خلدستان طریقت : آبان => کلام عشق (احیا + تمنّــــا)

زِ آبان چون تمنّــا شد
کلام عشق احیا شد

بتاب از مشرقِ شرقی
دلم رسوا وُ شیدا شد

بیا ای نازِ پاییزی
طلوع عشق‌ پیدا شد

تو با آوای شیرینت
مرا بی‌پرده نجوا شد
****

هَمهء دقیقه ها
هَمه دلنوشته ها
هَمهء روز و شَبم
هَمهء ثانیه ها

مِصرع و بیت و غَزل
شورِ شِعر و واژه ها
نَفس و جان و دلَم
نَغمهء ترانه ها

وَ هر آن چیز
که باید، وَ نباید
شُده در دورۂ ما

هَمه تقدیمِ نگاهَت
که مَرا هیچ نیازی نبوَد

جُز در آن لحظهء زیبا
تو به لَبخندِ ملیح ات
بدَهی پاسُخِ این
شوقَم را

وَ چه زیباست
در آن لحظهء موعود
دَمی هَم بِرسد
شَهدِ خوشرنگِ شَرابی ز هَمان
غُنچهء لَب های
پُر از وسوسه ات

چه شَود، وای اگر
لحظۂ زیبای اجابَت بِرسد
دلِ دیوانۂ صَد مَرتبه
مُحتاجَم را

کاش میشُد
که به رؤیای مَنم گاه
نگاهی بکُنی

در هَمان لَحظه
که در کوچۂ احساس
پُر از دَغدغه ام
پَنجره را باز کُنی
وَ بگویی که بیا

کاش
میشُد
که تو بودی
و نَبود


تَلخیِ
فاصله ها "

به چشمم بنگر ای طوفان، که می‌سوزد دل و جانست
در این آتش تویی تنها، تویی سوزِ پریشانست

غروری در دلم جوشد، به چشمت خیره خیره
درونم آتشی مخفی، ولی در لب غزل خوانست

زِ مهرِ تو جهان گر سوخت، بازم عشق می‌روید
پسر خورشید می‌مانم، اگر صدبار بسوزانست

به رقصِ گیسوانت مست، جهان از خویش می‌افتد
من از گیسوی تو مستم، دگر خود را نمی‌دانست

به خنده موجِ دریا شد، به اخمِ طرفه توفان شد
تویی آرامِ این طوفان، منِ طوفانِ نالانست

مگو آرام گیر ای دل، که این آتش نخواهد مُرد
مگو برگرد از رؤیا، که من بی‌او نمی‌مانست

اگر روزی (طریقت گفت "چرارغ شَوق در چشمت؟"
بگو آن عاشقِ مغرور، همان آتش به دامانست

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(آبان:باغبان)۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم