برآستان جانان (طریقت)نظامی + حکایت

۩۩۩ ☫برآستان جانان (طریقت)نظامی + حکایت ☫ ۩۩۩

با همه چون خاکِ زمین پست باش وز همه چون باد تهیدست باش

آن که تو را توشۀ ره می‌دهد از تو یکی خواهد و ده می‌دهد

شهر و سپه را چو شوی نیکخواه نیکِ تو خواهد همه شهر و سپاه

خانه‌برِ مُلک، ستم‌کاری است دولتِ باقی ز کم‌آزاری است

عاقبتی هست، بیا پیش از آن کردۀ خود بین و بیندیش از آن

راحتِ مردم طلب، آزار چیست؟ جز خجلی حاصلِ این کار چیست؟

مُلکِ ضعیفان به کف آورده گیر مالِ یتیمان به ستم خورده گیر

روزِ قیامت که بوَد داوری شرمِ نداری که چه عذر آوری؟

رسمِ ستم نیست جهان یافتن مُلک به انصاف توان یافتن

هرچه نه عدل است، چه دادت دهد؟ وآنچه نه انصاف، به بادت دهد

عدل، بشیری است، خرد شاد کن کارگری مملکت آباد کن

مملکت از عدل شود پایدار کارِ تو از عدلِ تو گیرد قرار

( مخزن‌الاسرار نظامی )

۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود ۩۩۩

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

ح.(طریقت)

خــُلدستان طریقت

( صفحه غزل اشرح-خاص . .

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

بزن برطبلِ بیعاری که بشکن بشکن است اینجا
پیــآپــی آنچـه می ریـزد گُـــلِ پیراهن است اینجا

کنـــارِ زنبـــقِ وحشی صبــا پیــوسته می رقصد
بــرای نسترن هایی که پشت خرمن است اینجا

هنــوز از راه نامــــردی حسادت می کـند گـــویا
غـم دیـرینه انگاری کـه با من دشمن است اینجا

"الا یـــا ایهّـــــا الســـاقی اَدِر کـــــاَســـاً و ناوِلها"
شراب وُ ساغر وُ پیمانه خوش مرد افکن است اینجا

سُــرور و جشــن شـادی را سیاهی بـــر نمی تابد
تمـــام اعتبارم را یکی نورافکــن است اینجا

خـداونـدآ تو کاری کن که دشمن سرنگون گــردد
تمــام ِآرزوهــــایم شکــست بهـــمن است اینجا

پس از عمـری شکیبایی چه مینائی بـه کامم شد
زلیخا یار شیرین لب درآغوش من است اینجا

۩خــُلدستان طریقت(صفحه جدید )۩۩️✍محمّدمهدی طریقت

۩۩۩ ☫ دنباله اشعار (طریقت) همه هذیان ☫۩۩۩

باید بسرایم غزلـی از هیجانت

آرام کسی رد شده لیکن ضربانت

عطر خوش نعنای تو در حلقه‌ای از دود

سرگیجه‌ی این شهر، من و نقش جهانت

آواز بیاتی و چه خوب است که یک شب

عریان بشوی در وسط جامـــه درانت

از روی لب توست کــه در حاشیه‌شهر

هی شعبه زده حاج‌حسین و پسرانت

بانظم فقط تاب و تب رد شدنت بود

وقتی که عیانی چه حاجت به بیانت

دنباله‌ی اشعار(طریقت)همه هذیان

شد وعدهء دیدار شدم من خلبانت

(اشعار) ۩ # محمد مهدی طریقت

ادامه نوشته

دوبیتی (طریقت)  اشعار +دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود

۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود ۩۩۩

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

ح.(طریقت)

۩۩۩ ☫ دوبیتی (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

در مذهب زالو صفتان دادگری نیست

در خیمه ی افــروخته آبادگری نیست

در مسلکشان شهوت جان برلبِ جان رفت

صد حیف در این معرکه بیدادگری نیست

***

دستارتان چو طائر بر سر غمت مباد
مشروطه را هیچ نمی آورم به یاد

بی اعتنا شدم به قیودی زِ بندگی
یاقی نگشته ام که نه غمگین شوم نه شاد

من داستانِ کشمش وِ انگور خوانده ام
می، مِی نشد که توبه ء ما را به باد داد

گفتی ببا وُ وحدت مــا اعتماد کن
نفرین به وعدها که نکردی تو اعتماد

این زخم خوردگان وطن چون رمیده اند
خیر شما رسیده به ما عزتت زیاد

***

ای دیو سپید پای در بند! ای گنبد گیتی! ای دماوند!

از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمر بند

تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر، چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیومانند

با شیر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند

چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند

بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی، تو ای دماوند!

تو مشت درشت روزگاری از گردش قرنها پس افکند

ای مشت زمین! بر آسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند

نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند

تو قلب فسردهٔ زمینی از درد ورم نموده یک چند

شو منفجر ای دل زمانه ! وآن آتش خود نهفته مپسند

خامش منشین، سخن همی گوی افسرده مباش، خوش همی خند

ای مادر سر سپید! بشنو این پند سیاه بخت فرزند

بگرای چو اژدهای گرزه بخروش چو شرزه شیر ارغند

ترکیبی ساز بی‌مماثل معجونی ساز بی‌همانند

از آتش آه خلق مظلوم وز شعلهٔ کیفر خداوند

ابری بفرست بر سر ری بارانش ز هول و بیم و آفند

بشکن در دوزخ و برون ریز بادافره کفر کافری چند

ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد صرصر شرر عدم پراکند

بفکن ز پی این اساس تزویر بگسل ز هم این نژاد و پیوند

برکن ز بن این بنا، که باید از ریشه بنای ظلم برکند

زین بی‌خردان سفله بستان داد دل مردم خردمند

در ادامه مطلب

از کوه وُ دشت :قله، دمـاوندم آرزوست
با شعر وُ نظم ، دیدن لبخندم آرزوست

این انجمن که‌سمت رهایی گرفته اند
در خاطراتِ خاطره پیوندم آرزوست

تاریخ را به سبک ادب می زنم رقم
غم را رفو كنید شکرخندم آرزوست

ای رفتگان طراوت دیروز من كجاست؟
روح لطیف آینه‌مانندم آرزوست

آدم نفس گرفته وُ حــوآ گرفته‌تر
قابیلیانِ نسلِ خوشایندم آرزوست

افتاده قندِ خونِ سماواتیان مگر؟
هابیل در میان سمرقندم آرزوست

مِنِ بعد ازین جفا به(طریقت) نمی‌کنم
دیگر به جای نظم ، کمی پَندم آرزوست

خدا به فکر جهان بوده چون پری پرورد

اَلا برای جهانــــم پيمبــــــری پرورد

کمــی شبيه خودم باشد اين پرورده

به شکل خالق خود شاه دلبری پرورد

خدا برای پدر چیز بهتری : آورد

و برای زندگی از دینِ ديگری پرورد

به ذهن داشت که آن را فقط پرنده کند

به آسمـــان بفرستد کبــــوتری پرورد

جنون برای زلیخا، فنونِ يوسف را . . .

برای حضرت مريم، سبک سری پرورد

برای حضرت آدم اگر خدا . . . ! نَکند

اراده کرد کــــه تا مــــاه بهتــــری پرورد

نگاه کرد به آهو وَ : مُشک آهو را

برای نافه ی او چشم محشری پرورد

کشيد ماهیِ نازی و کردقرمز رنگ

که در دو برکه دو چشم شناوری پرورد

نخواست ماهی ِ زيبا اسير تُنگ شود

کشيد پلک قشنگی که تا دری پرورد

و از عصـــاره ی انگـور ريخت بر لب حور

زِ نابِ ناب شرابی زِ ساغری پرورد

برای آنکه (طریقت) به شاعری برسد

شراب نابِ غزل را به دفتـــری پرورد

( خلدستان )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم.

ادامه نوشته

دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود (دفتر: قلم+کتاب)

۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود ۩۩۩

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

بخشی از مسابقه‌ ی جهانی عکاسی 2019 سونی

اسم این عکس "روز ملی پلیس" است. عکاس سوژه‌ی خود را طی یک مانور انتخاب کرد و به سرعت در قاب

۩۩۩ ☫اهل(طریقت) می شوم این می کشم آن می کشم ☫ ۩۩۩

باعشوه های دلبریت قد کشیده شد
نازت نیاز بود که بی حــد کشیده شد
مقصود من توبودی این ها بهانه بود
خروارها غزل که به مقصد کشیده شد
تو اهل باده بودی وُ من اهل ساغری
ساغر برای باده ی ممتد کشیده شد
نقّاش ساغری زده ترسیم روی تو
بانو ببخش عکس شما بد کشیده شد
عکس شما زعشق شبی صد هزار بار
هی از دلم زدوده مجدد کشیده شد
شکوه نمیکنم زغم وُ درد خویش تن
ناراحتم که شاید وُ باید کشیده شد
از تیره بختیم گله ای نیست بعد از این
جزر شما به صفحهء دل مد کشیده شد
دستِ نیاز آهل (طریقت) بُوَد دراز
هرچندبین ما وُ شما سد کشیده شد

 برای بزرگنمایی لطفا کلیک کنید

Image result for زیب النسا شاعرGif Paradise

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

بیا تا برویــم د‌ر گُلستان چرخی بزنیم دُورِ بستان

«کرونا»وُ بنفشه را بَرآریم نقدی بزنیم بر زمستان

از پــرده درآوریــم یکبار آزاده شویم درشبستان

آواز خـبــر نهــان نمانــد در لای ِ قبای عشق پنهان

بر بانگ بلندِ صبح نوروز عمامه به نِهِ عبا بیاَفشان

خاموشی بلبلان(طریقت) در موسم گُل ندارد امکان

۩خــُلدستان طریقت(قلم +کتاب=>دفتر )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم




ادامه نوشته

دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود

  ۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  ۩۩۩  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ  یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود 
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

 ح.(طریقت)   

   جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

  خــُلدستان طریقت  ( صفحه غزل  اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت 

بخشی از مسابقه‌ ی جهانی عکاسی 2019 سونی

اسم این عکس "روز ملی پلیس" است. عکاس سوژه‌ی خود را طی یک مانور انتخاب کرد و به سرعت در قاب

۩۩۩ ☫اهل(طریقت) می شوم این می کشم آن می کشم  ☫ ۩۩۩

باعشوه های دلبریت قد کشیده شد
نازت نیاز بود که بی حــد کشیده شد
مقصود من توبودی این ها بهانه بود 
خروارها غزل که به مقصد کشیده شد
تو اهل باده بودی وُ من اهل ساغری 
ساغر برای باده ی ممتد کشیده شد
نقّاش ساغری زده ترسیم  روی تو
بانو ببخش عکس شما بد کشیده شد
عکس شما زعشق شبی صد هزار بار
هی از دلم زدوده مجدد کشیده شد
شکوه نمیکنم زغم وُ درد خویش تن
 ناراحتم که  شاید وُ  باید کشیده شد
از تیره بختیم گله ای نیست بعد از این
جزر شما به صفحهء دل مد کشیده شد
دستِ  نیاز آهل (طریقت)  بُوَد  دراز
هرچندبین ما وُ شما سد کشیده شد 

 برای بزرگنمایی لطفا کلیک کنید 

Image result for زیب النسا شاعرGif Paradise 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 بیا تا برویــم د‌ر گُلستان     چرخی بزنیم دُورِ بستان

 �کرونا�وُ بنفشه را بَرآریم  نقدی بزنیم بر  زمستان 

از  پــرده  درآوریــم  یکبار   آزاده شویم  درشبستان 

آواز خـبــر نهــان نمانــد  در لای ِ قبای عشق پنهان 

بر بانگ بلندِ  صبح نوروز   عمامه  به نِهِ عبا بیاَفشان 

خاموشی بلبلان(طریقت)  در موسم گُل ندارد امکان 

گل نسرین.. 

 

         ۩#خــُلدستان طریقت #قصاید  )۩#  محمد مهدی طریقت   

 ادامه  مطلب  ...یکی برای همه#همه فدای یکی <<<<...

ادامه نوشته

دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود

  ۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  ۩۩۩  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ  یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود 
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

 ح.(طریقت)   

 

   جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

ادامه نوشته

دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  +روایت (طریقت) حکایت(قلم)

۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود ۩۩۩

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

بخشی از مسابقه‌ ی جهانی عکاسی 2019 سونی

اسم این عکس "روز ملی پلیس" است. عکاس سوژه‌ی خود را طی یک مانور انتخاب کرد و به سرعت در قاب

۩۩۩ ☫اهل(طریقت) می شوم این می کشم آن می کشم ☫ ۩۩۩

باعشوه های دلبریت قد کشیده شد
نازت نیاز بود که بی حــد کشیده شد
مقصود من توبودی این ها بهانه بود
خروارها غزل که به مقصد کشیده شد
تو اهل باده بودی وُ من اهل ساغری
ساغر برای باده ی ممتد کشیده شد
نقّاش ساغری زده ترسیم روی تو
بانو ببخش عکس شما بد کشیده شد
عکس شما زعشق شبی صد هزار بار
هی از دلم زدوده مجدد کشیده شد
شکوه نمیکنم زغم وُ درد خویش تن
ناراحتم که شاید وُ باید کشیده شد
از تیره بختیم گله ای نیست بعد از این
جزر شما به صفحهء دل مد کشیده شد
دستِ نیاز آهل (طریقت) بُوَد دراز
هرچندبین ما وُ شما سد کشیده شد

 برای بزرگنمایی لطفا کلیک کنید

Image result for زیب النسا شاعرGif Paradise

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

بیا تا برویــم د‌ر گُلستان چرخی بزنیم دُورِ بستان

«کرونا»وُ بنفشه را بَرآریم نقدی بزنیم بر زمستان

از پــرده درآوریــم یکبار آزاده شویم درشبستان

آواز خـبــر نهــان نمانــد در لای ِ قبای عشق پنهان

بر بانگ بلندِ صبح نوروز عمامه به نِهِ عبا بیاَفشان

خاموشی بلبلان(طریقت) در موسم گُل ندارد امکان

گل نسرین..

۩#خــُلدستان طریقت ( #قصاید )۩# محمد مهدی طریقت

ادامه مطلب ...یکی برای همه#همه فدای یکی <<<

ادامه نوشته

دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود

  ۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  ۩۩۩  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ  یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود 
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

 ح.(طریقت)   

   جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

  خــُلدستان طریقت  ( صفحه غزل  اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت 

بخشی از مسابقه‌ ی جهانی عکاسی 2019 سونی

اسم این عکس "روز ملی پلیس" است. عکاس سوژه‌ی خود را طی یک مانور انتخاب کرد و به سرعت در قاب

۩۩۩ ☫اهل(طریقت) می شوم این می کشم آن می کشم  ☫ ۩۩۩

باعشوه های دلبریت قد کشیده شد
نازت نیاز بود که بی حــد کشیده شد
مقصود من توبودی این ها بهانه بود 
خروارها غزل که به مقصد کشیده شد
تو اهل باده بودی وُ من اهل ساغری 
ساغر برای باده ی ممتد کشیده شد
نقّاش ساغری زده ترسیم  روی تو
بانو ببخش عکس شما بد کشیده شد
عکس شما زعشق شبی صد هزار بار
هی از دلم زدوده مجدد کشیده شد
شکوه نمیکنم زغم وُ درد خویش تن
 ناراحتم که  شاید وُ  باید کشیده شد
از تیره بختیم گله ای نیست بعد از این
جزر شما به صفحهء دل مد کشیده شد
دستِ  نیاز آهل (طریقت)  بُوَد  دراز
هرچندبین ما وُ شما سد کشیده شد 

 برای بزرگنمایی لطفا کلیک کنید 

Image result for زیب النسا شاعرGif Paradise 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 بیا تا برویــم د‌ر گُلستان     چرخی بزنیم دُورِ بستان

 «کرونا»وُ بنفشه را بَرآریم  نقدی بزنیم بر  زمستان 

از  پــرده  درآوریــم  یکبار   آزاده شویم  درشبستان 

آواز خـبــر نهــان نمانــد  در لای ِ قبای عشق پنهان 

بر بانگ بلندِ  صبح نوروز   عمامه  به نِهِ عبا بیاَفشان 

خاموشی بلبلان(طریقت)  در موسم گُل ندارد امکان 

گل نسرین.. 

 

         ۩#خــُلدستان طریقت #قصاید  )۩#  محمد مهدی طریقت   

 ادامه  مطلب  ...یکی برای همه#همه فدای یکی <<<<...

ادامه نوشته

دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود (قصاید)

  ۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  ۩۩۩  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ  یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود 
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

 

 ح.(طریقت) 

 

   جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 

  خــُلدستان طریقت  ( صفحه غزل  اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت 

 

ادامه نوشته

دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود

  ۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود  ۩۩۩  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ  یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود 
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود

 ح.(طریقت)   

   جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ 

  خــُلدستان طریقت  ( صفحه غزل  اشعار ) ۩ # محمد مهدی طریقت 

     ادامه  مطلب   

 

 ۩۩۩ ☫اشعار(طریقت) دوبیتی  ☫ ۩۩۩ 

آن بنده که سرور ولایت شده است 

بیدادگــر شبِ حماقت شده است 

آزادی من در گِـروِ مـــرگ مـن است

مردانه وطن قحط شجاعت شده است  

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

یک شهر پر از بَــرده وُ  ارباب فقیه 

این سد همه را گرفته گِردآب فقیه

چون فکر نداری به چه کار آید مغز؟

یک مغز برای خلق در خواب فقیه  

  خــُلدستان طریقت  ( سحر1400) ۩ # محمد مهدی طریقت 

     ادامه  مطلب   

ادامه نوشته