ...طریقت)

شاعر شعر (طریقت)ت>> مهتاب (لیلی ام) آفرید

۩۩۩ ☫ شاعر شعر (طریقت)ت>> مهتاب (لیلی ام) آفرید ☫۩۩۩

شبها همه شب محاقم وُ کابوسم
کامل:شده(مهتاب)تو را می بوسم
من گِـرد جهان مثـالِ یک فانــوسم
قــامـوس توئی مـثالِ اقیــانــوسم

***

با زبانم شــعر گــفتم، با لـــبم بوسیدمت
وقت شادی خنده کردم، گاهِ غم بوسیدمت

آدمِ حجب وُ حیا بودم ولیکن ناگهان
"از جمادی ناگهان نامی شدم" بوسیدمت!

من که در زندان وُ زندانبان خود بودم عجیب
از خودم بیرون زدم هی دَمبدم بوسیدمت

عشق من مهتاب: گاهی رابعه... گاهی فروغ...
بی‌نقاب عاشق شدم هر‌جا "خودم" بوسیدمت

عشق، غمهای فراوانی به قلبم هدیه کرد
پس چرا�مهتاب�ای معشوقه کم بوسیدمت؟

حمید(طریقت)


رئیس جمهوری کره جنوبی و نخست وزیر جمهوری چک در مراسم امضای توافق نامه همکاری های دو کشور در زمینه انرژی هسته ای/ یونهاپ



1



آغاز عرضه گوشی های جدید آیفون 16 در فروشگاه اپل در شهر توکیو/ زوما



محمّدمهدی طریقت

۩خــُلدستان طریقت( جدید )۩

ادامه نوشته

در حقیقت با(طریقت)انجمن خلدستان /نازنینم (دلبرم)+ اشعار

شب های مهتابی وُ بی نور حوزه هاست
پائیز غمزده توفان زده دور حوزه هاست

گل نازِ فراگیر فلک دختر غآقــآ
گویند که هنگامه ی مغرور حوزه هاست

شهزاده‌ی نیکو رخی‌ ازشهر منابر
قبلاً خبر آورده که مشهور حوزه هاست

در نبض جهان از قفس آزادی وگاهی
مِثل منِ پر بسته نه محصور حوزه هاست

وقتی که جلودارِ سیاهی رسد از غرب
یعنی که درین منطقه مستور حوزه هاست

از روز ازل در وطنم هیچ نگنجید
از شیخ ریا آدم منفورحوزه هاست

گل های لبت مژده ی آلاله ی سرخند
شعر وُ غزلم شادی و مسرور حوزه هاست

۩۩۩☫ در حقیقت با(طریقت)انجمن خلدستان /نازنینم (دلبرم)+ اشعار☫۩۩۩

عاشقانه

مستِ مستِ روزهایِ آخرِ شهریورم
گرچه مهر آغازِ فصل محنتِ خون آذرم

ماه شهریور پر است از خاطراتِ مدرسه
ثبت نام این روز ها اَرزنده باشم، باورم

همکلاسی های من ! امشب مرا یاد آورید
همچنان با نظم در فـکـر بتِ افسونگرم

انجمن را من بهشتِ آرزوها، ساختم
در حقیقت با(طریقت) ، نازنینم، دلبرم ...


۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#✍ محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته

در حقیقت با(طریقت) ، نازنینم، دلبرم ...

۩۩۩☫ در حقیقت با(طریقت)انجمن خلدستان /نازنینم (دلبرم)+ اشعار☫۩۩۩

عاشقانه

مستِ مستِ روزهایِ آخرِ شهریورم
گرچه مهر آغازِ فصل محنتِ خون آذرم

ماه شهریور پر است از خاطراتِ مدرسه
ثبت نام این روز ها اَرزنده باشم، باورم

همکلاسی های من ! امشب مرا یاد آورید
همچنان با نظم در فـکـر بتِ افسونگرم

انجمن را من بهشتِ آرزوها، ساختم
در حقیقت با(طریقت) ، نازنینم، دلبرم ...


۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#✍ محمد مهدی #طریقت

(شاعر) اگرچه مَنفعتی در طریقت است

نان می‌خوری ز سفره‌ی مردم؛ حلال درد
قطعاً بوَد حرام و، بگردد، وبال درد

ای مَنفعت‌طلب! که زنی حرص، روز و شب
آخر کند تباه، تو را ابتذال درد

وقتی که درد فقر نداری، نمی‌کند ـ
فرقی ملال و مِحنت مردم به حال درد

هر روز ِ اهل درد، به غم طی شود ولی
در عیش و عشرت‌است همه ماه و سال درد

بیچاره در جدال یکی لقمه نان بوَد
اما بگو برای چه باشد جدال درد

هر روزمان گذشت به نانی ز خون دل
سهم طعام دیگر ما نیز، مال درد

بسیار دیده‌ایم به غیر تو را ولی
هرگز ندیده‌ایم کسی را مثال درد

چون می‌کنی ز توشه‌ی این مردم احتکار
انسان ندیده هیچ کسی... با خصال درد

شغل شریف اگرچه ندارد درآمدی
دارد شَرف به ثروت و بر اشتغال درد

آن جا که می‌خرند گهر را ؛ نمی‌خرند ـ
آن صیرفان، به قدر پشیزی، سفال درد !

سررشته‌ی امیدِ همه بر خدا رسد
ماندم که بر کجا برسد اتصال درد

هرچند حاکمی و کنی حکمِ دل، ولی
هرگز گمان مکن که بَرَنده است خال درد

غَرّه مشو اگر که تو را صبح دولت است
چون زود می‌رسد به خدایت، زوال درد

تا فرصتی توراست به خود، آی و مَرد باش
ترسم از آن دمی که شود طی، مجال درد

امشب زدم تفأل حافظ، چه خوب بود
اما به جز ملال، ندیدم به فال درد

(شاعر) اگرچه مَنفعتی در طریقت است
این مَنفعت ولی نرسد بر حلال درد ...

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه دوم )۩محمد مهدی طریقت

<<خطبه دوم

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار= پیشواز پائیز (شهریور)

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

***

بحثِ پاییز شد وُ ، موسم لبخند انار
فصل پُر شور ِکلاغان، به سر شاخِ چنار
خش خشِ برگ درختان پیِ موسیقی باد
گوش جان را بنوازد ،به یمین وُ زِ یسار
جامه ی سبز درختان شده نارنجی و زرد
گوئیا ، باز نگارنده شده دست اهل شعار
فصل پاییز، بهاریست که عاشق شده باز
زین جهت گیس پریشان شده وُ زرد نگار
برگ ریزان شده وُ موسِم دست افشانی
دست افشان که مگو ، رقص درختان بکنار
باد هوهو به ترنّم ، سر گیسوی چنار
باز شاعر شده عاشق غزل شعر قطار
غزلِ شعر (طریقت) ، تو به خاطر بسپار
بسیار آمده اند ، بـــاز تمــــاشایِ بهار

****

گل ماگنولیا یولان با پیشینه ی 1500 ساله در چین ، گل درختی است که

هنگام باز شدن شکل پرنده به خود می گیرد و آن را زیباترین گل جهان می دانند .

ماگنولیا یولان

دوباره شعر مرا عاشقانه میخوانی
هجای درد دلی با ترانه میخوانی

سکوت نیمه شبی مانده از طلوع سحر
اَنــار بغض مرا دانه دانه میخوانی

به یُـمن نافله هایی که بی اجابت ماند
دعای مختصری بی بهانه میخوانی

چه قصه ها که گذشت و مرا نفهمیدی
چه نغمه ها که بیاد زمانه میخوانی

تو کوچه های پر از خاطرات لبریزی
غزاله شعر مرا روی شاخه میخوانی

اگر چه ساده گرفتی همیشه شعرم را
دوباره با نفسی شاعرانه میخوانی

غزاله شعرِ(طریقت) فدای چشمانت
تو ماهـتـاب منی ماهرانه میخوانی

ح(طریقت)جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکان مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

۩۩۩ ☫ شاعر شدن سخت است جانان (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

انگار می‌خواهی که من دیوانه باشم
دیوانه ای : دنبالِ یک فــرزانه باشم

با عطر عشقت خوب کن حال سرشتم
تا با شـرشتــم در پِیِ جـــانـانه باشم

امشب دلم عاشق تر از عشق زلیخاست
یوسف شدی شیرین تر پروانه باشم

با اشک عشقت خوب کن حال فریبا
با شعر باید جانب میـــجانانه باشم

شاعر شدم عاشق تر از مجنون و لیلاست
شیدا شدم تا کی پِـیِ افسانه باشم

ای نازنین! آوارگی بسیار سخت است
ایکاش بُگذاری برایت خانه باشم

شاعر شدن سخت است جانانِ(طریقت)
ای کاش بگذاری درین کاشانه باشم

زُلیخا گفــت: یوسف این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سبب را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد کنارت

ســزاوارست تــا جاوید مانم
که مرگ سرخ بهتـر از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر شاهـدان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من عشق
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواریِ جان
که صد تن می‌کشـد با یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را عشوه فرمودی به غارت

مجو در گریه (شاعر )را صبوری
(طریقت) یا تجـارت یا عمارت

عدم رسیدگی به اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی بازنشستگان هم چیز خوبی نیست؛ زیرا این امر بسیاری از جوانان را متوجه "آخر، عاقبت ما هم همین است" کرده و اگر هم آن ها را برای رسیدن به آینده بهتر به مهاجرت سوق ندهد، دست و دل ایشان را تحت تاثیر قرار داده و این دو عنصر مفید در عالم کاری را غیر متمایل به فعالیت می نماید.

از طرف دیگر، پولی که بازنشستگان به عنوان حقوق دریافت می کنند را، یک جورهایی، خودشان جفت و جور کرده و در دوران جوانی، به علت آینده نگری، کنار گذاشته اند و اگر قرار بود سر پیری هم هیچ پولی عصای کارگشایشان نشود، بدون شک، ترجیح می دادند در عنفوان جوانی بیشتر خرج کرده و به قول قدیمی ها بهتر و بیشتر جوانی بکنند.

با این حال، وقتی حال جامعه خوب نباشد دولت ترجیح می دهد، در نخستین قدم، سراغ پس اندازها برود و با از میان برداشتن مسائل و مشکلات فعلی، در باره باقی معضلات، اسکارلت وار، "بعدا در باره اش فکر می کنم" بگوید.

کار دولت، در این باب، شبیه پدری است که برای تحصیل بچه ها پول کنار گذاشته است.

اگر این پدر متوجه بیماری شدید بچه ها شود و بداند که بدون پول، خوب شدنی در کار نخواهد بود، مسلما، در فکر " یک بچه مرده که نمی تواند تحصیل کند" خواهد افتاد.

حتی اگر فقط حال یکی از بچه ها بد باشد، پدر به خود حق می دهد از خرج تحصیل هر دو فرزند مایه بگذارد و به تاسی "هیچ چیز ارزش سلامتی را ندارد"، آینده فرزند دیگر را هم به مخاطره بیندازد.

با این حال، آنچه بسیاری از بازنشستگان و کهنسالان را نگران و عصبانی کرده و حتی باعث شده بسیاری از جوانان، آینده مبهم و تیره و تاری را در برابر چشمان خود گشوده ببینند این است که دستی که گاه به گاه به "صندوق" برده می شود و به این مناسبت آینده آن هایی را در معرض تهدید قرار می دهد که با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری به دلیل ابتلا به انواع و اقسام دردها و آلام و مرض ها و بیماری ها بیش از بیشتر افراد جوان و برنا نیازمند مراقبت هایی که فقط با پولداری ممکن می شود هستند؛ صرف رسیدگی به احتیاجات لوکس و اشرافی کسانی می گردد که حال واقعا خوشی داشته و مصداق بارز " یکی را داده ای صد ناز و نعمت" یکی را نان جو آلوده در خون می باشند.

ساماندهی سایت های تکثیر در اسارت مرال/ تدوین برنامه عمل گورخر

مارا به جای باده، صد خون دل نهادند

گاهی بهشت معشوق، گاهی پیاله دادند

درسینه لخته ای خون با نام دلسپردند

برجملهء ملایک دستور سجده دادند

از جوهرگرانِ بیرنگ و خالص عشق

بر دل نشان رویِ محبوبه ای نهادند

نوری نهفته بودیم در عالم نشانه

با صد اشاره مارا بی خامان ستادند

بستند بر دل ما درهای شاعرانه

مارا زمادر خویش بس ماهرانه زادند

_

مارا به جای باده، صد کوله بار بردوش

گفتند نوشِ جانت ،ازنسل کیقبادند

درسینه رفته رفته مارا به خونِ بسته

صف درصف این شیاطین درسجده ایستادند

نوری نهفته بودم در عالم دُرّ افشان

با زایشی زمهرش، بر خشت جان فتادند

بستند بر دل ما درهای شادمانی

نعمت نبود مارا حکمت بسی گشادند

حمید محمد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩خــُلدستان طریقت(انار=شهریور )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

انجمن اهل  (طریقت): خانه ات آباد ای هم خانه (وقتی بامنی +اشعار/ شهریور(طریقت) اینچنین

 

۩۩ ☫انجمن اهل  (طریقت): خانه ات آباد ای هم خانه (وقتی بامنی )☫۩۩

می‌شوم افسانه‌ی فرزانه وقتی با منی
قبله را گم می‌کنم، سلانه وقتی با منی

بار دیگر دیر کردی، راه مسجد دور شد
شک ندارم می‌روی میخانه وقتی با منی

عاقلان، پشت سرت بسیار صحبت می‌کنند
رفته رفته می‌شوی دیوانه وقتی با منی

مو‌به‌مو از شب‌نشینی‌های گیسو گفته اند
درد دل‌ها کرده موزون شانه، وقتی با منی

کلبه: بی‌سقف وُ  ستون ویرانه وُ ماتم سر‌ا
می‌نشینم گوشه‌ی ویرانه وقتی بامنی

انجمن از شب‌نشینی‌ها(طریقت)گفته اند
خانه ات آباد،  ای هم خانه، وقتی بامنی

 

۩۩ ☫ برآستان جانان (دوبیتی )طریقت +اشعار ☫ ۩۩۩  

༺࿇🤍࿇༻

من امشب "مبتلایت" هستم ای دوست
رفــیق بــا  صـــفایت هستم ای دوست

 

اگرچه  "دورم"   از  "شهر"  صفاهــون "
همیشه  "آشنایت"  هستم  ای "دوست"

 

بر روی بوم زندگی، تاثـــیــر را باور مکن
زیبا و زشتش پای تو، تقدیر را باور مکن

تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رســم کن، تفسیر را باور مکن

خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کـــن تا آرزو، درگــیر را باور مکن 
در اوج، اوجِ بندگی، دیوانهء دلبستگی
زیبا و زشت زندگی،تحقیر را باور مکــن

تصویر اگرزیبا بُوَد، دنیا به کامت می شود
درانعکاس زندگی ، تقصیر را باور مکن

شاعر:(طریقت)  آفرید، آزادِ آزاد آفــرین
با این ردیف وُ قافیه ، زنجیر را باور مکن

9ze4_photo_2018-03-10_00-25-54.jpg

 ح. (طریقت) 

 

  

 

 ۩خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩۩ محمد مهدی طریقت       <<<   ادامه    مطلب

 

 

 

اکنون دانشمندان آزمایشی ترتیب داده اند تا به بررسی این موضوع بپردازند. آزمایش جاه‌طلبانه‌ای که طی آن قرار است یک گوی شیشه‌ای به طور هم‌زمان در دو محل وجود داشته باشد.

به گزارش نیوساینتیست، از زمانی‌که اروین شرودینگر طی آزمایش نظری مشهور خود اعلام کرد که یک گربه به صورت هم‌زمان می‌تواند در یک برهم‌نهی از وضعیت مرده و زنده بودن قرار داشته باشد، فیزیک‌دانان همواره از خود می‌پرسند که آیا اجسام بزرگ می‌توانند از قوانین کوانتوم تبعیت کنند یا خیر.

اوکانل و همکارانش در دانشگاه سانتاباربارا کالیفرنیا، نشان دادند که ایجاد برهم‌نهی در یک نوار فلزی به طول 60 میکرومتر امکان‌پذیر است. با این وجود، جدایش فیزیکی ناشی از دو وضعیت مختلف نوار تنها 1 فمتومتر (هر فمتو معادل 10 به توان منفی 15 است) بود، یعنی چیزی تقریبا معادل عرض هسته یک اتم.

در مقابل، آزمایش جدید گوی شیشه‌ای را در آن واحد در دو موقعیت کاملا متمایز و بدون کوچک‌ترین هم‌پوشانی قرار می‌دهد. رومرو ایزارت می‌گوید: «در آزمایش پیشنهادی ما، مرکز جرم در یک برهم‌نهی از موقعیت‌های مکانی قرار می‌گیرد که فاصله آنها از یکدیگر، بیشتر از اندازه خود جسم است.»

آزمایش‌های تداخل‌سنجی اتمی که در آنها فلورین‌ها (کلاس خاصی از مولکول‌های کربنی که شکلی کروی دارند) و سایر مولکول‌های شامل چند صد اتم در وضعیت‌های متمایز برهم‌نهی قرار گرفته‌اند، از نظر جدایش قبلا هم به نتایج خوبی رسیده است. اما رویکرد جدید به راستی از اجسام ماکروسکوپی برای آزمایش استفاده می کند.

به گفته محققان، انجام آزمایش‌هایی در خصوص مکانیزم‌های کوانتوم بسیار ارزشمند است. مشاهده رفتار چنین اجسام بزرگی که از قوانین کوانتوم پیروی می‌کنند، بهترین وسیله برای یافتن راه‌هایی است که در آن نظریه کوانتوم ممکن است شکست بخورد.

به گفته آنتونی لگات از دانشگاه ایل‌نویز، آزمایش رومرو ایزارت می‌تواند درک ما را از حقایق پشت پرده کوانتوم بالا ببرد. وی می‌گوید: «نه آزمایش‌های فلورینی و نه آزمایش اوکانل، قادر نیستند که نظریات قدرتمند رقیب نظریه کوانتوم را مورد آزمایش قرار دهند.»

 

  

 

 

 

ادامه نوشته

اشعار/ شهریور(طریقت) اینچنین  

۩۩☫اشعار/ شهریور(طریقت) اینچنین ۩۩

خــاطـراتم چهـار فصلش جملگی با درد شد

ماه هایش بی بهار وُ صفحه هايش زرد شد

پيش از اين حتی رديف شعرهایم خسته بود

آتش وُ خاكستر وُ دود وُ غبار وسرد شد

ناگهان اَفکارِ من درمن شِكُفت

شادی و شيدائی گلهـا بهارآورد شد

ديدم آن ليلاي شورانگيز صحرا گَرد را

تازه فهمیدم چرا مجنون بيابانگرد شد

شعرهایم جملگی از لیلی وُ مجنون شدند

واژه ها اهل(طریقت)در ردیفِ مَرد شد

۩۩۩ ☫ برآستان جانان زخانقاه به میخانه می رود (حافظ) غزل، ☫ ۩۩۩

صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد

که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای

درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان بـــر فروخت باد بهار

که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش

که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

ز فکر تفرقه باز آن تا شوی مجموع

به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد

ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد

چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس

سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد

زخانقاه به میخانه می‌رود حافظ

مگر زمستی زهد ریا به هوش آمد

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩# #طریقت

️✍ محمّدمهدی طریقت

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار= پیشواز پائیز (شهریور)

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکان مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم گل گلاب شد

انار سرخ

۩۩۩ ☫ شاعر شدن سخت است جانان (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

انگار می‌خواهی که من دیوانه باشم
دیوانه ای : دنبالِ یک فــرزانه باشم

با عطر عشقت خوب کن حال سرشتم
تا با شـرشتــم در پِیِ جـــانـانه باشم

امشب دلم عاشق تر از عشق زلیخاست
یوسف شدی شیرین تر پروانه باشم

با اشک عشقت خوب کن حال فریبا
با شعر باید جانب میـــجانانه باشم

شاعر شدم عاشق تر از مجنون و لیلاست
شیدا شدم تا کی پِـیِ افسانه باشم

ای نازنین! آوارگی بسیار سخت است
ایکاش بُگذاری برایت خانه باشم

شاعر شدن سخت است جانانِ(طریقت)
ای کاش بگذاری درین کاشانه باشم

زُلیخا گفــت: یوسف این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سبب را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد کنارت

ســزاوارست تــا جاوید مانم
که مرگ سرخ بهتـر از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر شاهـدان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من عشق
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواریِ جان
که صد تن می‌کشـد با یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را عشوه فرمودی به غارت

مجو در گریه (شاعر )را صبوری
(طریقت) یا تجـارت یا عمارت

عدم رسیدگی به اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی بازنشستگان هم چیز خوبی نیست؛ زیرا این امر بسیاری از جوانان را متوجه "آخر، عاقبت ما هم همین است" کرده و اگر هم آن ها را برای رسیدن به آینده بهتر به مهاجرت سوق ندهد، دست و دل ایشان را تحت تاثیر قرار داده و این دو عنصر مفید در عالم کاری را غیر متمایل به فعالیت می نماید.

از طرف دیگر، پولی که بازنشستگان به عنوان حقوق دریافت می کنند را، یک جورهایی، خودشان جفت و جور کرده و در دوران جوانی، به علت آینده نگری، کنار گذاشته اند و اگر قرار بود سر پیری هم هیچ پولی عصای کارگشایشان نشود، بدون شک، ترجیح می دادند در عنفوان جوانی بیشتر خرج کرده و به قول قدیمی ها بهتر و بیشتر جوانی بکنند.

با این حال، وقتی حال جامعه خوب نباشد دولت ترجیح می دهد، در نخستین قدم، سراغ پس اندازها برود و با از میان برداشتن مسائل و مشکلات فعلی، در باره باقی معضلات، اسکارلت وار، "بعدا در باره اش فکر می کنم" بگوید.

کار دولت، در این باب، شبیه پدری است که برای تحصیل بچه ها پول کنار گذاشته است.

اگر این پدر متوجه بیماری شدید بچه ها شود و بداند که بدون پول، خوب شدنی در کار نخواهد بود، مسلما، در فکر " یک بچه مرده که نمی تواند تحصیل کند" خواهد افتاد.

حتی اگر فقط حال یکی از بچه ها بد باشد، پدر به خود حق می دهد از خرج تحصیل هر دو فرزند مایه بگذارد و به تاسی "هیچ چیز ارزش سلامتی را ندارد"، آینده فرزند دیگر را هم به مخاطره بیندازد.

با این حال، آنچه بسیاری از بازنشستگان و کهنسالان را نگران و عصبانی کرده و حتی باعث شده بسیاری از جوانان، آینده مبهم و تیره و تاری را در برابر چشمان خود گشوده ببینند این است که دستی که گاه به گاه به "صندوق" برده می شود و به این مناسبت آینده آن هایی را در معرض تهدید قرار می دهد که با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری به دلیل ابتلا به انواع و اقسام دردها و آلام و مرض ها و بیماری ها بیش از بیشتر افراد جوان و برنا نیازمند مراقبت هایی که فقط با پولداری ممکن می شود هستند؛ صرف رسیدگی به احتیاجات لوکس و اشرافی کسانی می گردد که حال واقعا خوشی داشته و مصداق بارز " یکی را داده ای صد ناز و نعمت" یکی را نان جو آلوده در خون می باشند.

ساماندهی سایت های تکثیر در اسارت مرال/ تدوین برنامه عمل گورخر

مارا به جای باده، صد خون دل نهادند

گاهی بهشت معشوق، گاهی پیاله دادند

درسینه لخته ای خون با نام دلسپردند

برجملهء ملایک دستور سجده دادند

از جوهرگرانِ بیرنگ و خالص عشق

بر دل نشان رویِ محبوبه ای نهادند

نوری نهفته بودیم در عالم نشانه

با صد اشاره مارا بی خامان ستادند

بستند بر دل ما درهای شاعرانه

مارا زمادر خویش بس ماهرانه زادند

_

مارا به جای باده، صد کوله بار بردوش

گفتند نوشِ جانت ،ازنسل کیقبادند

درسینه رفته رفته مارا به خونِ بسته

صف درصف این شیاطین درسجده ایستادند

نوری نهفته بودم در عالم دُرّ افشان

با زایشی زمهرش، بر خشت جان فتادند

بستند بر دل ما درهای شادمانی

نعمت نبود مارا حکمت بسی گشادند

حمید محمد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩خــُلدستان طریقت(انار=شهریور )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

آقای(طریقت)بخدا چائتان از دهن افتاد

 ۩۩☫ برآستان جانان  +اهل(طریقت) +سالکان +قدرت  ☫۩۩ 

  

امشب مرابه قصه بنا گوش بایدت 

فردا مرا چو قصه فراموش بایدت  

این در همیشه در صدف روزگار نیست

می گویمت ولی تو کجا گوش بایدت  

دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت

ای نازنین تو با که در آغوش بایدت 

در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست

هشیار و مست را همه مدهوش بایدت  

می جوش می زند به دل خم به ساغری

یادی اگر ز خون سیاووش بایـدت 

گر نوش می کنی سخنی جوش گویمت

بهتر ز گوهری که تو در هوش بـایدت 

جام جهان ز خون دل عاشقان پر است

حرمت نگاه دار اگرش نوش بـایدت 

اهل(طریقت)اند هوا خواه سالکــان

زین سالکان که با لب خاموش بـایدت

گل نسرین.. 

    ۩۩۩☫  اشعار/آقای(طریقت) بخدا چائتان از دهن افتاد ۩۩۩  

در انجمنِ شعر  مسیرش به من افتاد
ناخــواسته در تیـر رَس انـجمن  افتاد

در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان وُ سپرم از سخن افتاد

بی دغدغه ، وُ هیچ نبردی شدم آرام
در دام دو اَبـرو  وُ  دو شمشیر زن افتاد

می‌خواستم از او بگریزم ، ولی افسوس
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد

لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هموطن افتاد

درگیر خیالات شدم راهزنــی  گفت:
آقای(طریقت)بخدا چائتان از دهن افتاد

 
         ۩#خــُلدستان طریقت #غزلیات  )۩#  محمد مهدی طریقت  

 ادامه  مطلب  ...یکی برای همه#همه فدای یکی <<<<...

 

ادامه نوشته

قرآن به زیر پا  وُ رهبر چنین خندان

 

 ۩☫  شعر (طریقت)   قرآن به زیر پا ورهبر چنین خندان ۩۩۩ 

 جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

بگـذار تا بگویم  از  ابـر در بهاران
آمد چه زهر ماری در کام خلق ایران

دیگر بلا نمانده تا کربلا ببینیم
آسایش دو گیتی،تفسیر این طبیبان 

فریادِ آه وُ افغان از مرد و زن بلندست
از این فشار سنگین، بر گُرده ی مسلمان 

هرسوی به  هرکرانه، بینی بُوَد نشانه
از غارت و چپاول،از خفّت فراوان

ازقصه فلسطین،ما جمله زهر خوردیم
از این همه خسارت،ایران شدست لبنان 

آزادی فلسطین، آخر نشد میسّر
ما خود اسیر دُژمن ،با ذلتی دوچندان

یک ملت گرسنه،در جای جای میهن
جانش به لب رسیده،در سایه ی فقیران 

تلخ است زندگانی ،با این همه گرانی
آقایمان فقیر است بااین همه ، جوانان

گویا که عقل سالم، در کله ای نمانده
تابشنود نصیحت،از روی عدل و ایمان

این رسم روزگارست،یا رسم کجمداری
کز جان و مال مردم،سرمایه کن تو آسان

ای وای بر امیری،کز یاد برده باشد
میثاق انقلابی ،با مردمی مسلمان

یاران روا نباشد،در  رسم پاسداری
 قرآن به زیر پا  وُ رهبر چنین خندان

 

  ح. (طریقت)

  

  ۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت