جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 

۩۩۩☫ بیا که اهل(طریقت) به مرز طغیان است  / اشعار☫۩۩۩ 

عاشقانه

‌بیا گناه قشنگم گــناه کم دارم 

برای دیدن چشمت نگاه کم دارم 

جهان من شده جغرافیای آغوشت

برای فتح جهان،من سپاه کم دارم 

اگر چه دفترم از شعر لبریزست

برای شور غزل دُخت شاه کم دارم 

تمام‌سهم من‌از پادشاهیت ‌!‌دوریست

تـــو را به وســـعت اِلا اِله  کم دارم 

برای رسم خطوط قشنگ چشمانت

سپید و آبی و سبز و سیاه کم دارم 

بیا که اهل(طریقت) به مرز طغیانست

شبیه سلطنتی  پادشاه کم دارم.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

تو ثـریـای منی من شهریـارم در غزل

مینشینم سالها چشم انتظارم در غزل

 خواستم عشق تو را ازسینه ام بیرون کنم

ناز چشمانت مرا شاعر  دچارم در غزل 

 شاعرم  تا شرح حالم با قلم عنوان کنم 

بیـقرارم ، بیـقرارم ، بیـقرارم در غزل  

بی خیالم در خیـالت عشق بـازی میکنم 

باش تاصبحِ سحر هرشب کنارم در غزل 

نم نم باران و من در کوچـه ها با یاد تو  

نیمه شبها تا سحر من اشکبارم در غزل 

فال ما باهم نیامد وصل ما ممکن نشد 

لیلی و مجنون شدم شب روزگارم در غزل 

من شدم اهل(طریقت) کی شدی سنگِ صبور 

تا ابد سنگِ صبورم، دوست دارم در غزل

 

بی نهایت دوستت دارم ، اگر باور کنی

می توانی این سند را، ثبت در دفتر کنی 

می توانی باورم را‌ ، از نگاهم بشنوی

یا بسوزانی به پای عشق ،خاکستر کنی 

شک نکن، ققنوسم و آتش، نمی سوزد مرا

بلکه از سوزاندنم، حال مرا بهتر کنی

 امتحان عشق را، با نرخ جان ، پس می دهم

می توانی رد کنی، یا رتبه ی برتر کنی

آنچه می خواهی بکن ، اما مبادا عاقبت

غنچه ی نشکفته ی عشق مرا، پرپر کنی

باورم کردی که برحکم تو گردن می نهم

گرچه تبعیدی به شهر وُ کشوری دیگر کنی

در(طریقت) هستم و آنگونه جذبت می شوم

تا مرا هم مثل خود، مست می وُ ساغر کنی

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ                ۩#خــُلدستان طریقت #اشعار+غزل (شاعر>طُ)   )۩#  محمد مهدی طریقت