اینجا :قانون خریت+ دزدی => حاکم است
مقالهای که سبب تعطیلشدن روزنامۀ قانون شد:ایران قانون خریّت + دزدی=>حاکم است
اینجا ایران است!!بدون شک(بدون عنوان) حکومت فوقِ جنگل
مُبایل یک نفر را دزدیدند.برای شکایت به کلانتری مراجعه رفت. وقتی بیرون آمد،دید موتورش را نیز دزدیدند. ناچار به امامزاده رفت تا از خدا راه گشایشی بخواند. وقتی بیرون آمد، دید کفشهایش را نیز دزدیدهاند! دید پابرهنه که نمیتواند تا خانه برود. دست در جیبش کرد و دید به اندازه یک دمپایی پول دارد. آن را به یک نفر داد،تا برایش یک جفت دمپایی بخرد!
فعلاً آن مرد پنج ساعت است که در جلوی امامزاده نشسته و منتظر است و از دمپایی خبری نیست که نیست! و دیگر پولی ندارد تا بلیت مترو بخرد و به خانه برود!تازه یادش آمد اینجا ایران است!!خر جانوری است که نامش بدون شرحی یک بار در اوستا آمده است.
طول عمر خر بین 15 تا 40 سال است.
خر در قران یک بار برای زندهشدن پس از مرگ و یک بار برای "انکر الاصوات" بودنش یعنی صدای بلندش، و ی بار هم برای عالمان بیعمل بهکار رفته است.
(آیه قرآن: کسی که علم دارد و عمل به علمش نمیکند، مانند خری است که بارش کتاب باشد.)
در پژوهش های دانشمندان، خر باهوشترین حیوان اهلی است، حتّی از سگ و گربه خیلی باهوشتر است.
داستان شگال خر سوار در "مرزباننامه" هم آمده است.
بر خلاف باور رایج، خر، خر نیست باهوش است!
هیچ گاه یک اشتباه را دو بار تکرار نمیکند!
هیچ گاه پایش دو بار توی یک گود نمیرود!
تنها یک بار که از خانه صاحبش رفت صحرا و برگشت، راه را یاد میگیرد!
به قول یکی از اساتید گاو از خر، خرتر است. چون گاو نان را با سفره پلاستیکیاش میخورد و میمیرد ولی خر نمیخورد!
تنها مشکلی که خر دارد اگر فرستادیاش بالای بام دیگر پایین نمیآید تا خود و اهل خانه را هلاک کند.
این نکته مهمی است. ح
البتّه این مشکل خر نیست، مشکل آن خر یا خرانی است که خر را بالا نشاندهاند!
خر در شعر نیز کاربرد زیادی داشته است. بهترین کاربرد اجتماعی آن در شعر "نسیم شمال" آمده است:
لال شوم کور شوم کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
و در شعر منسوب به خیّام:
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش پندارند
و در شعر بهار:
تا خرند این قوم، رندان خر سواری میکنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری میکنند
لکن رندان مذکور مردم را به دو گروه خر تقسیم میکنند:
۱) مقلّدانی که سواری خوب میدهند، گویند پالانشان راست است.
۲) هوشمندانی را که سواری نمیدهند میگویند پالانشان کج است.
و اگر پالانت کج باشد،باید ازبین بروی.
این بود اندر حکایت خر !!!
و اما وصیّت خر:
خر وصیّت کرد: فرزندم! بیا و خر نباش!
این همه خر بودهای، کافیاست پس دیگر نباش!
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر!
یا فرار مغزها کن! توی این کشور نباش!
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود!
همّتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش!
سعی کن یا رانتخواری یا زمینخواری کنی!
هرچه میخواهی بخور اما پی عرعر نباش!
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور!
بیخودی دلسوز اسب و قاطر و استر نباش!
از مترسک هم نترس، اصلاً به او جفتک بزن!
لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش!
کهنهپالانی به تن کن، حفظ ظاهر کن ولی!
در تجمّل از الاغ کدخدا کمتر نباش!
گوسفندان را بترسان از جهان آخرت!
باطناً اما خودت هرگز بر این باور نباش!
هر چه در دِه یونجه موجود است، یک شب جمع کن!
صبحش از اینجا برو، یک لحظه هم اینور نباش!
تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی!
حال و حولت را بکن، دلواپس کیفر نباش !
سینهخیز رفتن در خیابان!!
مردی در خیابان به زمین خورد.توجّه همۀ مردم به سوی او جلب شد.
او برای آن که مردم به افتادنش نخندند،ناگزیر تا خانه سینهخیز رفت!!
























_5ngw.jpg)

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩