بدون عنوان : از شعر (طریقت) نتوان گفت = برصورت خورشید تب آلوده عیانست هنوزم

۩☫ آفاق را گرفت(طریقت)حضور تو+ مشق لطافت ☫۩۩

بدون عنوان : از شعر (طریقت) نتوان گفت = برصورت خورشید تب آلوده عیانست هنوزم
طواف عشق میخواهی، بیا دل را زیارت کُن
شبیه قطره ی باران، کمی دل را عبادت کُن
نظــیرقــطره ای باران، تلاوت کن اشارت را
زِ هربوسه به خاک دل،لبی تر کن عیادت کُن
بزن برهم تو قانون را،بشور آئین نخوت را
فقط یک شب شبیه من،به عقل خود عنانت کُن
گمانم مزه ی سجده،بُوَد شیرینتراز شیرین
به فرهاد دلت برگو،کمی امشب نجابت کُن
دل سجاده بی تاب است،برای سجده های تو
درآغوش نمازِخود،خدایت را رعادت کُن
همانند غروبی که،شبیه رنگ پاییز است
توهم با رنگ رخسارت،به شاعر هم حسادت کُن
بسوزامشب ولی آرام،که پروانه دمی خوابید
برای این (طریقت) هم، دمی مشق لطافت کُن
امشب بیا واز لب من یک غزل بگیر
از شهد شعرهای زلالم عسل بگیر
امشب برای گریه ام آغوش لازم است
تا این بهانه هست مرا در بغل بگیر
ای لات لا ابالی مستِ تبر به دست
بشکن وَ جان تازه ای از این هبل بگیر
حافظ که ترک ساقی و ساغر نمی کند
فالی برایم از لب شیخ اجل بگیر
با آن نگاه روشن و گرمت شبی مرا
از چشم های یخ زده ی مبتذل بگیر
قفلِ غزل بجز به لبت وا نمی شوند
امشب بیا و از لب ِ شاعر غزل بگیر
..****
༺࿇🤍࿇༻
چشمانِ تو پُر واژهترین شعر جهانست هنوزم
هر مژهات از"تیرِ" نگاهی به کمانست هنوزم
ابروی کمانت زده تیری به دل سرخ شقایق
هر غمزهی تو با دل من خط و نشانست هنوزم
ازچشم و دلت روشنِ سوسوی ستاره، است
گوشم بهدر وُ چشمهیِدل، خون، فَوَرانست هنوزم
در باغ غزل، دلخوش دیدار تو هستیم ولیکن
آه از لب من، هر نفسش آه و فغانست هنوزم
بر بستر سبزه گل و چشمه، به سراب قدم تو
دیبای چمن، در قدمت جامهدرانست هنوزم
در باغ قناری زده چهچه دف و سنتور و کمانچه
بر جام غزل هر دو لبت بوسهزنانست هنوزم
در کوچهی مهتاب چکیده غزلِ هقهقِ باران،
چشمانِ تو حیرانِ "نگاهِ دگرانست" هنوزم
از شعرِ(طریقت) نتوانگفتکهامشب نفسِصبح
بر صورت خورشید تبآلوده عیانست هنوزم
تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد
ورنه بی درد در این ره به دوایی نرسد
نالهٔ هر که چو بلبل نه به سودای گلی ست
عاقبت زین چمنش برگ و نوایی نرسد
ای دل ار سعی تو این است که من می بینم
جای آن است که کار تو به جایی نرسد
پای بوس تو طمع داشت دلم، عقلم گفت
رو که این پایه به هر بی سروپایی نرسد
بیش مخرام که از چشم بدان می ترسم
تا به بالای بلند تو بلایی نرسد
گر وصالت به خیالی نرسد نیست عجب
هیچگه منصب شاهی به گدایی نرسد
![]()
۩# خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩# محمد مهدی طریقت




۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩