من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(بحرطویل) شعر


۩۩۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی) شعر ☫۩۩۩




****
دیشب کز آستان عنایت ندا گُشود
شاعربه حُسن قافیه را ازخدا گُشود
صدق و صفا زِجانب ماه عبادت است
ذکری برای مغرب وُ آن رَبنا گُشود
بُرجی بلند پایه قمردروصالِ شام
سرچشمه های کوثرعرش علا گُشود
سجاد های ماه سعادت کنید باز
بر طالع بلند سعادت هما گُشود
ای بنده نا امید مشو از عطای حق
پروانه های رحمت حق هل اَتآ گُشود
ای آسمان به روشنی ماه خود بناز
کز آسمان حُسنِ حَسن دلربا گُشود
آمد ز عرش مژده که با عزّت و جلال
فرخنده موکب حسن مجتبی گُشود
روشن مدینه گشت به نور جمال جان
خورشیدِ آفتاب هدایت ثنا گُشود
در صبر و استقامت و جُود و فروتنی
آمد حسن به سلسلهء اولیا گُشود
آوازهء فصاحت وُصلح وُ صفاست او
تا بوسه بر لبش ز لب مصطفی گُشود
سرلوحه عدالت و توحید و معرفت
سرچشمه ی عنایت و علم وُوفا گُشود
با نور علم از پی ارشاد بندگان
فرزند ارشد علی مرتضی گُشود
او مرد جنگ بود ولیکن به اقتضا
هنگام برقراری صلح و صفا گُشود
اول حسن گرفت به کف پرچم قیام
زان پس به دست پادشه کربلا گُشود
اول حسن نهاد قدم در ره جهاد
زان پس حسین خامس آل عبا گُشود
بنیانگذار نهضت پاک حسین،اوست
کز حلم او قیام به صد مُنتها گُشود
لبریز شد ز خون جگر جام صبر او
از جعده وُپلیدی خُبثش جفا گُشود
دارم امید لطف خداوند کردگار
اَشعار نارسای(طریت)رَسا گُشود
![]()
تو را برای دَمی عاشقانه کم دارم
تو در میانه ی دریا کـرانه کم دارم
تو را سپاس و آغوش مهربانت را
برای خلوتِ یک شاعرانه کم دارم
غروب آمد و اسباب غم فراهم شد
برای از تو سرودن بهانه کم دارم
من آن هـوای بهاری به زیر بارانم
برای با توشدن آشــیانه کم دارم
نخواه از تو و این میل کهنه برگردم
که در برابر حرفت گمانه کم دارم
ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد
من از تبار (طریقت) ترانه کم دارم

ح(طریقت)
محمّدمهدی طریقت ۩خــُلدستان طریقت( جدید )۩
۩۩۩ ☫ باشعر اشعار/ طریقت )(دوبیتی) ۩۩۩
دو فنجان مهربانی «یارَّب» از عشق
به جای کیک وُ شیرینی لب ازعشق
مکانی پشت جنگل ها شب از من
بـه هنگام همـآغوشی تب از عشق


بانوی فصل های غزل ! عشق ناب من
تنهاترین ترانه ی تنها کتاب من !
وقتی درون فاصله گم می کنم تو را
یادت چراغ جاده ی پر پیچ و تاب من
حالا که دور می شود از من بهار نیز
اما چه غصه ؟ چون که تویی انتخاب من
در حسرتم ز بوسه ی تان تا که می شود
یک آسمان ستاره پر از التهاب من
مستم نمی کند به خدا خاطراتمان
برگرد، ای بهانه ی مستی ! شراب من
خارج شد از مدار نگاهم ترانه، باز
چشمت شهاب می شود اینک، شهاب من
رنگی بزن به کوچه و یکبار هم شده
از آسمان پنجره بگذر به خواب من
این بار آن پریچهرِ افسانه ها تو باش
بانوی شعرهای (طریقت) باب ِ ! ناب من...
***
با مستی آغــــوش وُ لب وُ خنده نَمی
از شادی بی شــــائبه وُ عشق یَمی
من باشم وُ عشق وُموسیقی بادآباد
ایـــوان وُ غروب وُ قهوه ی تـــازه دَمی

ح(طریقت)
محمّدمهدی طریقت
![]()
۩خــُلدستان طریقت(حکایت+روایت : خُلدستان طریقت )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم


****
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩