برآستان جانان (فردوسی) ورژنِ ثانی
۩۩۩ ☫ سخن بشنوده ام اکنون ،که (خلدستان) برین دارم (طریقت )شاعر بود ۩۩





من از خاکم که در راه وطن رو بر زمین دارم
ز ســودای بتــان داغِ غلامی بــر جبین دارم
ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز اَجل میرم
فراموشت نخواهم کرد چون در دل ، همین دارم
فدا کردم دل وُ دین را که از عشقت همین مانده
همین جانی که آن هم بهر روز واپسین دارم
مرا گویند کاندر وصل او خوش باش، چون باشم؟
که چون هجران شبان روزی جنینی در کمین دارم
بسی گفتند با اهل(طریقت) منزل از مهر بتان بر کن
سخن بشنوده ام اکنون، که (خُلدستان ) برین دارم
![]()
خــُلدستان طریقت( صفحه :خلدستان طریقت)۩# محمد مهدی طریقت


۩۩☫ اشعار:غزل /طریقت/☫۩۩۩

با زبان شعــر از دنیـــا شـکایت کرده ام
بالب خندان ازین مردم، حکایت کرده ام
از گِلِ آدم مــرا شاید پدید آوردهاند
قبل ازین از مادرم حـوا روایت کرده ام...
جان شیرین را فدای عشق می باید کنم ،
من به هر کس دشمنم باشد عنایت کرده ام
سرگذشتم بسکه غمگین است در این روزگار
اشک میریزم،ولی، اینجا رعایت کرده ام
بهترین نعمت سکوت من سلام وُ والسلام
سعی در طِیِ (طریقت) بی نهایت کرده ام ...
![]()
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
بی تو دنیا به درک بی تو جهنم به سرم
کفر مطلق شده ام
دایره ای بی وترم


اینجا ردیف باده ها چون ماه باشد
شـاعـر ز سِرِ باده ها آگـاه باشد
باید بگیرد وزنِ ابیاتش دو دستی
شاید سر راهش ، مثالِ چاه باشد
با قرن ها تنهایی وُ باده پرستی
با رنج فردوسی کمی همراه باشد
باید که گُل کارَد ولی اصلا نباید
عمر عزیزِ باغبان کــوتاه باشد
هر باغبان دنیایِ پُر امید دارد
هرگز نباید باغ تاکش آه باشد
ساقی برای روزهای سخت دوران
باید همیشه در رکاب شاه باشد
من راضیم درگاه مارا کاش میشد
اهل(طریقت) شاعرِ دلخواه باشد
ح. (طریقت)



۩خــُلدستان طریقت(صفحه قصاید ) محمّدمهدی طریقت
بترس از خدا و ميازار کس
ره رستگاری همين است و بس
کنون اي خردمند بيدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گل
ترا کردگارست پروردگار
توی بنده و کرده کردگار
چو گردن به انديشه زير آوری
ز هستی مکن پرسش و داوری
نشايد خور و خواب با آن نشست
که خستو نباشد بيزدان که هست
خــُلدستان طریقت(حکایت :جشن فروهر )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩