

۩۩۩ ☫ اَشعار/با(طریقت) می دهد اینک پیام ☫ ۩۩۩
۩۩۩ ☫خــُاــدستان طریقت ☫۩۩۩
معــرفت یافتـگان حُـــرمتِ جــولانی نیست
گِردِ اطراف جهان وقت ِ پشیمانی نیست
داروی تــربیت از پــیرِ (طریقت) بـــستان
کآدمی را بـِتـَر از علت نــادانی نیست
جغد فرتوتی هما شد ، گفته شد چیزی نگو
موشی آمد اژدها شد ، گفته شد چیزی نگو
رفت شَست پای خوشبختی به چشم زندگی؛
عشق امری ناروا شد ، گفته شد چیزی نگو
صحنه های انقلابی راکه ملّت خلق کرد
غرق گِــل از ابتدا شد ، گفته شدچیزی نگو
آنکه رسم کدخدایی را غلط اعلام کرد
کم کمک خود کدخدا شد ، گفته شدچیزی نگو
دست ملّت ضربه خورد افسار دولت کَندِه شد
دولت از ملّت سوا شد ، گفته شد چیزی نگو
دین و مذهب رفت زیر سلطه ی تزویرخان
منطقه ارض الرّیا شد ، گفته شد چیزی نگو
ملّتی که برج در برجش نشان از جشن داشت
ماه در ماهش عزا شد ، گفته شد چیزی نگو
زنده شد «ابن زیاد» وُ نوحه خوانی پیشه کرد
آب و نانش کربلا شد ، گفته شد چیزی نگو
شیخ از «اللّه اکبر»، «کِبر» را برداشت کرد
رفت بالا کبریا شد ، گفته شد چیزی نگو
از نماز بی وضو چیزی نمی گویم ولی
روزه ها بی ربّنا شد ، گفته شد چیزی نگو
هر حرامی کم کم از منبر حلالیّت گرفت
شهرها در کودتا شد ، گفته شد چیزی نگو
چارچنگولی ربا افتاد روی بانک ها
این رِبا هستی رُبا شد ، گفته شد چیزی نگو
مرزهای علم و دانش اینجا شد شیوخِ حوزه ها
دائماً هی جابه جا شد ، گفته شد چیزی نگو
هر چه مُلا بود و مکتب بود خالص ، دزد شد
دزدی اش هم برمَـلا شد ، گفته شد چیزی نگو
آن که فِرت و زِرت از اَرض و سما تفسیر داشت
کاسب ارز و طلا شد ، گفته شد نگو
نرم نرمک کلِّ بیت المال هاپولی شده است
پول ها پخش و پَلا شد ، گفته شد چیزی نگو
آب وُ خاک وُ کوه وُ دشت وُ نفت وُ گازیدن گرفت
جنگل و دریا فنا شد ، گفته شد چیزی نگو
گرد و خاک و دود و پارازیت و کوفتِ زهر مار
میکس با باد صبا شد ، گفته شد چیزی نگو
هر کجا کمتر گران کردند مایحتاج را
محشر کبرا به پا شد ، گفته شد چیزی نگو
فقرِ لامصّب چه بی وجدان ولایت می کند ؛
بانوا هم بینوا شد ، گفته شد چیزی نگو
آن چماقی را که می گفتند دیگر مُرده است
لامروّت ...لای پا شد گفته شد چیزی نگو
ظلم عین سگ پرید و پاچه ی ما را گرفت
گرچه دردش جانگزا شد ، گفته شد چیزی نگو
تازیانه مجری احکام تاتاری شـده
آش دوغ وُ شوربا شد ، گفته شد چیزی نگو
کارگر زندانی امّا کارفرمای مستــعد !
راهی آنتالیا شد ، گفته شد چیزی نگو
لاله ها روییده از خون جوانان وطن
مصلحت روز جزا شد ، گفته شد چیزی نگو
"دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ؟ !"
آشنا ناآشنا شد ، گفته شد چیزی نگو
من نمی دانم کدامین شیر فاسد خورده ای
باعث این وضع ما شد ، گفته شدچیزی نگو
گُوهر ایران زمین " ایران: «کلِ مملکت
حذف از دنیا جدا شد ، گفته شد چیزی نگو»
شاعر ! از بالا (طریقت)می دهد اینک پیام :
دُژمن از دشمن جدا شد ، گفته شد چیزی نگو

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩# محمد مهدی #طریقت
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 13:3نویسنده: توسط محمد مهدی طریقت
|