سال نو /دوبیتی (میلادی) مبارک(حکایت: یلدا ۱۴۰۱مستدام)

۩۩۩ ☫(یلدا :مستدام: سال نو /دوبیتی (میلادی) مبارک☫۩۩۩


اَلمنّــةُ ِلله که ز الطاف خداوند غفور
نور حق کرده در آیینهی مریم بظهور
عالم پیردگر باره جوان مَست وُ سرور
روز بعثت شده در عالم ما شادی و شور
شد عیان روح کلام الله تورات و زبور
آید از ماذنه گلبانگ عدالت هرروز
جلوه گر شد به جهان نور هدایت هرروز
گشته در جلوهگری قبلهی حاجت هرروز
عشق زد خیمه به گلزار رسالت هر روز
شده در گلشن توحید کلیسا گل نور
داد هنگام سحر مژده ی دیدار سروش
شام هجران شده طی آمده آن باده فروش
تا که عالم سخن حق کند آویزه ی گوش
مکه بر خیزو به تن جامهی توحید بپوش
پاک کن لوح دل از لوث بت و فسق و فجور
عشق امروز کند حل معمای اَلست
میدهد درس خدا بینی و فتوای نَبست
تا دهد بینش توحیدی والائی مست
بوی موسی نفسی آید و عیسا ئی هست
مهبط وحی حِرا گشت و منا وادی طور
او که نوشیده می معرفت از ساغر عشق
رمز دلدادگی آموخته از دفتر عشق
پرده برداشته از چهرهی روشنگر عشق
تا شود سینهی احمد صدف گوهر عشق
حامل وحی خدا یافته اقبال حضور
نیست در سینهی بیکینهی او رغبت ریب
دیده ی حق نگرش نیست تماشاگر عیب
سر فرو برده پی رخصت میخانه به جَیب
آمد آن ساقی وحدت که ز خمخانهی غیب
پر کند ساغر اعجاز ، ز صهبای طهور
تا کند نور خدا در دل ما جلوهگری
علم افراشته احمد ز پی دادگری
تا کَند ریشهی ظلم و ستم و فتنهگری
کعبه را گوی که برخاست خلیل دگری
سایهی لات و هبل را کند از جان تو دور
خم شده از پی تعظیم برش پشت فلک
هست در حیطهی فکرش ز سما تا به سمک
به زر و مِسّ وجود دو جهان اوست محک
آفتاب نگهش آینه ی مُلک و مَلَک
پیشگاه قدمش جلوهگه جلوهی حور
یا محمد (ص) تویی آن واقف سِرّ ازلی
طالب رتبت انسانی و خصم دغلی
خاتم جمله رسولانی و بر خلق ولی
مظهر ذات حق و مُهر تولای علی
نکند غیر خدا هیج به ذهن تو خطور
تا بتابد به جهان مهر تو برپاست نماز
چون بُوَد سینهی بیکینهی تو محرم راز
تا ابد زنده ز نام تو بُوَد ملک حجاز
بانگ تکبیر زِ تهلیلِ (طریقت) چه نیاز
تا بماند بشر از شرک وُ بت وُ بتکده دور
****
مژده :ای عالمیان شمسِ نکیسا آمد
نور چشمان خــداوند چـلیـپــا آمد
نفسِ بادصبــا ســوی کلیسا آمد
شبِ یلدا نفسِ عشق مسیحا آمد
****
مژده آمد به صبـــا موعدِ دیدار خوش است
صبح صادق شَرَری بر شبِ بیمار خوش است
حبذا وقتِ سحر، طلعت میلاد مسیح
مرحبا طفل به حرف آمده بیدار خوش است
Everything is possible
Hope makes everything tells him
Love makes all things beautiful, yes
I hope you have all got for Christmas
!Happy Christmas
همه چیز ممکن است،
امید باعث میشه همه چیز کارکنه،
عشق باعث میشه همه چیز زیباتر باشه،
امیدوارم درکریسمس همه رو داشته باشید .
کریسمس برشما مبارک!
فیض روح القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتم: آفرین بر تو و ذوق ادیبانۀ تو! بگو ببینم امروز چه در چنته داری که یادی از «دمِ مسیحایی» کردی؟ گفت: اولاً فرخنده زادروز حضرت مسیح(ع) را تبریک می گویم و ثانیاً این روزها قرار است باز هم فیض روح القُدُس مددی فرماید و تعدادی از گل های پرپرشدۀ طوفان کرونا را بازگرداند!! گفتم: خواب دیدی؟یا چیزی زدی؟!گرچه همۀ ما در غم از دست رفتگان کرونا ماتم زده ایم،ولی این حرف های مالیخولیایی چیست که می گویی؟مگر می توان مردگان را زنده کرد؟ گفت: قربان! من نمی گویم.یکی از نمایندگان مجلس خواستار بازگشت به کار آن دسته از کادر درمانی شد که در دوران کرونا جان خود را از دست دادهاند! گفتم: بر فرض او گفته باشد.تو چطور غیرممکن ها را باور می کنی؟ گفت:«اِحیاء» یعنی چه؟ گفتم: اِحیاء مصدر باب اِفعال عربی به معنی زنده کردن و زنده ساختن مردگان. گفت: بسیار خوب!من خودم در بیمارستان ها که هیچ حتّی در استخرها هم دیده ام که روی درِ اتاقی نوشته اند:«اتاق اِحیاء»!وقتی دیدم در استخر مرده را زنده می کنند،پیش خود گفتم لابددر مجلس انقلابی می توانند این کار را بکنند! گفتم: من در شگفتم از کسی که خود را نمایندۀ مردم می داند و این گونه سخن می گوید! گفت: تعجُّب ندارد. در جایی که ﻫﯿﭻ ﻗﻨﺎﺩﯼ، ﻗﻨﺪ نمی فروشد!ﻫﯿﭻ ﻋﻄﺎﺭﯼ، ﻋﻄﺮ نمی فروشد!هر ﻗﻬﻮﻩ خاﻧﻪ شاید ﻫﻤﻪ چیز دارد، ﺟﺰ ﻗﻬﻮﻩ!کولرگازی و آبی با برق کار می کنند!ارّۀ برقی با بنزین کار می کند!،،سه تار، ۴ تا تار دارد!،،،هفتتیر، ۶ تا تیر دارد!،،،،صائب تبریزی هم اصفهانی است! ،،،این آقا هم مثلاً نمایندۀ مردم است!
گفتم:باز هم #
![]()

تا روز حشر، کم نشود سوزِ داغ عشق
هرگز به یُمنِ فیض نمیرد چراغ عشق
مستِ ملامتیم به اقبال مِیفروش
خلوتنشین به خواب نبیند فراغ عشق
پروردهی هوای گلستانِ آن گُلیم
تابِ نسیمِ خُلد ندارد دماغ عشق
ماراست خوشگوارتر از آب زندگی
گر یار، زهر میفکنَد در اَیاغ عشق
باغِ گلیست هر ورق ما ز وصف دوست
دامان گل بَرند حریفان ز باغ عشق
چون گل شکفتهایم و دلآزاده همچو سرو
هرچند خار غم دمد از باغ و راغ عشق
اهــل(طریقت)عشق! را نِــهان مکن
تا مدعی به خاک برد رشکِ داغ عشق
────────────────
با عاشقان، همه قصد جراحت است اینجا
وز این جراحت ما را چه حاجت است اینجا
گُل خندهی نمکین، خون کُنَد دلِ ریشم
شکر لبی که کمال ملاحت است اینجا
با صبحِ طلعت او، دل کجا رسد به صفا؟
مارا صفا ، همه حُسن و صداقت است اینجا
شکر لبا! سوی عاشق، چو بگذری خندان
شکر شکن ، شکرین،پر جراحت است اینجا
از بلبلان به فصاحت چه نغمه می آید
چهچه بزن که شعارِ (طریقت) است اینجا
ح. (طریقت)
الهی و ربّی من لی غیرک ؟!
خــُلدستان طریقت(حکایت :روایت )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 

خــُلدستان طریقت( صفحه جدید )۩ محمد مهدی طریقت












۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩