حکایات حکیمانه (ناگفتنی )این روزها
شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه حضرت زهرا (س) را می خواند و به خلیفه دوم و اهل سنّت ناسزا می گفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که سنّی بودند ،
برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار می کنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخّصات و نشانی بانی را به من بدهد...
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.
به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم!
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده می شود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.
📚هزار و یک حکایت اخلاقی
👤محمدحسین محمدی
ومن در این فکر هستم که حدود ۲۰۰ سال پیش انگلستان در چه فکرهایی بوده و ما در کشور عزیزمان چقدر 'دلال' فقط برای یک روضه داشته ایم و حا ل وُ روز این زمانه چقدر ناگفتنی ...
۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩۩ محمد مهدی طریقت

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩