اشعار:در آستان شب یلدا (طریقت) 1404پاینده باد

۩۩۩ ☫ در آستان شب یلدا (طریقت)شب یلدا ☫ ۩۩۩

در شب یلدا تو را ، گلخنــد لب هایت بخیر
جشن یلدا دیدنِ،آن روی چون ماهت بخیر
بــا(طریقت) بودنت،حتّیٰ اگر باشد شعار
عصـر یلدا تا سحـر ، با آن خیـالاتت بخیر

شب یلدا، شب شادی،شب آجیل و مهمانی
تمامِ عمرِ معشوقان پُــر از شب های طولانی
هزار وُ یک شب لیلا به آن وُ لحظه ای بگذشت
هزار وُیک شب یلدا چو دست آری ، مرنجانی
برایت شاعری شعری سراید شعر رنگانگ
هزار افسوس شعرش را به جان وُدل نمیخوانی
هزار وُ یک شب آغوش هزار وُ چهارصد باهوش
هزار وُ چارصد ، بوسه ، زدم شیرین وُ پنهانی
مپوشان رخ زدلدارت که دردش را دوا باشد
تو از نوشِ قدح پیــما شـرابِ سرخِ ربانی
اگر گیسوی یلدا را (طریقت) تار وُ تاریک است
خداوندآ: شب یلدا (سرودم) شـعـرِ نورانی
۩۩ ☫ اشعار:در آستان شب یلدا (طریقت) 1404پاینده باد ☫ ۩۩۩

انقلابی رفته در: مـاتحتِ خلق روزگار
شادمانی میخرد ، ماتم فروشد کردگار
من گلی نورسته بودم در زمــانِ یادگار
اَرّهء نجّارشد پروردگارا در دُکانـم مـاندگار
... حکایت پاره شدن است: قدیمی ها می گفتند : با سر بِری کلاهت پاره میشه ، با پا بِری کفشت پاره میشه ، دوتا اصفهونی با هم دعوا می کردند :(فحش بده ، فحش بستون = پیرهن گِرونس )حکایت این روزگار انقلاب صادر شده و چیزی برای ملت باقی نمانده نه از اسلام ناب محمدی(ص) خبری هست ، نه از شعار های ابتدای انقلاب اثری باقی ، روایتِ ارّه دوسر شده جلو می رود( مّیّ بُرّدّ )به عقب برمی گردد(پـّاّرّرّرّهّ) می کند . چاره ای نیست ((السکوت مِفتاح السلم))سکوت کلید سلامتی است ، لابُد دیگران نمی فهمند (طوش خودمن رو میکشه بیرونش مردم)
شـعرِ من را چون تو تفسیرش کنی "فرخنده" باد
"بوسـههایت" تا اَبَــد بر جانِ من "تــابَنــده" باد
باده ی "خوش آهنگ" خنیاگر به جان " سازنده" باد
دفتر شعرِ(طریقت)،تا اَبــد ،دیـوان من" پاینده" باد
انقلابی مـــیزنـــد بـــر پنجــــــره، یعنـی سلام ای جام زهر
یاد دارم از ،غــــزل، در کـــــودکـــــی دارد پیـام ای جام زهر
بـاز پـاییــــزست و زلفت مـیشـــود چون میگســار
بـاز افتـادست گنجشکی در آغـوشت به دام ای جام زهر
بـاز رهـبر مـیشــــوم بـا خـاطــــراتت در وصایای کلام
تا ببـارد بر زمین از آسمان ، با این ،کلام، ای جام زهر
چتــــر را مـیبنــدم آری، تـا بشـــویــم سینـه ها
بشنوم آهنـگِ قلبت را دمادم، یا مدام ، ای جام زهر
همچوآهو میدوی دردشت و من با چشمِ تَر
میزنم هو هو ز پیغامت ،امام،: ای جام زهر
ســرگـذاری بـر لَحَـد، بعـد از پریشـان گـوییات
حـــرمتــی کو ؟ تا کنم قـدری، قیـام، ای جام زهر
بــاز مـیخــــوانـم دوباره، بــاز مــیرقصــد نگـار
انقلابی مــیزند بــر پنجره، یعنـی تمام ، ای جام زهر
چو با ابلهان می شود همنشین تو او را به چشم بزرگی مبین
سزد گر شود خوارو درمانده کین زِ نزد همه دوستان رانده بین
محمّدمهدی طریقت


****
![]()
۩۩۩ ☫ یلدا : (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

امشب شب يلداست كه با ساغر یلدا
پاي سخن و قصه اي از دلبر یلدا
گوييم هم از اول شب قصه ی دل را
قولی كه به صبح آيد و تا آخر یلدا
عمری كه سيه شد به سرِ مشق دفاتر
امشب گذرد بی قلم وُ دفتر یلدا
از سلسله ای بوی خوشی را نشنيديم
جز سلسله ی زلف كه از عنبر یلدا
اسماءِ خدا هست يكی اکبر وُ کبرا
کبراست چنین با صفتِ اكبر یلدا
سرِّ دلِ ما در دل ما هیچ نیرزد
رازی كه ازل بوده و تا محشر یلدا
امشب درِ آتشكده ی دل بگشائیم
امشب به درازای شبی در سر یلدا
امشب كه دَم ِ آخرِ آذر به امان است
هم در دل ما تا به سحَر آذر یلدا

۩خــُلدستان طریقت(خطبه دوم )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 

محمّدمهدی طریقت







.












_5ngw.jpg)












۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩