گفته است (طریقت) همگی زنده  بمانی

۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )زنده بمانی (غزلیات ) شعر ۩۩۩

۩۩خُلدِستان طریقت۩۩


خواهم غزلی از تو سرایم به گمانی
ویران نشوی محکم و سرسخت ،بمانی

هر شهرِ تورا یاد کنم کشور جانان
تبریز تو وُ مولوی آن مونسِ جانی

وزن غزلم گاه پریشان شمال است
فردوسی اگر طوس خراسانِ خزانی

صد غمزه به پیچ وُ خم ابروی کمندست
گفتم که خریدارشدم کاخِ گرانی

حالم همه از دوری طهران خراب است
خود زین همه ویرانی من در جریانی

شبها مرا پُر کن آن چهار محالی
رسوا شود ار شهر سپاهان به "درانی"

با آینه گفتم مَشِکن: خود شکنان را
گفتا: تو به پیرایه زدی، عشق جوانی؟

گفتم که زیکرنگی احوالِ ، جنوب است
گفتا که بلوچ است : به سیستان همانی

یک فاجعه در بندرِ عباسِ تو رخ داد
از آن "الف" امروز به جامان "دِ" کمانی

گفتم غزلم را و سپردم به الهی
تا اینکه بدانی تو مرا جانِ جهانی

در مرکز ایران به :یزدی وُ "اَراکی"
گفته است (طریقت) همگی زنده بمانی

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه دوم )۩محمد مهدی طریقت

<<خطبه دوم

ادامه نوشته

من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی) شعر(خلدستان)

۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی) شعر ۩۩۩

۩خُلدِستان طریقت۩
۩۩☫ برآستان جانان (سعدی ) شیخ اجل ☫۩۩
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر دست از دوعالم بر فشاندی
«گلستان حضرت سعدی »

با حضرت عشق همسری معشوقه

از هرچه فرشته برتری معشوقه

گنجینه ی اختری تو در مجموعه

در هر دو جهان جواهری معشوقه



غزالِ شعر را آرایه دارم زبان شهر را هم پایه دارم

من از راز الفبای تو محرم قناری ،بلبلی سرمایه دارم

ح. (طریقت)
تو را برای دَمی عاشقانه کم دارم

تو در میانه ی دریا کـرانه کم دارم

تو را سپاس و آغوش مهربانت را

برای خلوتِ یک شاعرانه کم دارم

غروب آمد و اسباب غم فراهم شد

برای از تو سرودن بهانه کم دارم

من آن هـوای بهاری به زیر بارانم

برای با توشدن آشــیانه کم دارم

نخواه از تو و این میل کهنه برگردم

که در برابر حرفت گمانه کم دارم

ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد

من از تبار (طریقت) ترانه کم دارم

گُم شدن پیداشدن دین من است
نیستی دراصل آئین من است

اندک اندک می روم در کوی دوست
ترک این چرخ فلک زین من است

من به یک دم در جهان گردش کنم
گُم شدن گام نخستین من است

این زمان دور جهان گردم چوچرخ
چرخش ایام شیرین من است

این (طریقت) نیز فخر اولیاست
جملگی اشعار یاسین من است

گفت:مثلا در شهرک اکباتان تهران(مورد واقعی است) استخری هست که هر روزی شرایطی تازه را بر مشتری تحمیل می کند و مشتری هیچ حمایتی یا نظارتی از سوی دستگاه های ناظر چون تربیت بدنی و بهداشت مشاهده نمی کند. یک روز نرخ ها را چند برابر می کنند. روز دیگر ساعات استفاده از استخر محدود می شود،زمانی از تعداد نجات غریق و کارکنان می کاهند و یک روز شامپو و هرگونه مواد شوینده از دوش ها و دستشویی ها حذف می شود. حالا من نگرانم که روزهای آینده بگویند برای تامین آب استخر نیز هر کس از خانه اش سطل آبی بیاورد!! گفتم: تو در برابر همۀ این تضییقات اعتراضی نکردی؟

گفت : من از هر گونه درخواست و اعتراض نومیدم. حالا ببینم با نوشتۀ تو آیا مسئولی سرمی زند و نظارتی می کند؟ یا کار من به آخر و عاقبت خر ملّانصرین ختم می شود!!می گویند ملّا نصرالدّین الاغی داشت که هر روز بار می کشید و سواری می داد و ملّا روزی سه کیلو جو به او می داد. روزی برای صرفه جویی یک کیلو از سهمیّۀ جو الاغ کاست. ولی الاغ همچنان روزهای پیشین بار می برد و سواری می داد. روزهای پسین هر روز مقداری از سهمیّۀ جو الاغ کاست،ولی دید الاغ همچنان بار می برد و سواری می دهد. ملّا پیش خود گفت من عجب نادانی بودم که اصلاً به الاغ جو می دادم. بنابراین سهمیّۀ جو الاغ را بکلّی قطع کرد. روز بعد که وارد طویله شد،دید الاغ مُرده است!! ! عالم ملکوت هیچ‌گونه سنخیتی با عالم ماده ندارد. از این‌رو خداوند وقتی می‌خواهد با پیامبران خود سخن بگوید، سخن خود را با زبان آن پیامبر توسط فرشته وحی منتقل می‌کند و این سخنان از طریق این فرشته (جبرئیل امین) به اذن پروردگار از زبان عالم ملکوت به زبان عالم ناسوت در می‌آید و به کتاب آسمانی تبدیل می‌شود تا پیروان آن پیامبر بتوانند به دستورات خدا عمل نمایند.

غآغآ ! غَمِ جَهان مَخور ، این نیز بُگذرد

عمرت چو هست بر گُذر ، این نیز بُگذرد

گر بَد کند زمانه ، تو نیکوخِصال باش

بُگذشت اکثر عمر ، این نیز بُگذرد

غآغآ :به روزگار نَه بر وِفقِ رایِ توست

اَندُه مَخور که بی ­خَبَر ، این نیز بُگذرد

می سوزد آن :دلِ ، مردانِ مرد را

خاکت بسر ،بِتَر ، این نیز بُگذرد

مِنَّت خُدای را که شبِ دیرپایِ غَم

اُفتاد با دَمِ سَحَر ، این نیز بُگذرد

حَوادِث این (طریقت) نیز فخر اولیاست

اولیا : باشد خطر ، این نیز بُگذرد

تَشویشِ خاطر است ولی شُکر چون نکرد

ایزد قَضا جُز این قَدَر ، این نیز بُگذرد

زبان‌ها در کتاب‌های مقدس دلیل بر برتری اقوام و امت پیامبران ادیان آسمانی نیست بلکه وسیله‌ای برای برقراری ارتباط میان آسمان و زمین است که در برهه‌های مختلف بوده تا پیامبران بتوانند پیام‌های وحی را دریافت کنند و بدون هیچ تغییری در کلمات، آن را به امت و پیروان خود منتقل نمایند.

وقتی پروردگار متعال سطح کلام خود را به سطح کلام و زبان یک قوم در می‌آورد، ما که باشیم که خرده بگیریم و بگوییم �چرا باید نمازهای خود را به زبان عربی بخوانیم� ما باید به احترام اراده پروردگار که زبان عربی را زبان وحی برای دین پیامبر خاتم برگزیده است، زبان قرآن (عربی) را گرامی بداریم و تحت تاثیر شبهه‌افکنان و اسلام‌ستیزان دیروز و امروز ،فردا،قرار نگیریم.

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(ترکیب بند)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(بحر طویل) شعر:غزل

۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(بحر طویل) شعر ۩۩۩

برخیز : ای ایرانیه ، می در فکن در بادیه
آراسته کن مجلسی، از بلخ تا خوانساریه
آخر خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
نارنج وُ نار وُ «جــوزچه» آورد از هـــر ناحیه
گلنارها: بیرنگ‌ها، جِنگآ شده: بی‌چنگ‌ها
گلزارها چون گنگ‌ها، بستان‌ها چون وادیه
لاله نروید : «باغکل» ، بادام نگشاید دهن
سرچشمه باشد « گور جیدون» از آبِ « مَرزگشتیه»
حالا همی در باغ شو، چون صورتی از سیم و زر
وان پبر وُ بابا پیر را چون گیسوی پر غالیه
چون پیر بابا تِرک را ، بر نارون گرد آمده
چون حاجیان گرد آمده در روزگار زندیه
گردی بر آبی بیخته، زر از ترنج آویخته
«مرزون»ز تاک آویخته، مانند سعد الاخبیه
شد گونه گونه تاک رز، چون پیرهای رنگرز
اکنون: باید خز و بز گردآوری با ادویه
بلبل نگوید این سخن، لحن و سرود تازیان
قمری نگرداند زبان، بر شعر شاعر طنریه
بلبل چغانه بشکند، ساقی چمانه پرکند
مرغ آشیانه بفکند و اندر شود در زاویه
انگورها بر شاخها، مانندهٔ بالا خانه ها
کشمش شده در کاخ ها بستانشان چون بادیه
گردان بسان کفچه‌ای، گردن بسان خفچه‌ای
واندر شکمشان بچه‌ای، حُسناء مثل الجاریه
بچه نزاد از بوربور: مادر نداند از عدو
آید ببردشان گلو، با اهل بیت وُ حاشیه
آرد سوی چرخشتشان، وانگه بدرد پستشان
از فرقشان و پشتشان وز رو، ز پی وز ناصیه
چون خانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند
آرد فرود و افکند، در خـــسروانی خابیه
محکم کند سرهای خم تا ماه پنجم انجمن
وانگه بیـــاید بافَــدم آنگه بــیارد باطـــیه
خشت از سر خم برکند باده ز خم بیرون کند
وانگه به قمعی افکند در قطعهٔ مروانیه
چون صبح صادق بردمد، میر مرا او می‌دهد
جامی به دستش برنهد چون چشمهٔ معمودیه
گوید: بخور کت نوش باد، این جام می در بامداد
ای از در ملک قباد با تخت و تاج و الویه
ای بختیار راستین کو پس امیرالمؤمنین
چون تو نه اندر خانقین چون تو نه در انطاکیه
آن کوادب داند همی، صاحب ترا خواند همی
کالفاظ تو ماند همی، با لفاظ های بادیه
دستت همی بدره کشد، سایل از آن بدره کشد
شاعر همی بدره کشد، پیشت به جای غاشیه
ای دشمنت جویندگان، جویند اندر لامکان
در بند ، بندِ این جهان، در آن جهان در هاویه
خشمت اگر یک دم زدن، جنبش کند بر خویشتن
گردد چو اطلال و دمن دیوار قسطنطانیه
از جد نیکو رای تو، وز همت والای تو
رسواترند اعدای تو از نقشهای الفیه
پیرایهٔ عالم تویی، فخر بنی‌آدم تویی
داناتر از رستم تویی در کار جنگ و تعبیه
یار تو خیر و خرمی، باشد نکیسا عالمی
جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه
ما را دهی از طبع خوش، ماهان خوش حوران کش
چون داد سالار حبش مرجــانِ بابا جاریه
روزی بود کاین پادشا بخشد ولایت مر ترا
از حد خط استـــوا تا غایت افریقیه
بر فرخی و بر بهی، گردد ترا شاهنشهی
این بنده را گرما دهی، وان بنده را گرمانیه
بسته عدو را دست پیش چون ملحد ملعون خیش
کش کرد عهدی در قفس و آویختش در مهدیه
من گفته شعری مشتهر، در تهنیت و اندر ظفر
از «سیف اصدق» راست‌تر در فتح آن عموریه
چون من ترا مدحت کنم، گویی که خود اعشی منم
از بسکه اندر دامنم از چرخ بارد قافیه
تا لاله و نسرین بود، تا زهره و پروین بود
تا جشن فروردین بود، تا عیدهای اضحیه
عمر تو بادا بیکران، سود تو بادا بی‌زیان
پاینده باشی جاودان، در عز و ناز و عافیه

۩خــُلدستان طریقت(بحرطویل : خُلدستان طریقت )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(بحرطویل) شعر

۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(بحر طویل) شعر ۩۩۩

برخیز : ای ایرانیه ، می در فکن در بادیه
آراسته کن مجلسی، از بلخ تا خوانساریه
آخر خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
نارنج وُ نار وُ «جــوزچه» آورد از هـــر ناحیه
گلنارها: بیرنگ‌ها، جِنگآ شده: بی‌چنگ‌ها
گلزارها چون گنگ‌ها، بستان‌ها چون وادیه
لاله نروید : «باغکل» ، بادام نگشاید دهن
سرچشمه باشد « گور جیدون» از آبِ « مَرزگشتیه»
حالا همی در باغ شو، چون صورتی از سیم و زر
وان پبر وُ بابا پیر را چون گیسوی پر غالیه
چون پیر بابا تِرک را ، بر نارون گرد آمده
چون حاجیان گرد آمده در روزگار زندیه
گردی بر آبی بیخته، زر از ترنج آویخته
«مرزون»ز تاک آویخته، مانند سعد الاخبیه
شد گونه گونه تاک رز، چون پیرهای رنگرز
اکنون: باید خز و بز گردآوری با ادویه
بلبل نگوید این سخن، لحن و سرود تازیان
قمری نگرداند زبان، بر شعر شاعر طنریه
بلبل چغانه بشکند، ساقی چمانه پرکند
مرغ آشیانه بفکند و اندر شود در زاویه
انگورها بر شاخها، مانندهٔ بالا خانه ها
کشمش شده در کاخ ها بستانشان چون بادیه
گردان بسان کفچه‌ای، گردن بسان خفچه‌ای
واندر شکمشان بچه‌ای، حُسناء مثل الجاریه
بچه نزاد از بوربور: مادر نداند از عدو
آید ببردشان گلو، با اهل بیت وُ حاشیه
آرد سوی چرخشتشان، وانگه بدرد پستشان
از فرقشان و پشتشان وز رو، ز پی وز ناصیه
چون خانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند
آرد فرود و افکند، در خـــسروانی خابیه
محکم کند سرهای خم تا ماه پنجم انجمن
وانگه بیـــاید بافَــدم آنگه بــیارد باطـــیه
خشت از سر خم برکند باده ز خم بیرون کند
وانگه به قمعی افکند در قطعهٔ مروانیه
چون صبح صادق بردمد، میر مرا او می‌دهد
جامی به دستش برنهد چون چشمهٔ معمودیه
گوید: بخور کت نوش باد، این جام می در بامداد
ای از در ملک قباد با تخت و تاج و الویه
ای بختیار راستین کو پس امیرالمؤمنین
چون تو نه اندر خانقین چون تو نه در انطاکیه
آن کوادب داند همی، صاحب ترا خواند همی
کالفاظ تو ماند همی، با لفاظ های بادیه
دستت همی بدره کشد، سایل از آن بدره کشد
شاعر همی بدره کشد، پیشت به جای غاشیه
ای دشمنت جویندگان، جویند اندر لامکان
در بند ، بندِ این جهان، در آن جهان در هاویه
خشمت اگر یک دم زدن، جنبش کند بر خویشتن
گردد چو اطلال و دمن دیوار قسطنطانیه
از جد نیکو رای تو، وز همت والای تو
رسواترند اعدای تو از نقشهای الفیه
پیرایهٔ عالم تویی، فخر بنی‌آدم تویی
داناتر از رستم تویی در کار جنگ و تعبیه
یار تو خیر و خرمی، باشد نکیسا عالمی
جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه
ما را دهی از طبع خوش، ماهان خوش حوران کش
چون داد سالار حبش مرجــانِ بابا جاریه
روزی بود کاین پادشا بخشد ولایت مر ترا
از حد خط استـــوا تا غایت افریقیه
بر فرخی و بر بهی، گردد ترا شاهنشهی
این بنده را گرما دهی، وان بنده را گرمانیه
بسته عدو را دست پیش چون ملحد ملعون خیش
کش کرد عهدی در قفس و آویختش در مهدیه
من گفته شعری مشتهر، در تهنیت و اندر ظفر
از «سیف اصدق» راست‌تر در فتح آن عموریه
چون من ترا مدحت کنم، گویی که خود اعشی منم
از بسکه اندر دامنم از چرخ بارد قافیه
تا لاله و نسرین بود، تا زهره و پروین بود
تا جشن فروردین بود، تا عیدهای اضحیه
عمر تو بادا بیکران، سود تو بادا بی‌زیان
پاینده باشی جاودان، در عز و ناز و عافیه

۩خــُلدستان طریقت(بحرطویل : خُلدستان طریقت )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم



ادامه نوشته

من از  تبار ایرانیانم  (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی)  شعر +گرگ ها در این بیابان حکمرانی می کنند !

۩۩۩ ☫از کتاب این(طریقت)باز روخوانی کنند☫۩۩۩

  

گرگ ها در این بیابان حکمرانی می کنند !
در میان گوسفندان روضه خوانی می کنند !

با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
گله را مجذوب رنگ وُ مهربانی می کنند !

گوسفندان دانش آموزند ،گُرگان وُ شبان  !
از میان گلّه  برخی ها تبانی می کنند ! 

در میان گوسفندان  عده ای چالاکتر !
تا  معلم می رسدآنان نگهبانی کنند !
گلّه راضی ، گُرگ  راضی ،نیست ناراضی قرار !
درقراری بیقراران  پاسبانی می کنند ! 

گله می رانند  و می زایید تا نسلی دگر !
چون مدافع در حریم  گرگ دربانی کنند !

داد زد یک روز  یک بزغاله ای در این میان...
تا معلم نیست شغالان  سخنرانی کنند ! 

گفت آن بزغاله این شعر و بدام گرگ شد !
یا که گُرگان تاابد  همواره زندانی کنند ! 

گلّه از آن روز مجبور است از شب تا به صبح
از کتاب این(طریقت) باز روخوانی کنند !
وای اگر این گلّه روزی رم کند در عید فطر !
عید قربان صد هزاران گرگ  قربانی کنند  

 ۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت   

ادامه نوشته

من از  تبار ایرانیانم  (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی)  شعر :بیست بهمن 1400

  ۩☫من از  تبار ایرانیانم  (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی)  شعر ۩۩۩ 

 جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

تو را برای دَمی عاشقانه کم دارم

تو در میانه ی دریا کـرانه کم دارم

تو را سپاس و آغوش مهربانت را

برای خلوتِ یک شاعرانه کم دارم

غروب آمد و اسباب غم فراهم شد

برای از تو سرودن بهانه کم دارم

من آن هـوای بهاری  به زیر بارانم

برای با  توشدن آشــیانه کم دارم

نخواه از تو و این میل کهنه برگردم

که در برابر حرفت گمانه کم دارم

ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد

من از تبار (طریقت) ترانه کم دارم

 

ح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت  ۩خــُلدستان طریقت(  جدید  )۩
   ۩۩۩ ☫ باشعر اشعار/ طریقت )(دوبیتی)    ۩۩۩  

دو فنجان مهربانی «یارَّب»از عشق

 به جای کیک وُ شیرینی لب ازعشق

مکانی  پشت جنگل ها شب  از من

بـه هنگام همـآغوشی تب از عشق

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

با مستی آغــــوش وُ لب وُ خنده نَمی
از شادی بی شــــائبه وُ  عشق یَمی
من باشم وُ عشق وُموسیقی بادآباد
ایـــوان وُ غروب وُ قهوه ی تـــازه دَمی

 ح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت 

     

 ادامه  مطلب  ...عشق طریقت#پیر مغان<<<<...

 

ادامه نوشته

من از  تبار ایرانیانم  (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی)  شعر

۩۩۩ ☫مهربانی(طریقت)منتخب ☫ ۩۩۩ 

مهربانی دیوار نمی خواهد

مهربانی یک دل دریایی می خواهد

دلی به وسعت دشت و

دشتی به اندازه گذشت...

  ۩☫من از  تبار ایرانیانم  (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی)  شعر ۩۩۩ 

 جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

تو را برای دَمی عاشقانه کم دارم

تو در میانه ی دریا کـرانه کم دارم

تو را سپاس و آغوش مهربانت را

برای خلوتِ یک شاعرانه کم دارم

غروب آمد و اسباب غم فراهم شد

برای از تو سرودن بهانه کم دارم

من آن هـوای بهاری  به زیر بارانم

برای با  توشدن آشــیانه کم دارم

نخواه از تو و این میل کهنه برگردم

که در برابر حرفت گمانه کم دارم

ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد

من از تبار (طریقت) ترانه کم دارم

ح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت  ۩خــُلدستان طریقت(  جدید  )۩
   ۩۩۩ ☫ باشعر اشعار/ طریقت )(دوبیتی)    ۩۩۩  

دو فنجان مهربانی «یارَّب» از عشق

 به جای کیک وُ شیرینی لب ازعشق

مکانی  پشت جنگل ها شب  از من

بـه هنگام همـآغوشی تب از عشق

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

با مستی آغــــوش وُ لب وُ خنده نَمی
از شادی بی شــــائبه وُ  عشق یَمی
من باشم وُ عشق وُموسیقی بادآباد
ایـــوان وُ غروب وُ قهوه ی تـــازه دَمی

 ح(طریقت) جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت 

     

 ادامه  مطلب  ...عشق طریقت#پیر مغان<<<<...

 

 

خُلدستان   طریقت (جدید )   محمّد مهدی  طریقت    جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

  << ادامه مطلب <<

ادامه نوشته