شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده (26/آبان/1402)

۩۩۩ ☫شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده ☫ ۩۩۩

نفس شمار بدهکار روزگار شدیم
مثال بحر خروشان وُ بر کنار شدیم

اگرچه سطوت دریا امان به کس ندهد
به خلوت صدف او نگاهدار شدیم

ز جوهری که نهان است در طبیعت ما
مپرس صیرفیان را که بی عیار شدیم

هم از خرابهٔ ما کس خراج می‌خواهد
فقیر راه نشینیم و شهریار شدیم

درون سینهٔ ما غوطه های بوالعجب ست
نفس نفس زده ایم از چه رو دچار شدیم

(طریقت) از دَمِ تقدیر عالَــم خاکی
مثالِ رهگذران برتو انتظار شدیم

آمدم با مِهر بیدارش کنم امّا نشد

از هوای ِ مِهر سرشارش کنم امّا نشد

در دلم گفتم که من پائیز چشمانِ توام

خاستم آهسته تکرارش کنم امّا نشد

پلکهای ِ مخملش بر روی ِ هم عمرش بلند

خاطرم بود " آفرین " بارش کنم امّا نشد

کاش دستی بر بلور ِ خاطراتِ مرمرش

لذت از این بود آزارش کنم، امّا نشد

فصلی از ،پائیز آمد باشروع ماه مِهر

دست بردم غرق رگبارش کنم امّا نشد

آفتاب آورده بودم تا که تعویضش کنم

باخبر از صبح ِ دیدارش کنم امّا نشد

کبک ِ ناز ِ برفی اش لَم داده زیر ِ برگ ِ گل

تور آوردم گرفتارش کنم امّا نشد

گرچه میدانستم او هرگز نمیخواهد مرا

دل به دریا می زدم دارش کنم امّا نشد

رفتم از پیشش ولی ،اهلِ (طریقت)خاستم

لحظه ا ی از خواب بیدارش کنم امّا نشد

تصویر مرتبط

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیـــام آشــنایـان بنـــوازد آشــنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

شب‌بخیر، زیباترین مهتابِ شب‌ بیدارِ جان

شب‌ بخیر ، شیرینیِ این‌ دل گُلِ زیبای جان

شب بخیر ، نیـلوفـرِ مردابیِ فـردای عشق

شب بخیر ای آتـشِ افتـاده در دنیای جان

شب بخیر ای‌نازنین افتـاده یـادت در دلم

شب‌بخیر روشن‌ترین‌مهتاب‌در شبهای‌ جان

شب‌بخیرباران‌ِ یادت‌کرده‌ دل‌را‌ مستِ ‌خود

شب‌بخیر‌غرق‌ِنگاهت‌کرده‌این‌چشمانِ جان

شب بخیر غـارتگرِ جانـم‌، کـه حالا نیستی

شب‌بخیر ای‌جسمِ تو لیلی‌ترین لیلای جان...

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه (خاص)دوم

ادامه نوشته

پند پیران (طریقت)گوش کن / انجمن افروختی خاموش کن /مثنوی/ اشعار : بی نصیب از باده

۩۩☫ دوبیتی (طریقت )اشعار ☫۩۩۩

*****
j210984_photo_2018-09-21_12-51-54.jpg

خبر، چشمک به هر درمی‌زند مِهر

نسیمِ کوچه، شب پر می‌زندمِهر

سَحَر، چشم‌انتظار ِ ماهِ مِهرست

(طریقت)، سازِ دیگر می‌زند مِهر

نتیجه تصویری برای عکس پاییز

۩۩۩ ☫شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده ☫ ۩۩۩

نفس شمار بدهکار روزگار شدیم
مثال بحر خروشان وُ بر کنار شدیم

اگرچه سطوت دریا امان به کس ندهد
به خلوت صدف او نگاهدار شدیم

ز جوهری که نهان است در طبیعت ما
مپرس صیرفیان را که بی عیار شدیم

هم از خرابهٔ ما کس خراج می‌خواهد
فقیر راه نشینیم و شهریار شدیم

درون سینهٔ ما غوطه های بوالعجب ست
نفس نفس زده ایم از چه رو دچار شدیم

(طریقت) از دَمِ تقدیر عالَــم خاکی
مثالِ رهگذران برتو انتظار شدیم

آمدم با مِهر بیدارش کنم امّا نشد

از هوای ِ مِهر سرشارش کنم امّا نشد

در دلم گفتم که من پائیز چشمانِ توام

خاستم آهسته تکرارش کنم امّا نشد

پلکهای ِ مخملش بر روی ِ هم عمرش بلند

خاطرم بود " آفرین " بارش کنم امّا نشد

کاش دستی بر بلور ِ خاطراتِ مرمرش

لذت از این بود آزارش کنم، امّا نشد

فصلی از ،پائیز آمد باشروع ماه مِهر

دست بردم غرق رگبارش کنم امّا نشد

آفتاب آورده بودم تا که تعویضش کنم

باخبر از صبح ِ دیدارش کنم امّا نشد

کبک ِ ناز ِ برفی اش لَم داده زیر ِ برگ ِ گل

تور آوردم گرفتارش کنم امّا نشد

گرچه میدانستم او هرگز نمیخواهد مرا

دل به دریا می زدم دارش کنم امّا نشد

رفتم از پیشش ولی ،اهلِ (طریقت)خاستم

لحظه ا ی از خواب بیدارش کنم امّا نشد

تصویر مرتبط

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیـــام آشــنایـان بنـــوازد آشــنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

شب‌بخیر، زیباترین مهتابِ شب‌ بیدارِ جان

شب‌ بخیر ، شیرینیِ این‌ دل گُلِ زیبای جان

شب بخیر ، نیـلوفـرِ مردابیِ فـردای عشق

شب بخیر ای آتـشِ افتـاده در دنیای جان

شب بخیر ای‌نازنین افتـاده یـادت در دلم

شب‌بخیر روشن‌ترین‌مهتاب‌در شبهای‌ جان

شب‌بخیرباران‌ِ یادت‌کرده‌ دل‌را‌ مستِ ‌خود

شب‌بخیر‌غرق‌ِنگاهت‌کرده‌این‌چشمانِ جان

شب بخیر غـارتگرِ جانـم‌، کـه حالا نیستی

شب‌بخیر ای‌جسمِ تو لیلی‌ترین لیلای جان...

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه (خاص)دوم

ادامه نوشته

شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده

 

۩۩۩ ☫شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده ☫ ۩۩۩   

 با شعاری از غزل، دستی در آغوشش  کنم
می‌روم  خُتیاگــری را  غـم فراموشش کنم

سر در آغوشش گذارم با امید آتشین 
آن امید آتشین، از گریه خاموشش کنم

ایدل از دوران  ظلمت گر سلامت بگذری
صبح روشن را غلام حلقه در گوشش کنم

بعد ازین‌، اهل (طریقت)بی‌نصیب از باده شد
از شراب نامرادی مست وُ مدهوشش کنم

***

زبان حال«باباپیر»

سر سری می آمدی بر بسترم بر باد رفت
خشت خشت خانه ام با، پیکرم بر باد رفت
من که «بابا پیر» بودم  پــای کوه زاگرس
نیم بستر سوخت، نیم دیگرم بر برباد رفت
از پرستاری  فقط خاکستری مانده به جا
شمع وُگل پروانه کردم، دخترم بر باد رفت
با همین خشت وُ گِلِ ، معمولی ساده بساز
آب وُ گِل کردی مرا ، عاشق‌ترم بر باد رفت
پای کوبیدم (طریقت) بشکنم عمرم گذشت
بــا  «نِــدای اِرجعی» بال وُ  پرم بر باد رفت

 

 ۩خــُلدستان طریقت ( صفحه "بزرگداشت)۩۩ محمد مهدی طریقت 

ادامه نوشته

بعد ازین‌، اهل (طریقت)بی‌نصیب از باده شد

 

۩۩۩ ☫شعار ی درغزل(طریقت )بی نصیب از باده ☫ ۩۩۩   

 با شعاری از غزل، دستی در آغوشش  کنم
می‌روم  خُتیاگــری را  غـم فراموشش کنم

سر در آغوشش گذارم با امید آتشین 
آن امید آتشین، از گریه خاموشش کنم

ایدل از دوران  ظلمت گر سلامت بگذری
صبح روشن را غلام حلقه در گوشش کنم

بعد ازین‌، اهل (طریقت)بی‌نصیب از باده شد
از شراب نامرادی مست وُ مدهوشش کنم

 

 ۩خــُلدستان طریقت ( صفحه "شعاری از غزل  )۩۩ محمد مهدی طریقت