
۩۩☫ اشعار: باشروع حمد رب العالمین /طریقت/☫۩۩۩

آشفته شدم جانا هــنــگــامِ پریشانی
اشعار سحرگاهم در بی سر و سامانی
ای شاهد افلاکی در مستی وُ در پاکی
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
در سینه ی اشعارم مستوری و مهجوری
من چشم تو را مانم تو اشک مرا مانی
در بحر غزل هایم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله می جویم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم حقیقت جو کو؟چشم(طریقت)جو؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
____________________
اوتیسمیک: چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۱ ساعت: ۱۹:۴
درود بزرگوار درین شعر جای دو مصرع که ثبت شده تغییر دهید
تا ترتیب قرار مصرع زوج و ۳رد ادیت بشه
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی وُ در پاکی
ابتدا ای شاهد افلاکی
و سپس مصرع تا آتش را بیاورید

با شروعِ حمدِ رَب العـــالمین شُکر بی حد می کنم بر نازنین
کاوه ای پیــدا نخواهد شد پدید کاشکی اســکندری آیـــد اَمـین
ای کفن پوشان ، ای حبل الورید ای حـــرامیـــهایِ حبــل المتقین
هم به تنگ آورده ما را نــامـتان دین چنین گـردیده ختـم المرسلین
ختم مرسل کفر می آیــد پــدیــد توپ می بندنــد بــر مجلس یقین
ای خدایِ چرخِ گردون قادری ؟ برکـنــی این نامسلمان از زمـیــن
کوکمینگاهی که چون مرصاد بود از چه رو کـافـر فرستـادی چنین
جملگی بــودنــد در وادی طــور آتــشی افــکنده اینک در کــمین
دین حق را کــرده تــاج سلطنت خطبه ها می خواند روزی آتــشین
در پناه دین ، ظــلم آمــد پــدیــد خشــک وُ تر افتاده در گردابِ دین
ای (طریقت) واپسین را واپسین ظاهـــراً افتـــاده در روز پَــسین
۩۩۩ ☫ خطبه اول: حکایات حکیمانه (نصرالدین)حضرت الاغ☫۩۩۩
ما نماز دمبه را پنشمه می خوانیم
حدود یک سال است که دولت فعلی بر سر کار می باشد. امروز که 23 تیر ماه 1401 است، سخنگوی دولت تحت عنوان تکذیب سخنان معاون اول رییس جمهور، گفته که رییس جمهور و معاونش به فکر بازنشستگان می باشند! اگر به فکر بازنشستگان اند، بگویند دراین یک سال برای این قشر چه کرده اند؟ کدام خدمت را کرده اند که کسی آن را نمی بیند؟ به رغم این که در قانون بودجه مصوب شده که در جهت همسان سازی، مبلغ 9 هزار میلیارد تومان به بازنشستگان کشوری و 5 هزار میلیارد به بازنشستگان لشکری اختصاص یابد، پس از گذشت نزدیک به چهار ماه از سال جاری، هنوز دولت آیین نامه اجرایی مربوطه را تصویب ننموده است. آیا این به فکر بودن است؟ مدیر صندوق بازنشستگی علنا دم از قانون شکنی زد و گفت این مبلغ را می خواهم صرف کار دیگری کنم! این کی باشد که قانون را زیر پا بگذارد؟ مجلسیان چرا قانون تصویب کرده اند؟ قانون تصویب کرده اند تا یک مهره رده چندم علنا بگوید من آن را اجرا نمی کنم؟ دولت رخ بنماید و صریح بگوید برای بازنشستگان چه کرده و چرا قانون را اجرا نمی کند؟ سخنگو ممکن است خیلی حرف ها بزند. ملاک عمل می باشد. حرف نزنند ودر عمل نشان بدهند که مجری قانون وبه فکر بازنشستگان اند
من قانعم ز بازنشسته به دیدنی
درّ ِ کـلامِ بازنشسته شنیدنی
ما را علاقهایست به پیوند دوستی
پیمان دوستی بازنشسته بریدنی
چون مرغ دل ز هجر تو غوغا نموده است
بالا نشسته باز نشسته پریدنی
ای سروِ خوش خرام دمی را به روی لطف
بازار باز ، بازنشسته چمیدنی
از بهر رام کردن یاری غزال چشم
ما را ست میل رامش او را رمیدنی
از زخم تیر غمزهی چشمان مست یار
دل را مدام حسرتِ در خون تپیدنی
گیرد مدام دلبرم آرام ، اگر نصیب
گردد مرا شبی به برش آرمیدنی
دارد امید (بازنشسته)بعد هجر یار
از شاخ وصل، میوهی نورسته چیدنی
ای گل هزار نشترم آید به دل اگر
آید به پای بازنشسته خلیدنی
حکایت الاغ مُلا نصرالدین از این قرار است که: روزی با زحمت فراوان حضرت الاغ رابه پشت بام برد! بعد از مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد.
ملا نمی دانست حضرت الاغ بالا می رود ولی پایین نمی آید!! پس از مدتی تلاش ملا خسته شد و پایین آمد ولی الاغ روی پشت بام به شدت جفتک می انداخت و بالا پایین می پرید. تا اینکه سقف فروریخت و الاغ جان باخت.
ملا که به فکر فرو رفته بود، با خود گفت: لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید!!
برای خواب معصومانه عشق ، كمك كن بستری از گل بسازیم
برای كوچ شب هنگام وحشت ، كمك كن با تن هم پل بسازیم
كمك كن سایه بونی از ترانه ، برای خواب ابریشم بسازیم
كمك كن با كلام عاشقانه ، برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
تو رو میشناسم ای شبگرد عاشق ، تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه و تو و چشم تو پیداست ، كه از ایل و تبار عاشقایی
تو رو میشناسم ای سر در گریبون ، غریبگی نكن با هق هق من
تن شكسته تو بسپار به دست ، نوازشهای دست عاشق من
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
به دنبال كدوم حرف و كلامی ، سكوتت گفتنه تمام حرفاست
تو رو از طپش قلبت شناختم ، تو قلبت قلب عاشقهای دنیاست
تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه ، منو به جشن نور و آینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم ، تو خورشید و به دست من سپردی
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
كمك كن جاده های مه گرفته ، من مسافرو از تو نگیرن
كمك كن تا كبوترهای خسته ، روی یخ بستگی شاخه نمیرن
كمك كن از مسافرهای عاشق ، سراغ مهربونی رو بگیریم
كمك كن تا برای هم بمونیم ، كمك كن تا برای هم بمیریم
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
بذار قسمت كنیم تنهایی مونو ، میون سفره شب تو با من
بذار بین منو تو دستای ما ، پلی باشه واسه از خود گذشتن
اجرا : گوگوش
تنهاترین موجود عالم بازنشسته
رسواترین زندانی غم بازنشسته
باید برای خلقتت حق جای تبریک
طاق عزا می زد به عالم بازنشسته
یک دل تو را دادند و صدها درد دل را
کی درد را دادند مرهم بازنشسته
گفتند: تو پیغمبری ، باور نمودی
شغلِ بلای عشق را هم بازنشسته
شاگردِ آهوهای چشمانش که رم کرد
کردی تو هم از خویشتن رم بازنشسته
روز از پی نان می دویدی شب پی یار
روز از عرق، شب خیس شبنم بازنشسته
دیدی هزاران داغ را، داغی که آهن
می کرد و پشت کوه را خم بازنشسته
دنیا که شمعی داشت بالای سر تو
می گفت روشن بین که گورم بازنشسته
از دشمنانِ رو به رو ترسیدی از پشت
خنجر کشیدت یار محرم بازنشسته
سرمایه ی جان تو را از خانه ی تن
آن آشنا دم برد کم کم بازنشسته
باید عنان زندگی کردن رها کرد
جایی که ملا هم شد آدم بازنشسته
۩خــُلدستان طریقت (بازنشسته )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم


۩#خــُلدستان طریقت ( #خطبه اول )۩# محمدمهدی طریقت ↘...خطبه دوم#همه فدای یکی <<<<...