خلدستان (طریقت)خرداد، دوباره

۩۩۩☫خلدستان (طریقت)خرداد ، دوباره ☫۩۩۩

خیـزید تا به حرمـت قـرآن دعــا کنیم
از عمق جان ، جانِ جهان را صدا کنیم
با ازدحــام این همه بت در حــریم حق
فکـری به حال غـربت دیـنِ خــدا کنیم
در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم
تا در طلــوع صبر به ســرو اقــتدا کنیم
باید دوباره قــبلهء خود را عوض کنیم
با خشت عشق کعـبه ی دیگر بنا کنیم
جای طواف و سجده بــرای فریب خلق
یک کار خیر محـــض رضــای خدا کنیم
ما سالکانِ اَهـل (طریقت)خُجسته ایم
باید دوباره فکــر عاقبت از ابـــتدا کنیم

خردادِ غزل یار غزل! قلب جهان دود
رفتی و غزل دود شد وُ پیر و جوان دود

ققنوس وَش از سینه‌ی آتش هذیان جُست
خاکسترت از ماتم زده از داغ گران دود

خرداد وشان در پی آن نیمه خرداد ، !
در وقت عروج آمــده از ، کوه، عیان دود

شب تا به سحر اُوج دعا بر لب‌ِ یاران
با رفتن تو ذکر و دعا بر لبشان دود

نشکست به دستان تو بت های تجمّل
الّبته که تا ، بعد تو با آه و فغان دود

کو بت شکن عصر، دریغا که ندیدیم!
ای خشم عمل در عمل! روح و روان دود

شد طالع چشم همگان در شب میلاد
کو خادم خورشید جهان! جان جهان دود

دل خواست بگویم که شهین است مهین را
از هُرم نفس های غم آلوده، زبان دود

البته توئی خائن این مَردم مظلوم
رفتی که برو !! کــو نگران دود

پژمرده شقایق ز شبِ داغ تو ای کور
از مرثیه‌ات، نیست دگر کِلک و بیان دود

***

دامن به تماشای جهان چیده انجمن
کــو؟ باغـــبانِ خــــزان‌دیده انجمن

اعضایِ گل نچیدن و از ناله‌ های خوش
از خیر گل به چیده و ناچیده انجمن

گامی نهاده ایم به این محفل عجیب
از همرهی مردم سنجیده انجمن

بس پند که هاتف ز ره لطف به ما داد
دادیم گران گوش که نشنیده انجمن

ما غنچه‌ی بی‌طالع ایامِ خزانیم
از شاخه دمیدیم پسندیده انجمن

از طعنه‌ی بی‌حاصلی از بسکه خمیدیم
چون بید سرافکنده و رنجیده انجمن

معلوم نشد هیچ ازین هستی موهوم
بی‌خواست رسیدیم که فهمیده انجمن

از فکر به مضمون قضا ره نتوان برد
پشتک زده قاضی پیچیده انجمن

با پیر (طریقت) به مغان جای نکردیم
در مسلک ارباب خِرَد بالـــیده انجمن .

✍️محمّدمهدی طریقت


۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#✍ محمد مهدی #طریقت


ادامه نوشته

خلدستان +خرداد :روایت +خاطره

۩۩۩۩☫اشعار(طریقت )قصاید / کفن پوش برقص ☫۩۩۩۩

دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم. آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند. اتوبوس را مجانی می‌کنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. ما هم دنیا را می‌ آباد می‌کنیم و هم آخرت را.

واقعا دلخوش نباشید ...

پتیاره‌ی روزگــار نـامرد کفن پوش برقص
در مجلس بیرگان بیدرد کفن پوش برقص

سرمَــست شــدی ز خونِ مـــردان و زنــان
رقاصهء رقصنده توئی مردکفن پوش برقص

مردم کُــشیت چـــو کرد خوشنــود بخوان
خونخوارگیت چو مستی آوردکفن پوش برقص

در جُــور تو نیست بـی هــمانـــند بــبال
در ظلم تو نیست یک هماورد کفن پوش برقص

در مرتع اوقاف چـو آهو ی غزالان بچر
در بیشه‌ی شیر سگ ولگرد کفن پوش برقص

ح.(طریقت)

۩خــُلدستان طریقت( کفن پوش برقص )۩۩محمّدمهدی طریقت

✍️محمّدمهدی طریقت

میوهء ممنوعه چیدن را که حوّا باب کرد
آدم وُ حوا ، به اخراج از کجا را باب کرد

وانگهی قابیل با بیل ازعقب هابیل زد
حمله ء با یک بیل را در کل دنیا باب کرد

نوح نهصد سال کشتی ساخت آن هم درکویر
کار دور از عقل را نامرد دانا باب کرد

بارداری بی دخول جنس نر را در جهان
حضرت مریم به لطف حق تعالی باب کرد

با شروع این پدید:مرد از پی زن می دوید
از پی مردان دویدن را زلیخا باب کرد

یازده تا بچه جز یوسف فقط یعقوب زاد
صنعت انبوه سازی را فُرادا باب کرد

رد شدن از نیل بی لنج وُ بلم معنی نداشت
معجزه : از نیل را با چوب، موسا باب کرد

حرفه ی آتش نشانی را هزاران سال پیش
از لج نمرود ابراهیم گرما را به سرما باب کرد

گوسفندی را به قربانگاه اسماعیل بُرد
مبحث ایثار را در حد اعلا باب کرد

بس که کل کل کرد با موری، سلیمان نبی
بحث ایثار وشهادت را میان جانورها باب کرد

بردن سگ در مکان خواب را از آن قدیم
عضوی از اصحاب کهف از بهر تقوا باب کرد

کفش زنها قرنها از گالش وُ از گیوه بود
کفش های شیشه ای را سیندرلا باب کرد

پیش از این شعر(طریقت)با ردیفِ باب را
این شعار خاص را شعر تر ما باب کرد

آن همه دم زدن از مــوسیقی نـاب قسم

دوستی ها همگی چون شده سیراب قسم

گفت مهتاب شبی بود و ملاقاتی عشق

نزد ما آن شب وُ آن رونق مهتاب قسم

زورقی بود وُ تماشاگـــــه تالاب فشم

زورق ما چه شد و گردش تالاب قسم

همه ی تاب وُ تب فرصتِ پیمان قِدم

از چه پیمان بشکستی ،وسط تاب قسم

یاد از آن عهد خوش وُ چهره ی شاداب گذشت

چاره کو عهد خوش وُ چهرهء شاداب قسم

نقش دیوار دل و قـــاب رفاقت بودیم

رسم دیرینه کجا رفت و بدان قاب قسم

گفته بودی که (طریقت)شده ای جان نفس

در گذرگـــاه زمـــان ، اُلفت کمیاب قسم

اگرچه انجمن شهر این زمان لنگ است

دلم برای عزیزان عجیب دل تنگ است

خیال می کنم آن روزهای گرمِ تموز

بنای عشق گمانم زِ شیشه وُ سنگ است

اگرچه دورِ فلک گردشی کند هرگاه

قیاس فاصله ها، دور ،دورِ اَلدَنگ است

شبیه :تفرقه بنداز ، گشته دورِ کنون

بنای رفع خطر: بر قراری جنگ است

نیا به خواب من انگار روز روشن نیست

بساط خارجیان پرده های پُررنگ است

مرامِ اهل(طریقت )ندایِ شوق امید

شعار رفته زخاطر شعور کمرنگ است

خــُلدستان طریقت(حکایت :روایت )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

شیرینِ(طریقت)چو فرهاد شکرخای دگر نیست(اردی+بعشق=>خرداد )

۩۩☫برآستان جانان :اردی+بعشق=>خرداد (ایروانی ) فرزانه ۩۩۩

عکس های زیباترین و جذاب ترین دختر های دنیا با کیفیت HD

جز دیدن فرزانه مرا رای دگر نیست

جز وصل به فرزانه تمنای دگر نیست

این چشم جهان بین مرا در همه عالم

جز گردشِ پروانه تماشای دگر نیست

این شاعر آن شاعرهء نقش سر زلفت

فرزانه به گیتی سر سودای دگر نیست

چالاک توئی از دل من می‌نشود پاک

فرزانه غمت را بجز این رای دگر نیست

یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست

فرزانه ،فراق تو که: مفرمای، دگر نیست

هستند تو را جمله جهان واله ی عشقند

فرزانه : منت واله و شیدای دگر نیست

عشاق تو هرچند زِ شیرین سخنانند

شیرینِ(طریقت)چوفرهاد شکرخای دگرنیست

عمری مرا به حسرت دیدن نبود بود
بین رسیدن ونرسیدن نبود بود
یک آسمان پرندگی ام دادی و مرا
در تنگنای «از تو پریدن» نبود بود
وقتی که آب ودانه برایم نریختی
آنگه کلید در قفس من نبود بود
امروز از همیشه پشیمان تر آمدی
دنبال من بنای دویدن نبود بود
من نیستم نگاه کن بدین باغ سوخته
تاوان آتشی است که گلشن نبود بود
گیرم هنوز تشنه حرف توام بــگو
گوشی مگر برای شنیدن نبود بود
چون پرده های گوش تو گلهای بسته اند
هنگامه ای برای پرپر چیدن نبود بود
دیگر برو «طریقت »از این پیچ پیچ راه
پیچیدگی به سادگی من نبود بود

خــُلدستان طریقت(اردی+بعشق=>خرداد )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

از اولِ ، اول آخـرینت بودم

 از اوّلِ اوّل  آخــر

 

 ۩۩۩ ☫یک عمر (طریقت)آتشینت  بودم   ☫۩۩۩

از اولِ ، اول آخـرینت بودم

مغرورِ  پیامِ   آفــرینت بودم

در باورِ من اوجِ شگفتی  بودی

درموج ترین خاکِ زمینت بودم

ایمان که به دستهایتان  آوردم

شایسته ترین شعار ِ دینت بودم

من از تو وفا دریغ کردم تو وجفا

با  جور وُ جفا  بسی رهینت بودم

گلخندهء طعنه های مستت گشتم

دل بسته ی چشمِ نازنینت بودم

یک بار نیامدی به‌چشمم خوابی

با اینکه همیشه در کمینت بودم

یک لحظه صمیمانه رفیقم  بودی

یک عمر (طریقت)  آتشینت بودم 

ح. (طریقت)غزلیات/اهدایی 

 ح.(طریقت)  جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

     

  ۩خــُلدستان طریقت(  صفحه114  )۩۩  محمّدمهدی طریقت   

  

 

ادامه نوشته

خرداد(طریقت)  اشعار

۩۩۩ ☫ خرداد(طریقت)  اشعار ☫ ۩۩۩ 

بعد از تو ، حتی نیمه ی خرداد هم سرد

بعد از تو لذت بردن از هر لذتی ، درد  

ای خواهرم  ، ای نازنین بانو ، ندانی

من غصه دارم  ، گیر کردم گیرِ نامرد

 من دل به دریا دادم اما ، اندک اندک 

تاوان هر دیوانه بازی ، یک عقبگرد 

فرقی ندارد روز با شب ، گریه باید !

حالا برای روح تنهایی  شبگرد  

تو غرق دنیای خودت هستی ، خودت باش 

دنیا چه بی منطق، چه بی وجدان، چه نامرد  

اهل(طریقت) چشم هاگریان وُ نالان 

این چشمها، قبل از تماشایت چه می کرد؟

  ۩#خــُلدستان طریقت خرداد )۩ محمد مهدی #طریقت 

 

شمعیم که در آرزوی بزم (طریقت) بنشینیم

  

 ۩۩۩ ☫شمع خاموش من!آن روح بهارانم کو؟☫۩۩۩

   

No automatic alt text available.

شمع خاموش من! آن روح بهارانم کو؟
شور شیدایی انبوه هزارنم کو؟ 

می‌خزَد در رگِ من برگِ تو خوناب خزان
نکهتِ صبحدم وُ بوی بهارانم کو؟

کوچه، بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه‌ی اسب و هیاهوی سوارانم کو؟

زیر سرنیزه‌ِ تاتار چه حالی داری؟
دل پولادوشِ شیر شکارانم کو؟

سوت و کور ند شب و میکده ها خاموشند
نعره و عربده‌ی باده گسارانم کو؟

چهره‌ها درهم و دل‌ها همه بیگانه شده
روز پیوند و صفای دل یارانم کو؟

آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحَرِم شمع جمارانم کو؟
  

 

 ۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩۩ محمد مهدی طریقت ۩

<<< شمعیم که در آرزوی بزم (طریقت) بنشینیم<<<<

ادامه نوشته

برآستان جانان(طریقت)مولانا

 

 ۩۩۩☫برآستان جانان(طریقت)مولانا  ☫۩۩۩    

در اولِ  خرداد از  آن می گویم

     آیندهِ خود را بِه از آن می گویم

شد عاقبت در به دری فقر وُ قنا

   برعکس شعارِ پادگان می گویم

ازنقطه به نقطه میرسم بَرسرخط

   آهنگ عقب گَرد عیان می گویم

بیراهه ی بیراهه روانیم هنوز 

   برخیز! بـَـلالم  وُ  اذان می گویم

. .

به اعتقاد مولانا هیچ رفاقت و همراهی بی دلیل نیست. در این عالم هم جنس ها همدیگر را جذب، و اهل نور و اهل نار به سمت هم کشیده می شوند.
اگر به اطراف خود با دقت نگاه کنیم گاهی می بینیم افرادی که به سمت ما می آیند در خصوصیتی مشترک هستند. حتی گاهی ما گلایه می کنیم که چرا باید این افراد همیشه سر راه من سبز شوند؟؟!! در این گونه موارد باید به خودمان نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی در وجود ماست که این افراد به سمت مان جذب شده اند :

 

در جهان هر چیز چیزی جذب كرد
گرم گرمی را كشید و سرد سرد

قسم باطل، باطلان را می كِشد
باقیان از باقیان هم سرخوشند

ناریان مر ناریان را جاذب اند
نوریان مر نوریان را طالب اند

۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید )>محمد مهدی طریقت ۩  

خوش آمد گوئی (طریقت) خرداد

  

  ۩۩۩☫خوش آمد گوئی (طریقت) خرداد ۩۩۩ 

 


 

ما به گور پدر خویش از آن می خندیم
که درِ  صبح، همان اول شب می بندیم

حافظ از لذّت داغِ غمِ تو خشنودست
ما صد افسوس که بی اشکِ روان،خرسندیم

با پر و بالِ رجاء مست و هوایی شده ایم
بی پرِ خوف چنین از نگهـش دل کندیـم

حضرت صالـحِ ما گرچه مُطاعست ولی
ما همانیم که آن ماده شتر را راندیم

آخرالأمر پدر رفت و پسر وارث شد
جامه و ریش سیه کرده که ما فرزندیم!

"خوش بیاسای (طریقت)زمان اینهمه نیست"
مثل دیروز شد امروز نمک ، می گندیم 

                    در ادامه مطلب>>>>   #طنزیمات_ادبی                                            

ادامه نوشته