شیرینِ(طریقت)چو فرهاد شکرخای دگر نیست(اردی+بعشق=>خرداد )

۩۩☫برآستان جانان :اردی+بعشق=>خرداد (ایروانی ) فرزانه ☫۩۩۩

جز دیدن فرزانه مرا رای دگر نیست
جز وصل به فرزانه تمنای دگر نیست
این چشم جهان بین مرا در همه عالم
جز گردشِ پروانه تماشای دگر نیست
این شاعر آن شاعرهء نقش سر زلفت
فرزانه به گیتی سر سودای دگر نیست
چالاک توئی از دل من مینشود پاک
فرزانه غمت را بجز این رای دگر نیست
یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست
فرزانه ،فراق تو که: مفرمای، دگر نیست
هستند تو را جمله جهان واله ی عشقند
فرزانه : منت واله و شیدای دگر نیست
عشاق تو هرچند زِ شیرین سخنانند
شیرینِ(طریقت)چوفرهاد شکرخای دگرنیست
عمری مرا به حسرت دیدن نبود بود
بین رسیدن ونرسیدن نبود بود
یک آسمان پرندگی ام دادی و مرا
در تنگنای «از تو پریدن» نبود بود
وقتی که آب ودانه برایم نریختی
آنگه کلید در قفس من نبود بود
امروز از همیشه پشیمان تر آمدی
دنبال من بنای دویدن نبود بود
من نیستم نگاه کن بدین باغ سوخته
تاوان آتشی است که گلشن نبود بود
گیرم هنوز تشنه حرف توام بــگو
گوشی مگر برای شنیدن نبود بود
چون پرده های گوش تو گلهای بسته اند
هنگامه ای برای پرپر چیدن نبود بود
دیگر برو «طریقت »از این پیچ پیچ راه
پیچیدگی به سادگی من نبود بود
خــُلدستان طریقت(اردی+بعشق=>خرداد )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 






۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩