برآستان جانان (اشاعه خرافات ) اسلام مدرن
۩۩۩ ☫ برآستان جانان (اشاعه خرافات ) اسلام مدرن ☫ ۩۩۩
به تفکر و اندیشه خود مفتخر باشید،
نه به [ اجداد ] و [ گذشته ] خود !
در روزگاران قدیم که خیلی از مردم هنوز آینه را ندیده بودند یک ژاپنی آینه ای در مزرعه خود پیدا کرد،وقتی به آن نگریست دید شبیه برادر مرحومش است. آن را به منزل برد و در یک اتاق زیر فرش پنهان کرد. او هر روز وارد آن اتاق می شد و آینه را نگاه می کردو به یاد برادر مرحومش اشک می ریخت.
قفل فروشی میگفت:یه روز جوان روستایی ظاهرالصلاح با ریش آنکارد و تسبیح و یقه آخوندی اومد و ۶۰ تا قفل کوچک که اصولا فروش خوبی هم نداره در رنگها و سایز مختلف خرید ،منم خوشحال،هفته بعد اومد و ۱۲۰ تا خرید.هفته بعد ۲۰۰ تا،هفته بعد ۳۶۰ تا،بنده هم خوشحال و هم حیرتزده،هرچی هم می پرسیدم: اینا برا چیه؟ چیزی نمی گفت.
پرسیدم: اینا رو میفروشی؟ جواب نمیداد،کم کم رسیدیم به ۵۰۰ عدد،،،معامله خوبی بود و هر دو طرف راضی.یه روز گفتم: اگه ماجرای این قفل های کوچک رو بهم بگی ۶۰ تاش میدم برا خودت.
زبانش باز شد و تعربف کرد.
اهل و ساکن یکز روستا بود. پدر و عمویش دعانویس بودند.
میگفت: از همه روستاها و شهر خودمون و شهرهای اطراف و راههای دور و نزدیک میان پیش پدر و عمو، واسه دعا.
زنها بیشتر میان. مرد هم میاد. اکثرا با خانواده و روزی بین ۵۰ الی ۱۰۰ دعا نوشته میشه.
واسه هر دعا، یه قفل استفاده میشه و بخت دشمن رو قفل میکنن و فلان و بهمان
هر قفل رو همراه با دعا، بین ۱۰۰ الی ۲۰۰ هزار تومن پول میگیریم( سال ۹۲ بود )
واماندم.طبق قرار قبلی، ۶۰ عدد قفل زرد نمره ۳۲ را با احترام بهش دادم و گفتم: بارکلا، ایوالله، تو دیگه کی هستی؟ باید اسم بازاری رو از روی ما بردارن و بزارن رو شما.
ما رو هر قفل ۵۰-۱۰۰ تومن استفاده میکنیم. ولی شما از روی هر قفل ۱۰۰ هزار تومن،
اونم قفل ضعیف و ارزون قیمت ساخت چین کافر! برای دعای مسلمین مومن
گفتمش! بخدا تو شایسته احترامی، تو خودت یه پا بیل گیتس هستی(به کجا چنین شتابان)
مدتی بعد خانمم در حالی که دعا میخواند دستمالی را با احترام بسیار باز کرد و یک قفل زرد نمره ۳۲ را به من نشان داد و گفت آن را به مبلغ یک میلیون تومان برای باز شدن بخت دخترمخریده است، هیچ نگفتم و سکوت کردم،
بعد از مدتی آن جوان دو باره برای خریدن قفل به مغازه من آمد و با گله ماجرا را برای او بازگو کردم، خندید و گفت: ما چه کنیم؟ وقتی مردم خودشون میان و صف می بندند و با التماس از ما دعا میخواهند، چکار باید بکنیم،(اینچنین پرده بر انداخته ای ! یعنی چه؟؟؟
سکوت کردم، و متحیر از جهل و نادانی خود و همنوعانم شدم که (اشاعهء خرافات)پایان ندارد...
۩۩☫ اشعار/مطربان/اهل(طریقت)چائ ات از دهن افتاد ۩۩



پانزدهم دسامبر، روز جهانی چائی
بشنو از چای چون شکایت میکند * از جداییها حکایت میکند
چائی گُلستان تا مرا گُل چیدهاند * استکان و نعلبکی مُل چیدهاند
سینی آور شرحهشرحه چای داغ*تا بگویم شرحِ انسان های چاق
هر که قافل شد ازین نوشیدنی * بازجــوید چائـــیِ جوشیدنی
چائی در هر جمعیّت آماده است * جفتِ بدحالِ رعیّت ساده است
هر کسی از ظنِّ خود چائی خورد * از فلاکت های رویائی خورد
سِرِّ من از چائی من دور نیست *شعر من در مثنوی پُـر نور نیست
آتش اینــجا چائی دَم می آورد *دوری از آتــــش چه کم می آورد
آتشِ عشق کمر باریک را * جوشش عشق خلوت تاریک را
نی حریفِ هرکه از چائی بُرید * پردههایَش پردههای ما درید
استکان باریک و تریاقی که دید؟ * همچو نی دمسازبا، ساقی که دید؟
نی حدیثِ چای پرخون میکند * استکانش عشقِ مجنون میکند
قهوخانه روزها بیگاه شد * چائی ها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رَو چائی نیست * تو بمان زیرا جز اینجا جائی نیست
درنیابد چائی گُل دم هیچ خام *هر سلامی را علیکی والسّلام
گر بریزی بحر را در استکان * چند خواهی؟ استکان در استکان
استکان چشمِ حریصان پُر نشد * هرکسی قانع نشد پُر دُر نشد
هر که را چائی ز جـامی چاک شد* بعد نوشیدن همو چالاک شد
شاد باش ای چای نوش ای مشتری * ای طبیبِ وادی مااشتری
ای دوایِ حسِ نامحسوسِ ما * چـائی : افلاطون وُ جالینوسِ ما
با لبِ دمسازِ چــائی جفتمی * من به قوری گفتنیها گفتمی
هر که اینک از سماور شد جدا * بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
مولوی رفت و گلستان درگذشت * بشنوید ازما (طریقت) سرگذشت

باده ات از دهــن افتـاد، بـزن چائی را
مُـطربان هم بنوازند،خـوش آوائی را
بزمِ عشقی،شده برپا چهل وُ اندی را
جاکــشـان کینهٔ نمودندبه هرجائی را
"نیست بر لوحِدلم جز الف قامت یار"
مگرم هست، بگو نیست دگر نائی را
ماه زیبایی وُ در خاطرهام پـنـهانی
کوش درخاطرمن نیست تماشائی را
شب تنهایی من در خم ابروی تو بود
جعد مشکین تو یادآورِ یلدائی را
چهرهدرچهرهٔ من انجمنی باز گشآ
پا گشا : شاعرسرگشته تمنائی را
چائی ات از دهن افتاد ز پاداشِ عمل
مُطربان اهلِ(طریقت) همه دنیائی را
۩خــُلدستان طریقت( چائی )۩۩ محمّدمهدی طریقت
✍️محمّدمهدی طریقت
![]()



۩۩☫سالک شعر(طریقت ) پیشگان ☫۩۩
سالکِ شعر طریقت شد حبیب
دستِ او باشد به دامانِ طبیب
آن طبیبِ معنوی سلطانِ دین
جلوه ی حق نورِ سبحانِ مبین
حضرتِ صاحب زمان شد ماهتاب
بر سرابِ این جهان شد آفتاب
از ولیالله خواهد روز و شب
وارهد زین مُلکِ پُر رنج و تَعَب
شادمان در این جهان وُ آن جهان
جان به جانان داد ، روحی شادمان
از بلای بیامان کو خسته نیست
با خور و خواب و هوس دلبسته نیست
سیرِ باطن میکند با بالِ جان
هر کجا خواهد عیان و هم نهان
شاعـرِ شعر (طریقت) پیشِـگان
گشته گلشن ، در شریعت ریشِگان
غزل مرغ خوشآوای شباهنگ
غزل زیباتر از گلهای هفترنگ
نگاهت جلوهٔ اردیبهشت است
غزل زیباتر از سنتور و از چنگ
مپوشان چهرهٔ گُلروی خود را
مزن برقلب مجروحم دگر چنگ
دل من میکند هر دم هوایت
غزل دانی تو احوال دل تنگ؟
غزل آنگه که از من شوی دور
گمانم رفته ای هشتاد فرسنگ
غزل نقشِ رُخَت نقشی دلانگیز
مثالِ صفحههای خوب ارژنگ
در این دنیای رنگارنگ دل من
شده آینه ای آئین بی رنگ
برای خودم و دوستان و دشمنانم .. آرامشِ پس از دوام آوردن رو آرزو میکنم ..
وقتی که مسیری که در اون پوکیدی .. به سرانجام میرسه و تو میبینی هر چقدر هم تکه تکه و شرحه شرحه.. اما .. دووم آوردی .. دیگه میبینی که بالاخره تموم شد ..و تو با همه ی از دست دادن ها .. باز خودت رو بدست آوردی .. یه خودِ دیگه .. برای دوستان و دشمنان داشته و نداشتم .. برای خودم .. اون آرامش رو آرزو میکنم :)

۩۩۩☫اشعار/ دیوان(طریقت )آئین آ رامش (برآستان جانان)امتداد ☫۩۩۩
هر بار که می کوشم در کارگَه تدبیر
شعر از پی شعر آید زنجیر پیِ نخجیر
با اَهلِ (طریقت) شو در معرکه تقدیر
چالاک تر از آهو بی باک تر از شمشیر
۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩# محمد مهدی #طریقت
ادامه مطلب ↘


۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩