برآستان جانان (طریقت)نظامی + حکایت


۩۩۩ ☫برآستان جانان (طریقت)نظامی + حکایت ☫ ۩۩۩
با همه چون خاکِ زمین پست باش وز همه چون باد تهیدست باش
آن که تو را توشۀ ره میدهد از تو یکی خواهد و ده میدهد
شهر و سپه را چو شوی نیکخواه نیکِ تو خواهد همه شهر و سپاه
خانهبرِ مُلک، ستمکاری است دولتِ باقی ز کمآزاری است
عاقبتی هست، بیا پیش از آن کردۀ خود بین و بیندیش از آن
راحتِ مردم طلب، آزار چیست؟ جز خجلی حاصلِ این کار چیست؟
مُلکِ ضعیفان به کف آورده گیر مالِ یتیمان به ستم خورده گیر
روزِ قیامت که بوَد داوری شرمِ نداری که چه عذر آوری؟
رسمِ ستم نیست جهان یافتن مُلک به انصاف توان یافتن
هرچه نه عدل است، چه دادت دهد؟ وآنچه نه انصاف، به بادت دهد
عدل، بشیری است، خرد شاد کن کارگری مملکت آباد کن
مملکت از عدل شود پایدار کارِ تو از عدلِ تو گیرد قرار
( مخزنالاسرار نظامی )


۩۩۩ ☫ دنیا برای اهل(طریقت ) کتاب بود ۩۩۩
روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
آمد دمی که مایــه ی رنــج وُ عــذاب بود
بر صور گـــور خفته ی اجــداد میدمید
آن مُـطربی که در پس صدها نقاب بود
آدم به عقل و معرفتش آدم است وُ بس
باید مطیـــع وُ یاور حـــرف حساب بود
گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
بنیاد این جهان ز ازل هم خـــراب بود
وقتی جناب را به جهان عرضه داشتند
جمعی اســـیر هیبت عالی جناب بود
پس این زمین به زهر که مسموم میشود
دنیا همیشه غـــرق در این منجلاب بود
آنجا که جام تشنگی از کام میگذشت
خلق فـــرات تنـــگ زنایاب آب بود
تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
این وعده های عدل عدالت سراب بود
در کربلا که قامــــت آزادگی شکست
فریاد یاریـــش زچه رو بی جــواب بود
باید دوباره طــــرح نوین کرد و راه نو
چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
باید دوبـــاره سر بسر نیــزه ها دهیم
باید بیاد ساقی بی مـــشک و آب بود
شاید دوباره دختر معــــصوم زندگی
راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
باید شبی بفکـــر حساب و کتاب بود
وقتی بخون کشــــید جفا آفتاب را
آنجا علیه عشق و صــــفا انقـــلاب بود
دنیا برای اهـــل (طریقت) کـــتاب بود
وقتی بروی نیـــزه وُ نــی آفتاب بود
ح.(طریقت)
خــُلدستان طریقت
( صفحه غزل اشرح-خاص
. .

بزن برطبلِ بیعاری که بشکن بشکن است اینجا
پیــآپــی آنچـه می ریـزد گُـــلِ پیراهن است اینجا
کنـــارِ زنبـــقِ وحشی صبــا پیــوسته می رقصد
بــرای نسترن هایی که پشت خرمن است اینجا
هنــوز از راه نامــــردی حسادت می کـند گـــویا
غـم دیـرینه انگاری کـه با من دشمن است اینجا
"الا یـــا ایهّـــــا الســـاقی اَدِر کـــــاَســـاً و ناوِلها"
شراب وُ ساغر وُ پیمانه خوش مرد افکن است اینجا
سُــرور و جشــن شـادی را سیاهی بـــر نمی تابد
تمـــام اعتبارم را یکی نورافکــن است اینجا
خـداونـدآ تو کاری کن که دشمن سرنگون گــردد
تمــام ِآرزوهــــایم شکــست بهـــمن است اینجا
پس از عمـری شکیبایی چه مینائی بـه کامم شد
زلیخا یار شیرین لب درآغوش من است اینجا
۩خــُلدستان طریقت(صفحه جدید )۩۩️✍محمّدمهدی طریقت

۩۩۩ ☫ دنباله اشعار (طریقت) همه هذیان ☫۩۩۩
باید بسرایم غزلـی از هیجانت
آرام کسی رد شده لیکن ضربانت
عطر خوش نعنای تو در حلقهای از دود
سرگیجهی این شهر، من و نقش جهانت
آواز بیاتی و چه خوب است که یک شب
عریان بشوی در وسط جامـــه درانت
از روی لب توست کــه در حاشیهشهر
هی شعبه زده حاجحسین و پسرانت
بانظم فقط تاب و تب رد شدنت بود
وقتی که عیانی چه حاجت به بیانت
دنبالهی اشعار(طریقت)همه هذیان
شد وعدهء دیدار شدم من خلبانت
(اشعار) ۩ # محمد مهدی طریقت




.















۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩