خلدستان : اهلِ (طریقت)م  بنویسید انحمن  

۩۩☫رباعی :آخر آبان (نامسلمان )
گویند رها کنش که حکومت بدخوست

خوبیش نیرزد به پلشتی که دروست

گر صلح وفا هست میان من و دوست

نیک و بد و رنج و راحت اِنگار نکوست

۩۩۩


گویند رها کنش حکومت بدخوست

خوبیش نیرزد به پَلشتی که دروست

گر صلح وُ صفا هست:میان من و دوست

نیک و بد و رنج و راحت اِنگار نکوست

****

خدایا جهان پادشاهی تو راست
ز ما خدمت آید خدائی تو راست

پناه بلندی و پستی توئی
همه نیستند آنچه هستی توئی

همه آفریدست بالا و پست
توئی آفرینندهٔ هر چه هست

توئی برترین دانش‌آموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک

چو شد حجتت بر خدائی درست
خرد داد بر تو گدائی نخست

خرد را تو روشن بصر کرده‌ای
چراغ هدایت تو بر کرده‌ای

توئی کاسمان را برافراختی
زمین را گذرگاه او ساختی

توئی کافریدی ز یک قطره آب
گهرهای روشن‌تر از آفتاب

تو آوردی از لطف جوهر پدید
به جوهر فروشان تو دادی کلید

جواهر تو بخشی دل سنگ را
تو در روی جوهر کشی رنگ را

نبارد هوا تا نگوئی ببار
زمین ناورد تا نگوئی ببار

جهانی بدین خوبی آراستی
برون زان که یاریگری خواستی.

از دردِ عشق گفتم وُ نشنید انجمن
حتی اگر شنید، نفهمید انجمن

زورِ شراب گر به غمِ عشق می‌رسید
ما را چنین خراب نمی‌دید انجمن

آدم حریصِ منع شدن‌هاست، گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمی‌چید انجمن

شرمنده‌ی محبتت ای همنشین من!
حالِ مرا به جز تو نپرسید انجمن

حالا ز خیرِ نام گذشتم بهشتیان!
سالک (طریقت)م بنویسید انحمن

✍️محمّدمهدی طریقت

ادامه نوشته

غزلیات (طریقت) دوبیتی  ،رباعی  

ای راهبِ عابد تو اگر پشت وُ پناهی

یادی زِمنِ شیفته کن گاه به گاهی

از دِیر گَه وُ خانِــــقهِ پیر (طریقت)

پیشآرِ ازآن خرقهءصوفی صفتان باز نگاهی

۩۩۩☫غزلیات (طریقت) دوبیتی ،رباعی ☫۩۩۩

عشقم غزلم، حال مرا برده ای از یاد

استادِ اَزل : خاطره ها را به فنا داد

آن مصرعِ دُرّدانه که گفتی ...و شنیدی

معشوقهء فرزانه به من نامه فرستاد

با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی

یک بار عبور تو به این انجمن خسته نیفتاد

یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی

یک ذره دلت تنگ نشد خانه ات آباد

این بود جواب من دل خسته ی عاشق

انصارِ رقیبان شده ای از لج فرهاد

شیرین گله ای نیست خدا پشت و پناهت

استاد خودت باش دمت گرم دلت شاد

***

شمیم ِ شعر سرودم که، صبح برخیزد،

هزار وِلـوِلِــه در انـجـمن برانگیزد

كبوتر سحری شوقِ ، بال وُ پر دارد

خبر رسیده به آغوش صبح بگریزد

دهانِ غنچه‌ی نشكفته‌ی درسحرگا‌هان

سپیده طالع شعرِ سحر نیاویزد

فدای روح نوازشگر نسیم فرح

خوشم به جام شرابی پیاله می‌ریزد

تو هم مرا به نگاهی شكوفه باران كن!

یگانه بلبل وُ گل ، عاشقی نپرهیزد

لبی بزن به ترانه تو ، ای شكوفه‌ی صبح!

شعار وُ شعر (طریقت) به گُل درآمیزد!

۩۩۩☫ با می فروش اهل (طریقت)زدم قدم ۩۩۩


خــُلدستان طریقت(دوبیتی +رباعی :شعر )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم



ادامه نوشته

خلدستان طریقت (اشعار+غزل + دوبیتی +رباعی)

دوبیتی های لیلی چون عسل شد

غزل هائی همه ضرب المثل شد

اگر در عشوه هنگام گُـسل شد

زُحل کامل شد وُ خود لَم یَزل شد

***

۩۩۩☫ اشعار/آقای(طریقت) بخدا چائتان از دهن افتاد ۩۩۩

در انجمنِ شعر مسیرش به من افتاد
ناخــواسته در تیـر رَس انـجمن افتاد

در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان وُ سپرم از سخن افتاد

بی دغدغه ، وُ هیچ نبردی شدم آرام
در دام دو اَبـرو وُ دو شمشیر زن افتاد

می‌خواستم از او بگریزم ، ولی افسوس
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد

لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هموطن افتاد

درگیر خیالات شدم راهزنــی گفت:
آقای(طریقت)بخدا چائتان از دهن افتاد

امشب برایت یک غزل تعریف باید
اندازهٔ یک مثنوی توصیف باید

با خوردن سوگند اگر حرفم قبول است
باتک تکِ هر تارِ مو تحلیف باید

باید که عاشق از دل و عشقش بگوید
در این زمینه دفتری تألیف باید

پیرِ هوس قصدش تصرّف بوده امّا
معشوقه فرمودند: «هِی تشریف باید»

اصلاً فروشی نیست اینجااین غزل ها
در بزم عشغ وُ عاشقی تخفیف باید

هرگاه احساساتِ من بی عیب و نقص است
هرچند در گفتارِ خود تحریف باید

با بردنِ نام تو چهچه می‌زند بیت
باهر ردیف و قافیه تصنیف باید

«من دوستت دارم» شده سر مشقِ عمرم
این مشق را هر روز و شب تکلیف باید

در دفتر قلبم نوشتم: «بی تو هرگز»
تنها همین یک برگه را در کیف باید

در پاسخِ «حالت چه طور است ای (طریقت) ؟»
امشب برایت تا سحر تعریف باید.

****

جلوه ی روی نکوی تو عیانست هنوز

دیده بر چهرۀ ماهت نگرانست هنوز

هر کجا پای نهادم اثر عشق تو بود

جلوه‌گر روی تو در ملک جهانست هنوز

پرده‌دار حرم وصل تو بودم همه عمر

لیک رخسار نکوی تو نهانست هنوز

ذره‌ای نیست که از مهر تو باشد خالی

در دل ذره فروغ تو عیانست هنوز

کعبه و قبلۀ آمال دل و جان منی

عرش دل مسکنت ای مونس جانست هنوز

مرغ شیدای دلم محو گل روی تو شد

همه شب تا به سحر، نعره زنانست هنوز

هر که در کوی خرابات گذارد گامی

مست و بیخود ز می رطل گرانست هنوز

محو و فانی بنگر شاعـرِ (خُلدستان ) را

پاکبازِ حرم پیر مغانست هنوز

آمــد بـه بـرم سـر زده از عالــم بالا
آلالـــه رُخی ناز گُـلی، لیلیِ رعنا

گفتـم صنما بزم شبستان منست این
کـز دیدن رویـت شده ام عاشقِ دنیا

گفتــا مگــر از غُلغُلـه ها بی خبری تو
حوآ شده ام بانوئی از نسل سهیلا

با شعله ی رخساره زدآتش به وجودم
آتشکــــده یِ مشتعــل قصــــر اهــورا

شب بودوُ زُحل بودوُ هلال رخ مهتاب
مــن بــودم و او بــود و تمنّـــا زِ ثـریا

تابنده تر از جلوهء ماه آمد و بنشست
برخاستم از دیدن آن هاله ی زیبا

شاعر شده ام باقی این قصه نگویم
تا اینکه نگویند (طریقت) شده اغــوا

<< انجمن شعر <<< در ادامه مطلب<<<

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(غزل:دوبیتی )

۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خلدستان : رباعی +دوبیتی + چهار پاره

۩۩☫خلدستان(رباعی) دوبیتی / چهار پاره ☫۩۩

خوش رایحه درغزل فرو رفته قلم

خوش نغمه در بغل فرو رفته قلم

آنقدر نوازش قلم بوده لطیف

احوالِ خوشِ مَمل فرو رفته!قلم

***

در محفل شاعرانه دل می لغزد

اِنگار قلم همین بغل می لرزد

می لغزد وُ می ارزد وُ تشویش کنان

یک شب به هزار وُ یک شبی می ارزد

ح. (طریقت)الهی و ربّی من لیغیرک ؟!

خــُلدستان طریقت(حکایت :روایت )۩

محمد مهدی طریقت <<خطبه

ادامه نوشته

خلدستان طریقت :دوبیتی +رباعی (طنز)

۩۩۩☫(طریقت) دوبیتی +غزل +مژگان =برآستان جانان ☫۩۩۩

با گل گفتم شعار ضرب المثل است
آب رخ تو گواه شیرین عسل است
گل گفت که ابر باش وُ گریان بهار
امسال چو (اژدها) نیکو غزل است
*
در غنچه نگاه کن غزل می جوشد
پیکانِ قضـای مُـبتذل می جوشد
شاعر سرِ پیکانِ ادب تیز نمود
خون از سرِ ترکانِ ازل می جوشد

****

اِنــگـار وجـود آمـده از مـنبع نــور

چشمان توشد پنجره ی قصر بلور

آتش بـه غزل می زند ازاین همه شور

با نـاز نگاه شرقی از مــشرق دور

غزل آسیمه سـر دارد هنوز از راز چشمانت
تو میدانی چه محشر کرده برپا ناز چشمانت

از آن روزی کـه سیمرغِ نگاهـت آرمانم شد
به کوهستان نگارم می برد قفقاز چشمانت

یقین دارم که عمـری در نبود ِ روشنایی ها
ادیسون بارها بگرفته برق از فاز چشمانت

"الا یـا ایهـاالسـاقی" جهـانی را بهـم ریـزد
غزلهایی که داردخواجه از شیرازچشمانت

توتنها واژه‌ای بودی که دربحبوحه ی خلقت
خداحالی به حالی میشدازاعجاز چشمانت

بدور از ساحل دریا به‌روی عرشه ی‌کشتی
نگاهم رو به بنـدر بود و چشم انداز چشمانت

تو باآن ناوک مـژگان(طریقت)را هدف کردی
دل صد پاره را ازنیزه ی ســرباز چشمانت

***

در سعی وُ صفا،صفا فراموش شده
قربانِ مونا ، مِنا فراموش شده

بازار بزرگ مکه را حاجـی دید
حاجی بغل خدا، فراموش شده

***
با نیت حل مشکل مَردم رفت
با قصد فروش پسته وُ گندم رفت

در موسم حج دور خودش می چرخید
حاجی به طواف خانه با کجدُم رفت

***
با یاد خدا به کعبه دیگر نَرویم
از کربُبلا به کعبه یکسر نَرویم

وقتی که مسلمانی ما اینگونه‌ست
چون قبله‌نما به کعبه آخر
نَرویم

***
تصمیم گرفته‌اند صادق باشند
با هر کس و ناکسی موافق باشند

هر روز مسلمانم و هر شب کافر
چون یاد گرفته‌اند منافق باشند

***
آنقدر به رُم رفت که قم رفت از یاد
سرگرم پیاله شد که خُم رفت از یاد

از بس که اشداء علی‌ الکفار است
دیگر «رحماء بینهم » رفت از یاد

***
هنگام دعا دست نیازش اَزلی
با ذکر خدا دهان بازش عسلی

هر شاخه گل محمدی را له کرد
اِنگار حکومتش شده لَم یَزلی

***
شیپور مقرب خدا اسرافیل
کابوس تمام زنده‌ها اسماعیل

دیروز پیامکی برایم داده است
مشتاق زیارت شما عزرائیل

***
امروز سر و کار همه با صبرست
انگار نه انگـار : که دنیا جبر ست

اعلامیه‌ات را زده‌اندقبل از فوت
بامزه‌ترین شوخی دنیا قبرست

***
یکسر به سؤال‌های دینی زده ام
از ته به جواب استالینی زده ام

از قیمت گوشت ها یقینی زده ام
امروز خوراک سیب زمینی زده ام

***
هم ناز و ادا و هم بلا دارد آقا
زیرا که شروع و انتها دارد آقا

مثل همه مصارف روزانه
تاریخ خرید و انقضا دارد آقا

...رسانه آمریکایی فایننشال تایمز در تازه ترین گزارش خود از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در مسقط خبرداد و مدعی شد که آمریکا از ایران خواسته که از نفوذ خود برای متوقف کردن حملات حوثی های یمن در دریای سرخ استفاده کند. مذاکراتی که اگرچه یک منبع آگاه در گفت و گو با ایرنا آن را تایید کرد اما جزئیات مطرح شده توسط فایننشال تایمز را تکذیب و تاکید کرد که گفت‌وگوهای غیرمستقیم با آمریکا صرفاً محدود در چارچوب مذاکرات رفع تحریم است.

در همین راستا و به گزارش رسانه ها، فایننشال تایمز نوشته است: «به گفته مقامات آمریکایی و ایرانی، واشنگتن مذاکرات محرمانه‌ای با تهران انجام داده است تا این کشور را متقاعد کند که از نفوذ خود بر جنبش حوثی‌های یمن برای پایان دادن به حملات به کشتی‌ها در دریای سرخ استفاده کند. به گفته این مقامات، این مذاکرات غیرمستقیم، که طی آن واشنگتن همچنین نگرانی‌هایی را در مورد برنامه هسته‌ای ایران مطرح کرد، در ماه ژانویه در عمان انجام شد و اولین مذاکرات بین این دو در 10 ماه گذشته بود.

ادامه نوشته

خلدستان طریقت( (بیداد ظالمان))+رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی

میوهء ممنوعه چیدن را که حوّا باب کرد
آدم وُ حوا ، به اخراج از کجا را باب کرد

وانگهی قابیل با بیل ازعقب هابیل زد
حمله ء با یک بیل را در کل دنیا باب کرد

نوح نهصد سال کشتی ساخت آن هم درکویر
کار دور از عقل را نامرد دانا باب کرد

بارداری بی دخول جنس نر را در جهان
حضرت مریم به لطف حق تعالی باب کرد

با شروع این پدید:مرد از پی زن می دوید
از پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد

یازده تا بچه جز یوسف فقط یعقوب زاد
صنعت انبوه سازی را فُرادا باب کرد

رد شدن از نیل بی لنج وُ بلم معنی نداشت
معجزه : از نیل را با چوب، موسا باب کرد

حرفه ی آتش نشانی را هزاران سال پیش
از لج نمرود ابراهیم گرما را به سرما باب کرد

گوسفندی را به قربانگاه اسماعیل بُرد
مبحث ایثار را در حد اعلا باب کرد

بس که کل کل کرد با موری، سلیمان نبی
بحث ایثار وشهادت را میان جانورها باب کرد

بردن سگ در مکان خواب را از آن قدیم
عضوی از اصحاب کهف از بهر تقوا باب کرد

کفش زنها قرنها از گالش وُ از گیوه بود
کفش های شیشه ای را سیندرلا باب کرد

پیش از این شعر(طریقت)با ردیفِ باب را
این شعار خاص را شعر تر ما باب کرد

جمال حضرت ربِّ رحیم، یعنی تو

جمیله در دو جهان مستقیم، یعنی تو

نگاه و پنجه‌ی تیز عقاب، یعنی من

لطایف چون بدن یاکریم، یعنی تو

میان این همه، در تو عشق را دیدم

امید روزِ قیامت، زِ بیم، یعنی تو

نسیم عطر تو را هر سحر صبا ‌آورد

صبا، ستاره،شدی در نسیم، یعنی تو

در آسمان و زمینم (طریقت)م همه عمر

ستاره ای که در آنم مقیم، یعنی تو

https://s6.uupload.ir/files/این_عوعو_سگان_شما_نیز_بگذرذ_wsmy.jpg

(بیداد ظالمان)

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باغ خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغ‌تان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرّش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلسِتان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

***

تیر بلا به جان شما باد خوشگوار
‏نوبت به امتحان شما باد خوشگوار

‏یک آشیان از آتش‌تان در امان نماند
‏آتش به آشیان شما باد خوشگوار

‏آن داغ‌ها که روی دل ما گذاشتید
‏دودش به دودمان شما باد خوشگوار

‏ای اختلاسگر که به کاهدون ما زدید
دژمن به کاروان شما باد خوشگوار

ما را به هفت‌خوانِ فلاکت کشانده‌اید
‏نوبت به هفت‌خوان شما باد خوشگوار

قوم چهار پا ! زِ ابابیلِ بی‌شمار
آیـد به آسمان شما باد خوشگوار

سجیل وار همه جا را شکافته
ماتحتِ استخوان شما باد خوشگوار

‏چیزی شبیهِ آنچه در آن جامِ زهر بود
‏کم‌کم به استکان شما باد خوشگوار

ما سبز می‌شویم در این خاکدانِ دون
‏آفت به بوستان شما باد خوشگوار

‏ای وارثانِ قلعه‌ی ضحاکِ ماردوش
‏پایان داستان شما باد خوشگوار

غار به غار شهر شد در طلبت شتافتم
لانه به لانه در به در جُستمت و نیافتم

آه که غار و قار آن رفت به باد عاشقی
جامه (لباسِ حق شد وُ) در همه عمر بافتم

بر دل غار تنگ شد(موسمی) از جدائیت
بی همگان به سر شد وُ سینهٔ خود شکافتم

از تف آتش غمت صد ره اگر چه تافتی
آینه‌سان به هیچ سو (غارنشین) نتافتم

غارنشین اگر مرا غار نشین شود روا
غارنشین اگرچه عمر در ره او شتافتم

طنز: غارنشیان =(طریقت) پسا مدرن (حکایت: سیاسی خانواده) سهمیه معیشتی (روزگار)

راویان اخبار وُ ناقلان دوران کهن بر الواح سنگی نگاشته اند که در انتهای عصر حجر و در بدو گشایش عصر مفرغ ،آدمی زیر فشار افکار غریب و ناروا دست از پا خطا نموده و از پیکر تراشی و حکاکی وُ نگاری از این قبیل فتنه گری ها بشسته و میل به هنر فاخر در وجودش زباله کشیده با تراش شاخ وحوش نقشی وسیع بر دیواره غارها را بدعت نهاده است.
چندی نگذشته با ظهور یک مشت مفتخورِ تن لش به غایت بیسواد (حاکمان ) سلبریتی نامش نهند هنر فوران بنموده از سر و کله غارها بالا رفت و آدمی که تا دیروز ماموت را خام خام میبلغید ، سلفی گرفته و یهویی خشم برملت را بدعت بنهاد .
سپس هنر سنتی بمرد و نواندیشان پوستین پوش در دهانه غارها فاز روشنفکری برداشتند عربده خوفناک می کشندی الکی مثلا آوازه خوان است، آن دیگری بر شکمبه کرگدن نواختن مطربی بنمود و آن یکی باحرکات موزون از خود خُنیاگری بدر نمودندی ...
القصه چندی نگذشت و آدمی دگر میلی به پیکره تراشی ، گرز زدن بر فرق گراز و خشونت نشان نداده همه شب پای آتش بساط کرده شعر از خود در می کردندی، عده ای حتی پا از گلیم دراز تر کرده فکر می کردندی!!
پس این رخداد نوظهور پست مدرن بر مذاق دلواپسان دوره حجری بسی تلخ آمد، سپس جماعت معترض متحجر به غارها ریخته هر چه از هنر مفرغ بود به باد دادندی ،جمعی را برای ادای پاره ای از توضیحات با خود ببردندی، طیف متحجر هر دم بانگ برآوردندی ؛ای غارنشین ها فریبخورده این ادا و اطفارهای روشنفکری و غرب زدگی نخورید ،نیاکان ما از دوره ای که ماموت سوخاری توی رگ زدندی ، همه وقت پی شکار غول و دایناسور رفتندی ، کوه پشت کوه تراشیده غار دو نبش ساختندی ولیکن این جماعت مفرغی بنیاد و سنت اجدادی به باد دادندی همه شب جز رقاصی ،مطربی شعر خوانی هیچ به شباب ما یاد ندادندی ، کار غارنشین به جایی رسیده که همچون خفته غول آسا تا لنگ ظهر در غارها کپه مرگش گذاشتندی ، حقارت به حدی رسیده زن غارنشین پیتزا سفارش داده مردش زیر ابرو برداشته لابد فردا میخواهد رای بدهندی !!
علی هذا بدینسان دامنه کین و دشمنی فزون گشتندی و هر دم تجمعات اعتراضی در مقابل غارها و دامنه کوهپایه ها فزون گشته از دگر سو این تفرقه مجال بر دشمنان آدمی داده وحوشی بس غریب تر از غول های آدمخوار و دیوان بدسگال همی رجز خوان به میدان شده همه وقت به نیرنگ و ریا مردمان را فریب داده بسی شغالان و کفتارها تجزیه طلب یورش بردندی چند تایی هم قورت دادندی. روزگار به غایت سیه گشت
آن دلاورانی که با شاخ تیز بر جگر گوشه فزندان آدم وُ حوا زور و تی رکس خشمناک یورش بردندی کنون مدهوش دود دیوان بد سگال و کج نهاد ، دلخوش به مطرب ،لب آتش افتاده تا سحرگاه بر دیواره غار چت بنمودندی. دگر ز سرفرازی شکار و بزن بزن اثری نمانده هر چه بود نفاق بودندی و فتنه البته خریت سگ صفتان دریوزه که عمری نان مفت مردمان خورده آروغ روشنفکری زده هم بی تاثیر نبودندی، و بدین سان بشر عصر مفرغ در شراشیبی انحطاط تباهی میرفت تا منقرض شود و خیال همگان راحت شود که ناگه شبی از شبها غارنشینی که تا نیمه شب به رفیق بازی و محفل گردی شهره گشته بود به غارش بازگشتندی ،

آن شب بانوی غار گرز گران را کناری نهاده به زبان اشاره گرم نصحیت شوی خود شد که ای مرد این چه بساطی است برای ما ساخته ای، بچه هایت مدتهاست رنگ گوشت قرمز یخ زده به چشم ندیدندی ، آخر با این دوزار یارانه چه سان شکم آنها سیر نمایم!! به خود بیا دور این دیوان بد نهاد را خط بکش بچسب به یک کاری ، الان همین غارنشین کناری برو ببین چند تا دندان تمساح دور گردن زنش هست، آخر این چه زندگی هست برایمان درست کردی ...لذا در آن زمان کارنوال زرهی سیاه رنگِ قشنگ همراه با گاز اشک آور و تفتگ های شاسمه ای +باطون +سپر +کلاه کاسکت موتور پیاده و سواره در کلان شهر جهندم دره ، دود وُ آتشِ زباله دان های به نرخ خود پرداز به قولِ یکی از عزیزان مجلسِ شورای مصلحت بزرگ غار نشین غار نشینان دغیانوث از حقوق بر باد رفته بازنشستگان در گِل نشسته برای هزینه های سرسام آور معیشت غارنشینی یارانه عهد حجر را به اجرا درآوردندی .
بدینوسیله اولین گفتمان زناشویی بدون خشونت بشری شکل گرفت و به سرعت در میان غار نشین ها باب شده بشر دوره مفرغ سپس رو به مذاکره سیاسی با بشر عصر حجر آوردندی و اندکی بعد صلح نَنِــمودندی تا بنابر درگیری هابیل و قابیل با بیل یکدگررا از پای درآوردندی و سرانجام نیز طیف های مختلف بشری دیوان بدسگال و پست فطرت فرومایه را به جنگل لندن ، فرانسه و غرب وُ شرق عالم اندرز دادندی که تلویحاً (به جنگ به کُش تا زنده بمانندی )پس زدند و در یک گفتمان مهم و حساس برای خروج از غارها و ایجاد اولین اجتماع بشری که بعدها کلانشهر نامیدند به تفاهم رسیدندی که اُم القرای غارنشینان عالم لباس برحق پوشیدندی که ما عدالت غارنشینی را بلد بودندی و در سراسر عالم نه داعش نه تسلیم نبرد با عامریکا ، کریستوف کلمب لعنتی، به کشف آن اتحادیه ناخلف بنیاد نهادندی می بایست تا نابودی نسل بشر در غارنشینان ممالک دنیا آبان ماه را به آذر خونین پیوند ناگسستنی بدعت نهادندی که (هل جزائُ الاحسان اِلا کشتار که بزرگ غارنشین در اندرزی به هم کیشان اشارت فرمودندی النصرُ بالرُعب.یک کلام والسلام

(دعای غارنشینان)

غارنشینانند به تمکین و ثبات

غارنشینان را بده اینک نجات

صبرشان درغار میزان گران

وا رهان از روضه ی صورتگران

پادشاهان (غار)لشکر میکِشند

از حسد (مخلوق) خود را میکُشند

ویس و رامین خسرو شیرین بخوان

که چه کردند از حسد آن ابلهـــان

**

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه (فاَین تذهبون )دوم

ح.(طریقت)

ادامه نوشته

این نکته از(طریقت)شوریده بشنوید

۩ ☫برآستان جانان (طریقت :شوریده )نکته ☫ ۩۩۩

اسبی در این جهنّم سوزان مهارشد
چون راکبی به مرکب سرکش سوار شد

وقتی ستم به اهل خرد می شود زیاد
چون کِرگار ، سهم وقایع نگار شد

در عالمی که غرق فسادند حاکمان
آلودگی زیاد وُ همه در غبار شد

با هر بهانه غارت سرمایه های خلق
با عقل ما و منطق مان سازگار شد

جاری شده سرشک غم از چشم آفتاب
کو قلب پر نشاط در این روزگار شد

همچون پرنده ای که پرید از دیار خویش
مانند یک مهاجر بی اعتبار شد

کی شعله ور شود گل گندم بدست باد
جز مرگ و میر حاصل نور انفجار شد

این نکته از(طریقت)شوریده بشنوید
کاخ ستمگران همه جــا پایدار شد

راهی بجز سکوت به فکرم نمی رسد
وقتی حقوق اهل قلم ، رویِ دارشد
****

عنایت کن که بال و پر بگیرم
به اوج آیم تو را در بر بگیرم

غرو لند عیالم چون زیاد است
مدد فرما زنی دیگر بگیرم

⚘⚘⚘⚘⚘⚘

هوس کردم که در دوران پیری
روم تا کهکشان راه شیری

عیال باب میلم را بجویم
دو دستم را اگر محکم بگیری

⚘⚘⚘⚘⚘⚘

" کبوتر با کبوتر باز با باز "
زنی باید بگیرم نغمه پرداز

برای جستجوی رفتم به شیراز
سفر کردم به آبادان و اهواز


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

هوس کردم زن از تالش بگیرم
برای گلپری گالش بگیرم

به عقد، صیغهء بالش بگیرم

برای حفظ آرامش بگیرم

⚘⚘⚘⚘⚘⚘

به زودی می روم بندر گناوه
از آنجا هم به سرعت سوی پاوه

گرفتم گر گل اندامی ، دلارام
بسازم مجتمع در باغ ساوه


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

دلیجان شهر دخترهای ماه است
تفرّجگاه خوب و شاهراه است

از آن شهری که شاعر می پسندند
اگرهمسر نگیرم اشتباه است


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

اگر پیدا نشد در کل ایران
عیالی خوشگل و با دین و ایمان

بدون وقفه از راه هوایی
روم چین و عراق و روس و لبنان


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

الا ای دلبران ای یار مستان
بجنبانید سرد است این زمستان

اگر خواهی که تابستان بیآید
برایم زن بگیر از ارمنستان


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

اَلا مخلص قناعت کن به یک زن
نداری پول یکصد شورت و دامن

اگر با موی سر مشکل نداری
برو حتماً اروپا یا که لندن


⚘⚘⚘⚘⚘⚘

نفس تنگ است و عمرم رو به پایان
نجستم همدمی چون ماه تابان

طمع ورزی خطایم بود و حالا
همان بهتر بمانم پیش مامان

خــُلدستان طریقت(اصول دین +نکته ء آن )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

"جان در بر وُ می در کف وُ ایام "(طریقت)...+این فال خوش از حضرت شیراز غزل شد

ورژن+

باغ من خوانسار از باغ ِ اِرَم ، شیرازتر
باغ ها نازند امّــا باغ من ، شهـــنازتر

ساز بردارم چراغانی کنم من باغ را
چنگ بنوازم ولی از چنگ تر، نو سازتر

چشمهء خوانسار در نصف جهان مشهور تر
نیم دیگر می شود ، امّــا ، بلند آوازتر

گشته ام دیوان سعدی را ولی عیبی نبود
از حجاز و از عراق اینجا بُوَد ، ایجازتر

چشمه های باغ من ، هوش از سر اهواز رفت
چشم وا کردند وُ دیدند چشمه چشم اندازتر

انجمن جادو عبورم داد،از بن بست غم
پایتخت زاگرس شد از عسل اعجازتر

شاعرِ اهل(طریقت) چون رباعی می سرود
مطلع بیـــت الغزل پایانی از آغــــاز، تَر

رُباع در لغت به معنی چهارگان و هر چیزی است که چهار جزء داشته باشد. به همین ترتیب، رباعی یا چهارتایی یکی از قالب‌های شعر فارسی است که چهار مصراع دارد. بسیاری رباعی را یک قالب شعری ایرانی خالص می‌دانند.در اشعار قدیمی فارسی به جای رباعی از واژه های دوبیتی و ترانه استفاده می‌شده است که البته امروزه دوبیتی در شعر فارسی با رباعی تفاوت‌هایی دارد و ترانه نیز مفهومی جدید به‌ویژه در موسیقی پیدا کرده است. در گذشته به رباعی بیت نیز می‌گفته‌اند که مفهوم امروزی این واژه نیز با گذشته تفاوت دارد. چهاردانه و چهارخانه از دیگر واژه‌هایی است که به رباعی اطلاق (بر وزن:» لا حول ولا قوة اِلا بِالله» ) ساخته می‌شود.

جالب است بدانید که کلمه دوبیتی به عنوان رباعی به زبان عربی راه پیدا کرده و به آن «الدوبیت» گفته می‌شود. بدین صورت است که ایرانی‌ها از واژه عربی «رباعی» استفاده می‌کنند و عرب‌های از واژه فارسی «دوبیت».

۩۩۩ ☫ خوساری☫ ۩۩۩

چُلاری، بی تو پُر اِز غم گِنَنِژ حتمی بِ
با تــو امّا غمِ مُــن کم گِنَنِژ حتمی بِ

ماس و نیمنِ داری و زخمِ زِوُنِ مِـــردم
این وسط اسمِ تومرهم گِنَنِژ حتمی بِ

رگِ بیداری توچِن رو اگه دسمِ کِــفت
مــِتل عشق، فراهَــم گِنَنِژ حتمی بِ

پا به پای مُن اِگه راتُمَه خِسری مُن
این خبر سوژه ء عالم گِنَنِژ حتمی بِ

مِردمَ اهل نِفاقندِ ! تو،خــودجی زونِه
پــَّر این رابطه محکم گِنَنِژ حتمی بِ

سُو و اِنگیر نواژ بونَ بِ گنــدم خورتن
خودِ ابلیس جی آدم گِنَنِژ حتمی بِ

شک ندارن که اگر پای تو در بین نَبِ
همه«خوسار» جِهنّم گِنَنِژ حتمی بِ

۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید ) محمد مهدی طریقت

۩۩۩ ☫ برآستان جانان: جان در برو می در کف و ایام (طریقت ) غزل شد ☫ ۩۩۩

اندیشه مکن، عشق به ابراز غزل شد
این پنجـره در پنـجره ای ، بـاز غزل شد

میدانم و میخوانمش از چشم تو امّا
گاهی به زبان آید اگر راز غزل شد
دل فکر پریدن به هوای دگری داشت

خُنیاگر محبوب در آواز غزل شد

سرسخت ترین شاعر این شعر به بازار
وقتی پری زاد توئــی ناز غزل شد

"جان در بر وُ می در کف وُ ایام "(طریقت)...
این فال خوش از حضرت شیراز غزل شد

خــُلدستان طریقت(رباعی+فروع آن )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم





ادامه نوشته

رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی +مثنوی

۩۩۩ ☫ رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی ☫ ۩۩۩

چون روسری ات به پشت سر می بینم
گـیسوی تو تا قوس کمر می بینم ...
لا حــولَ وَ لا قُــوةَ اِلا بِــا الله
اسلام دوباره در خطر می بینم !!

رنگ مویت چون تـمـام شــهر محشر کرده است
پیش چشم عاشق من روسری سرکرده است
با حــــیابــودم ولــی با دیدنت فهمیده ام؛
آب گاهی مومنین را هم شناگر کرده است!

۩#خــُلدستان طریقت ( #رباعی+دوبیتی )۩# محمد مهدی طریقت

دوبیتی

شعری در اطراف تمام‌کهکشانها

آئینه ای باشد برای آسمانها

ایوب،صابر، نوح کشتیبان دریا

پیراهنی ازیوسف وُ بر بادبانها

موسی به کوه طور ، داودِ مغنی

ختم رسالت وادیِ پیر مغانها
با دیدن دیو سپید وُ رستم زال
شد تهمتن مانند تو آن گُرز گرانها

بافوت وُ فن خودکند طوفان برپا

این فوت وُفن شد فرصت نامهربان ها

باران همیشه بر سرم پیوسته جاری

ساری شده ابری به جای سایبانها

بوی بهشت سیب دارد باغ اَشعار

باغِ(طریقت) عرصهء پیر مغانها

Image result for ‫عکسهای نوروز94‬‎

هَزار بلبل دستان هزار وعده وَ عید

شراب کهنه بیاور ، که روز تازه دَمید

من از کدام تبارم که اینچنین زارم؟

تمام روزِ سیاهم به شامِ عیدسپید

چه بود سهم من از روزگارِ بازیگر

تمام وسعت دنیا چو چاکری چاپید

خیال و خاطره ای محو ،در کشاکش دَهر

یقین باکره ای ، روزگار پُر تردید

در آستانه ی عید از ازل خبرآمد

(طریقت)از شب شعروُ کمالِ صبح امید

۩#خــُلدستان طریقت (مثنوی جدید )۩#محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته

رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی +مثنوی

۩۩۩ ☫ رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی ☫ ۩۩۩

چون روسری ات به پشت سر می بینم
گـیسوی تو تا قوس کمر می بینم ...
لا حــولَ وَ لا قُــوةَ اِلا بِــا الله
اسلام دوباره در خطر می بینم !!

رنگ مویت چون تـمـام شــهر محشر کرده است
پیش چشم عاشق من روسری سرکرده است
با حــــیابــودم ولــی با دیدنت فهمیده ام؛
آب گاهی مومنین را هم شناگر کرده است!

۩#خــُلدستان طریقت ( #رباعی+دوبیتی )۩# محمد مهدی طریقت

دوبیتی

***

شعری در اطراف تمام‌کهکشانها

آئینه ای باشد برای آسمانها

ایوب،صابر، نوح کشتیبان دریا

پیراهنی ازیوسف وُ بر بادبانها
موسی به کوه طور ، داودِ مغنی

ختم رسالت وادیِ پیر مغانها
با دیدن دیو سپید وُ رستم زال

شد تهمتن مانند تو آن گُرز گرانها

بافوت وُ فن خودکند طوفان برپا

این فوت وُفن شد فرصت نامهربان ها

باران همیشه بر سرم پیوسته جاری

ساری شده ابری به جای سایبانها

بوی بهشت سیب دارد باغ اَشعار

باغِ(طریقت) عرصهء پیر مغانها

Image result for ‫عکسهای نوروز94‬‎

هَزار بلبل دستان هزار وعده وَ عید

شراب کهنه بیاور ، که روز تازه دَمید

من از کدام تبارم که اینچنین زارم؟

تمام روزِ سیاهم به شامِ عیدسپید

چه بود سهم من از روزگارِ بازیگر

تمام وسعت دنیا چو چاکری چاپید

خیال و خاطره ای محو ،در کشاکش دَهر

یقین باکره ای ، روزگار پُر تردید

در آستانه ی عید از ازل خبرآمد

(طریقت)از شب شعروُ کمالِ صبح امید

۩#خــُلدستان طریقت (مثنوی جدید )۩#محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته

اشعار:رباعی +دوبیتی(طریقت)   برآستان جانان

 ۩۩☫ اشعار:رباعی +دوبیتی(طریقت)   برآستان جانان ☫۩۩ 

 

با پرده دران مشین وُ هم سفره مَشو 
در پرده دری به کوی خود شهره مَشو 
هتاک، به آب  زمزم اَر غسل  کند 
مُحرم چو شود همسفر  عُمرِه مَشو!!

  ۩خــُلدستان طریقت (حکایت/روایت )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم (دمبه)

 

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار  ،معنوی

 

 ۩۩۩ ☫ رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار  ،معنوی ☫ ۩۩۩ 

چون روسری ات به پشت سر می بینم
گـیسوی تو تا قوس کمر می بینم ...
لا حــولَ وَ لا قُــوةَ  اِلا بِــا الله
اسلام دوباره در خطر می بینم !!

رنگ مویت چون تـمـام شــهر محشر کرده است   
پیش چشم عاشق من روسری سرکرده است
با حــــیابــودم ولــی با دیدنت فهمیده ام؛
آب گاهی مومنین را هم شناگر کرده است! 

جامی است که عقل آفرین می‌زندش، صد بوسه زِ مِهْر بر جَبین می‌زندش؛ 

این کوزه‌گر دَهْر چنین جامِ لطیف 

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش       !____>(خیام)

 

     ۩#خــُلدستان طریقت #رباعی+دوبیتی )۩#  محمد مهدی طریقت   

 دوبیتی

ادامه نوشته

جامعه این روز ها (افطار -شب هفت پدر ) رباعی-دوبیتی (رمضان 1401)

۩۩۩ ☫ افطار -شب هفتم رباعی- دوبیتی (رمضان ☫ ۩۩۩

هفتمن روز درگذشت میرزا احمد طریقت

25/فروردین/1401

━━━━━━━━━━━━◇♡◇━━━━━━━━━━━━━

بابا به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن،
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

ای آفتاب!،آهسته نِــهِ ، پــا درحریم این (پدر)
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند...

━━━━━━━━━━━━◇♡◇━━━━━━━━━━━━━

ديريست از چشمان تو ، دیــدار می خواهم پدر
یک جرعه از آن دیـــــدهٔ ، بیمار می خواهم پدر

ماهِ صیام از دیدنت ، من روزه دارت بوده ام
وقت غروب است از لبت،افطار می خواهم پدر


♦️جامعه ای که ثواب را بر کتاب، قساوت را بر عدالت، مصلحت را بر اندیشه و جهالت را بر معرفت.... ترجیح دهد، و برای خروج ارز بیشتر نگران می شود تا خروج نخبگانش و برای نوسان قیمت تخم مرغ و روغن بیشتر از نوسان سطح آگاهی، انسانیت، سلامت و آرامش پایدار حقوق شهروندی، فروش وطن و کوه خواری و آب ارومیه، بختگان، گاوخونی و.... اینجا جامعه ژن های برتر و اقازاده هایی است که به قول ریچارد فاینمن ، هرگز تحصیلات را با هوش اشتباه نگیرید،شما می توانید با وجود داشتن دکتری، همچنان یک احمق باشید.
من در تاریخ به ان گستره عوام باسواد نام نهاده ام، گستره ای از ادمهایی که صاحب مدارک عالی حتی از دانشگاههای معتبر شده اند، ولی توان درک خود و پیرامون خود و جامعه خود را ندارند.

ادامه نوشته

ادبیات (شعر ) دوبیتی +رباعی

 

 ۩۩۩ ☫ برآستان   جانان  (طریقت) مثنوی ،معنوی  ☫ ۩۩۩ 

دوبیتی و رباعی هردوتاشون شکل هم هستند ! یهنی از دو بیت تشکیل شده اند و مصرع اول بیت اول با  مصرع دوم بیت اول و مصرع دوم بیت دوم هم قافیه اند .اما راه تشخیص دوبیتی از رباعی چیه و چطور می شه تشخیص داد ؟

برای این که بتوانیم تشخیص دهیم که شعری دوبیتی است یا رباعی باید به هجای اول هر مصراع توجه کنیم. بدین صورت که اگر اولین هجای هر مصراع بلند باشد، آن شعر رباعی و اگر اولین هجای هر مصراع کوتاه باشد ،آن شعر دو بیتی است.

 هجای بلند = صامت + مصوت بلند ( با ،می ،سو )
هجای بلند= صامت+ مصوت کوتاه+ صامت(بر: ب،ــَـ ، ر
؛دل:د، ــِـ ، ل ؛ مُر : م، ـــُــ، ر )

هجای کوتاه = صامت + مصوت کوتاه : که : ک ، ــِــ ؛ 
پَ : پ، ــَـ ؛ .

مثال : رباعی

  ****** خیام******

من درد تو را ز دست آسان ندهم   

دل برنكنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم     

كان دردبه صد هزار درمان ندهم

    ******مولوی******

 گر مرد رهی میان خون باید رفت   

 از پای فتاده، سرنگون باید رفت

 تو پای به راه نه و هیچ مپرس  

 خود راه بگویدت كه چون باید رفت

   ******عطار******

 دشت از مجنون كه لاله می‌روید از او

ابراز دهقان كه ژاله می‌روید از او

طوبی و بهشت و جوی شیر از زاهد

ما و دلكی كه ناله می روید از او

    ****** خیام******

 من درد تو را ز دست آسان ندهم   

دل برنكنم ز دوست تا جان ندهم

 از دوست به یادگار دردی دارم     

 كان دردبه صد هزار درمان ندهم

 *****مولوی******

گر مرد رهی میان خون باید رفت   

از پای فتاده، سرنگون باید رفت

تو پای به راه نه و هیچ مپرس  

 خود راه بگویدت كه چون باید رفت

در مجموع باید به این نکته اشاره کرد:

  (رباعی): بر وزنِ«لاحولَ ولاقوةَ اِلا بالله»می باشد پس باقی اشعار در چهار مصراع دوبیتی نامیده می شود.

 

دراین  دنیا بپوشم بر تنم شولای عرفانی

وگرنه می خورد دیو سیاهی  روح جسمانی

برو زاهد به علم خود عمل کن با خرد ورزی 

شتر هم می برد بر دوش خود سی جزء قرآنی

"فقیر" از هر" فقیهی "راز خالق را خبر دارد

"گدای کوچه "می داند نشان "منزل خانی" ...

 به عشق آبادِ مسکینان بدل خواهد شد این ایران  

 اگر در مشکلات انسان بگیرد دست انسانی

 شبانی از سر تنهایی اش  می گفت گرگ آمد 

بیا باور کنیم این مـــرتبه فــــریاد چوپانی

الهی شُکر من را می کند باور،خدایِ بی پدر مادر

نمک را می خوری لطفی کن و نشکن نمکدانی

به من  ایمان بیاور در حقیقت معجزی دارم   

خدایِ ملک شعر آمد (طریقت)  خودپرستانی

 جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

نم باران نشسته روی شعرم دفتری دارم  ...

نمیبینم تو را ابری ست در چشم تری دارم  

سرم داغ است یک کوره تبم انگار 

فقط یکریز میگردد جهان دور سری دارم  ...

تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم 

تمام هستی ام نابود شد بال و پری دارم  ..

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو ماندم 

اذان گفتند و من کاری نکردم کافری دارم  ؟!...

تن تو موطن من بوده پس در سینه پنهان کن 

پس از من آنچه میماند بجا خاکستری دارم  ...

نشستم چای خوردم شعر گفتم شاعری کردم 

حقیقت را (طریقت)خوبِ خوبم  بهتری دارم !!

 

۩۩۩ ☫ برآستان   جانان  (طریقت) مثنوی ،معنوی  ☫ ۩۩۩ 

  نباشد جهان دوستان مثنوی * نیابی به عالم دگر  معنــوی  

 زِ  خورِ جهان  شدچنین رسم و راه * بـــرآید  پگاه وُببندد  نگاه 

به عالم سرِ رشته را  تافتن * نه سررشته را می‌توان بافتن 

سرِ سازگاری ندارد مجاز  * کمر بسته بر کینِ مردم حجاز 

ندارد جهان دوستی با کسی * نماند  به گیتی جوانی بسی

 (طریقت)،گره برگِره زن تو این پند را * تو فریاد کن،کیلوئی چند را 

 9xzt_photo_2018-03-03_00-07-27.jpg

اسلام دوباره در خطر می بینم !!(رباعی)لا حــولَ وَ لا قُــوةَ  اِلا بِــالله:=>اشعار

۩۩۩ ☫ رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی ☫ ۩۩۩

چون روسری ات به پشت سر می بینم
گـیسوی تو تا قوس کمر می بینم ...
لا حــولَ وَ لا قُــوةَ اِلا بِــالله
اسلام دوباره در خطر می بینم !!

رنگ مویت چون تـمـام شــهر محشر کرده است
پیش چشم عاشق من روسری سرکرده است
با حــــیابــودم ولــی با دیدنت فهمیده ام؛
آب گاهی مومنین را هم شناگر کرده است!

۩#خــُلدستان طریقت ( #رباعی+دوبیتی )۩# محمد مهدی طریقت

دوبیتی

۩#خــُلدستان طریقت ( #مثنوی )۩# محمد مهدی طریقت

ادامه نوشته

تقدیم :معشوقه +پاسخ :رباعی

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (عشق نسرین باطریقت)  رباعیات ☫ ۩۩۩  

   .

 

 

Check out my guide for shooting nature cinemagraps on Gallereplay.

 

 http://s3.picofile.com/file/8196832534/www_roozgozar_com_2319.gif

 

ای عاشقان بلوا کنید،نسرین من سرزنده شد

امشب دل نسرین من ، چون دلبری بر خانه شد

 ای عشق ما، بانوی ما، ای مهربان مه روی ما

امشب نویدجان رسید،میخانه‌ها بتخانه شد

 ای مطربان چنگی زنید، با شور آهنگی زنید

 

امشب که نسرین آمده این عشق ما مستانه شد

 

 

در جمع پاک بازان جز مهر وُ جز وفا نيست

   عاشقان با شـاعران هم   خانه اند

چون همه عاشق ولی دیوانه اند 

ما همه از جرم عشق آواره ایم

لیک همه در حبس او آزاده ایم

 عامیان دیوانه خوانند نــام ما

هرکه آمد شد سنگ زد بر کام ما

 عاشقی هر دم بدان دیوانگیست

هرکه معشوقی  کند دیوانه نیست

 هرکسی از خود گذشت عاشق شود

هرکه از لیلی گذشت لایق  شود

 هرکه از هفت خوان شهر دل گذشت

عاشقی آموخت، از کاهگِل  گذشت

 هرکه سوزد بال خود در سوز شمع

روزگــارش بِـه شود در روز جـــمع

 وقف شهــرِ  عشق کن پـــروانه  را

چون (طریقت)خلق شد دُرّ   دانه را 

        ۩#خــُلدستان طریقت (نثر جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت

   <<ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار (طریقت )دوبیتی

۩۩۩۩☫اشعار (طریقت )دوبیتی ☫۩۩۩۩

هنوز ای همدم شبهای مستی توآن دلداده ی روز اَلَستی

شکوه هردو عالم را تو هستی به دور افتادی ، بردل نشستی

Study trip turned sour for academic detained by Iran

هر که در دایره عشق تو مدهوش افتاد
شربتی جز غم و سوز جگرش نوش افتاد

هم سرا پرده توئی مخزن اسرار کجاست
پرتویی کو که بجز مهر تو خاموش افتاد

هر که با نام تو شد راهی امواج عدم
مانده در پهنه دریا به فراموش افتا د

بار سنگین مسیر است و مکافات عمل
کوله باری که ز دامان بر دوش افتاد

نشنود گوش فلک نغمه و گفتارکسی
از لبت زمزمه قاصد وُ چاووش افتاد

باید از نُــــو بنویسم غزلستانی را
دفتر شعر (طریقت) چه بسی جـوش افتاد

۩خــُلدستان طریقت

( صفحه جدید )۩۩محمّدمهدی طریقت

خــُلدستان طریقت(صادق:هدایت )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم



ادامه نوشته

دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی

 ۩۩۩☫دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

حاکم همه  مصلحت به الفاظ نمود
جز تيرگى وُ  حجاب چــيزى نفزود
هر چند تو حكمت (طریقت) دانـــی
راهى به سوى كعبه عاشق نبـــود

 

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت<<ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

اشعار/شعر (طریقت) عیدفطر +رباعی

۩۩۩☫اشعار/شعر (طریقت) عیدفطر ☫۩۩۩

اَلمنةُ لِله که به پایان رمضان شد
از جانب دادار دگـر ماه نـشـان شد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از يُمن چنين روز بكف خط امان شد
از مرحمت ماه پر از فيض وُ ضيافت
پاداش خداونــد به ما باغ جنان شد
بشنو ز خروس سحر این نغمه آواز
بـر پيــكر اين روز بــه آواز تـوان شد
بر جمله رفیقان بود اين عيد مبارك
كز نور حضورش طربي بر همگان شد
پس سود وُ زيان نیست هراسی شده ميزان
از عيد صيامست نشان سود وُ زيان شد
مقبول نمـــازيست نــيازش بود از پی
خوش آنكه بخيل فقـــرا لقمه نان شد
خورشيد جهان بود همه صُــم و صلاتت
كين گونه طراوت به تو و كون و مكان شد
پرنغمه کن اطــراف به شكرانه اين عيد
زيرا رمضان را به تو چون نغمه گران شد
اين روزه و اين خمس وُ زكاتست(طریقت)
بر جملگیِ خـــرمنِ اشعار تو جان شد

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩# محمد مهدی #طریقت<<ادامه مطلب



ادامه نوشته

دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی

 ۩۩۩☫دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

حاکم همه  مصلحت به الفاظ نمود
جز تيرگى وُ  حجاب چــيزى نفزود
هر چند تو حكمت (طریقت) دانـــی
راهى به سوى كعبه عشاق نبـــود

 

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت<<ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

اَشعار(طریقت)رباعی/ دوبیتی   

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (طریقت)  رباعی ☫ ۩۩۩  

شب آمد شیوه ی  شیرین در یاد

 وجودم رفته رفته رفت  بــر باد

بدون شرح  دارم  دادِ بی داد  

زِ بُستان می رسد فریادِ فرهاد 

شــدم در انتــظار بـــاغ زیتـــون

دل ، ایدل می کنم باذکر افسون

شباهنگت شدم من با دلیخون

(طریقت) در پِــیِ لیلی وُ مجنون 

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت 


۩۩۩ من آخر آذر شوم  ۩۩۩

 

 

  

حس می کنم آینده را ،  پا ینده دیگر شوم

   

  روشن تر از بگذشته و آینده را بهتر شوم

  

 محراب ابروی تورا کردم عبادت بارها

   

  از آبروی حرمتت قدری برابر تر شوم

 

 

 پیوند خورده روز من با شام گیسوی کمند

   

 امید گیسوی تورا تاصبح آن محشر شوم

 

 
می خواستم راز تورا پنهان بگویم با بشر 

 

  ترسم که طور دیگری تفسیر آن دیگرشوم

 

این طرح گردابی مرا در دام خود دارد هنوز

 

 


 با این همه سردر گمی مدیون آن ساغر شوم  

  

  هرگز نمی مانم چنین هرگز نبودم اینجور 

  

 مدیونتان باشم اگر گه چاق  گه لاغر شوم 

  


وقت قرار سوختن شد ،دل بسوزان دلبرم 

 اول (طریقت) سوز تا ،من آخر آذر  شوم 

  

  ۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت 

 

ادامه نوشته

دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  

 ۩۩۩☫دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

حاکم همه  مصلحت به الفاظ نمود
جز تيرگى وُ  حجاب چــيزى نفزود
هر چند تو حكمت (طریقت) دانـــی
راهى به سوى كعبه عاشق نبـــود

 

یکی بنده ای شد خدا نـاشـناس که شاید به نیکی شود آس وُپاس

شـده شهــرتــش غـــایـــت آرزو   ستمــکارِگان می کنندش سپاس

 

خُلدستان   طریقت (جدید )   محمّد مهدی  طریقت    جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ << ادامه مطلب <<

 

 

ادامه نوشته

رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی +مثنوی

۩۩۩ ☫ رباعی+دوبیتی( طریقت)اشعار ،معنوی ☫ ۩۩۩

چون روسری ات به پشت سر می بینم
گـیسوی تو تا قوس کمر می بینم ...
لا حــولَ وَ لا قُــوةَ اِلا بِــا الله
اسلام دوباره در خطر می بینم !!

رنگ مویت چون تـمـام شــهر محشر کرده است
پیش چشم عاشق من روسری سرکرده است
با حــــیابــودم ولــی با دیدنت فهمیده ام؛
آب گاهی مومنین را هم شناگر کرده است!

۩#خــُلدستان طریقت ( #رباعی+دوبیتی )۩# محمد مهدی طریقت

دوبیتی

شعری در اطراف تمام‌کهکشانها

آئینه ای باشد برای آسمانها

ایوب،صابر، نوح کشتیبان دریا

پیراهنی ازیوسف وُ بر بادبانها

موسی به کوه طور ، داودِ مغنی

ختم رسالت وادیِ پیر مغانها
با دیدن دیو سپید وُ رستم زال

شد تهمتن مانند تو آن گُرز گرانها

بافوت وُ فن خودکند طوفان برپا

این فوت وُفن شد فرصت نامهربان ها

باران همیشه بر سرم پیوسته جاری

ساری شده ابری به جای سایبانها

بوی بهشت سیب دارد باغ اَشعار

باغِ(طریقت) عرصهء پیر مغانها

Image result for ‫عکسهای نوروز94‬‎

هَزار بلبل دستان هزار وعده وَ عید

شراب کهنه بیاور ، که روز تازه دَمید

من از کدام تبارم که اینچنین زارم؟

تمام روزِ سیاهم به شامِ عیدسپید

چه بود سهم من از روزگارِ بازیگر

تمام وسعت دنیا چو چاکری چاپید

خیال و خاطره ای محو ،در کشاکش دَهر

یقین باکره ای ، روزگار پُر تردید

در آستانه ی عید از ازل خبرآمد

(طریقت)از شب شعروُ کمالِ صبح امید

۩#خــُلدستان طریقت (مثنوی جدید )۩#محمد مهدی #طریقت

ادامه نوشته

دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  

 ۩۩۩☫دوبیتی :شعر (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

این باده  زلال وُ در حقیقت جاری 

جانمایه ی هوشیاری وُ سرشاری

معشوقهء ما توئی توئی مستغنی

همواره توئی (طُ) بر طریقت ساری  

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت


<<ادامه مطلب

ادامه نوشته

برآستان جانان (طریقت)  رباعی

 

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (طریقت)  رباعی ☫ ۩۩۩  

شب آمد شیوه ی  شیرین در یاد

 وجودم رفته رفته رفت  بــر باد

بدون شرح  دارم  دادِ بی داد  

زِ بُستان می رسد فریادِ فرهاد 

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 ۩ خُلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩۩ محمد    

برآستان جانان (طریقت)  رباعی / آذر

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (طریقت)  رباعی ☫ ۩۩۩  

شب آمد شیوه ی  شیرین در یاد

 وجودم رفته رفته رفت  بــر باد

بدون شرح  دارم  دادِ بی داد  

زِ بُستان می رسد فریادِ فرهاد 

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت 


۩۩۩ من آخر آذر شوم  ۩۩۩

 

 

 

حس می کنم آینده را ،  پا ینده دیگر شوم

 

 

 

  روشن تر از بگذشته و آینده را بهتر شوم

 

 

 محراب ابروی تورا کردم عبادت بارها

 

 

 

  از آبروی حرمتت قدری برابر تر شوم

 

 

 

 پیوند خورده روز من با شام گیسوی کمند

 

 

 

 امید گیسوی تورا تاصبح آن محشر شوم

 

 


می خواستم راز تورا پنهان بگویم با بشر 

 

  

ترسم که طور دیگری تفسیر آن دیگرشوم

 

 

این طرح گردابی مرا در دام خود دارد هنوز

 

 


 با این همه سردر گمی مدیون آن ساغر شوم  

 

 

  هرگز نمی مانم چنین هرگز نبودم اینجور 

 

 

 مدیونتان باشم اگر گه چاق  گهی لاغر شوم 

 

 


وقت قرار سوختن شد ،دل بسوزان دلبرم 

 

اول (طریقت) سوز تا ،من آخر آذر  شوم 

  

  ۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت 

 

ادامه نوشته

اشعار(طریقت )غزلیات/رباعی

 ۩۩۩۩☫اشعار(طریقت )غزلیات/رباعی  ☫۩۩۩۩

هنوز  ای همدم شبهای مستی     تو آن دلداده ی روز  اَلَستی

همان معشوقه ای هستی که هستی  چه  دور افتاده ای  بردل نشستی

Study trip turned sour for academic detained by Iran

هر که در دایره عشق تو مدهوش افتاد
شربتی جز غم و سوز جگرش نوش افتاد

ی بِه ز تو در مخزن اسرار کجاست
پرتویی کو که بجز مهر تو خاموش افتاد

هر که با نام تو شد راهی امواج عدم
مانده در پهنه دریا به   فراموش افتا د

بار سنگین مسیر است و مکافات عمل
کوله باری که ز دامان بشر دوش افتاد

نشنود گوش فلک نغمه و گفتارکسی
از لبت زمزمه قاصد وُ چاووش افتاد

   باید از نُــــو بنویسم غــزلـسـتا نی   را
دفترشعر(طریقت) زِ غزل جـوش افتاد

ح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

     

  ۩خــُلدستان طریقت(  جدید  )۩۩    محمّدمهدی طریقت 

ادامه نوشته

دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی

 ۩۩۩☫دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

حاکم همه  مصلحت به الفاظ نمود
جز تيرگى وُ  حجاب چــيزى نفزود
هر چند تو حكمت (طریقت) دانـــی
راهى به سوى كعبه عاشق نبـــود

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

بر خیزو مخور غم جهان گذران

بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی

نوبت بتو خود نیامدی از دگران 

(خیام)

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت<<ادامه مطلب

ادامه نوشته

دوبیتی :شعر (طریقت) رباعی/  هدیه

 ۩۩۩☫دوبیتی :شعر (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

این باده  زلال وُ در حقیقت جاری 

جانمایه ی هوشیاری وُ سرشاری

معشوقهء ما توئی توئی مستغنی

همواره توئی (طُ) بر طریقت ساری  

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت

<<<ادامه مطلب

ادامه نوشته

دوبیتی :شعر (طریقت) رباعی

 ۩۩۩☫دوبیتی :شعر (طریقت) رباعی  ☫۩۩۩   

زِبد عهدیِ مهوش نازک انـدام   نه بهرامم،نه پدرامم،نه شهرام

پـریـشـانم ،پـشیمـانم ،فـراوان    پـریـوش بُــرده آرامـم ، دلآرام  

 ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩#  محمد مهدی #طریقت

<<<ادامه مطلب

ادامه نوشته