معلّم : نیکی به تمام خلق آئین من است (خلدستان) طریقت معلم

۩۩☫ حکایات (طریقت) قدرت=مطهرات ۩۩

دوازده اردیبهشت یکم می روز جهانی کارگران است. همچنین این روز یعنی دوازده اردیبهشت برابر با شهادت مرتضی مطهری و روز گرامیداشت مقام معلم است. اگر فرض کنیم نیروی کارایرانی همگی دارای مهارت والبته تحصیلات درسطوح فنی حرفه ای و آموزش عالی باشند می توان گفت که همگی شاگران مکتب معلمان عزیر وسرافراز کشورمان هستند.تلاقی این دو مناسبت با هم را به فال نیک می گیریم واز دولت ومجلس تقاضا داریم که حقوق این دو قشر که سرمایه های عالی کشورمان محسوب می شوند را رعایت ودر اولویت برنامه هفتم توسعه خصوصا در مباحث بودجه ای برای تامین رفاه وآسایش آنان قرار دهند.ذکر این نکته لازم است که هر دوبخش در سنوات گذشته متحمل خسارت های شدید معیشتی شده اند. دوواقع دو بخش کارگری که با صنایع کشور درارتباط است و مقام معلمان که خاص وزارت آموزش وپرورش است هر دو دچار مباحث اصل 44 شده اند و این خصوصی سازی به انحراف رفته باعث شده تا معیشت آنان دچار خسارت های شدیدی گردد.ترمیم خسارت های معیشتی با همسان سازی حقوق های فعالین وبازنشستگان ونیز افزایش های سنواتی قابل جبران است. اگر دولت ومجلس براین باور باشند که تورم کاری برزندگی اقشار مختلف مردم کرده است که باید جبران شود چرا که کاهش تورم وبی ارزشی پول ملی کاری بزرگ وبلند مدت است که البته نیازمند اراده است.

واضح می توان گفت برای حفظ ارزش پول ملی تاکنون اراده ای در کار نبوده واینگونه که پیداست به این زودی ها کسی به اهمیت این اراده پی نخواهد برد هر چند توجه به این مسئله یک توجه امنیتی ، اجتماعی واقتصادی است که می تواند به بازگشت اعتماد مردم منجر شود.متاسفانه از سال گذشته تاکنون مقامات دولتی و نمایندگان در مجلس به این نتیجه نرسیده اند که سطح دستمزد وحقوق ملت باید همسان با تورم افزایش پیدا کنند. چرا که در سالهای گذشته دولت ها چنان به این مهم بی توجه بوده اند که اینک باید اعتبارات سنگینی را لحاظ نمود تا تراز مالی این بخش ایجاد شود. بطور قطع در سالیان گذشته به نرخ تورم در کمیته های کارگری ، کارفرمایی ودولت برای تعیین دستمزد کاران بی اعتنایی شده است وهر چند مجلسیان وکلای ملت هستند وروی رای جامعه کارگری بسیار حساب می کنند اما درعمل حامی این قشر نبوده اند. دولت نیز بیشتر سمت وسوی کارفرمایان را گرفته وانگار تنها رسانه ها هستند که می توانند سالی یکبار یاد آوری کنند که آقایان حقوق کارگران را رعایت کنید و مطابق با نرخ تورم نرخ رشد دستمزدها را نیز اعمال کنید .

در مورد معلمان نیز شان آنان رعایت نشده است واگر اجتماعی برای دریافت مطالبات اندک خود داشته اند با صف پلیس مواجه شده اند واحیانا شماری از معلمان بازداشت وروانه زندان شده اند. باید پذیرفت که معلمان شمع علم ومعرفت هستند واز سطح آگاهی های مضاعفی برخوردار می باشند لذا مطالبات آنان در حدی است که نباید با پلیس پاسخ آنان را داد واگر احیانا کسانی دراین حوزه نفوذ کرده اند وقصد دارند مطالبات صنفی را یساسی کنند باید از طرق خاص خود که دستگااهای امنیتی است برخورد لازم صورت گیرد چه آنکه در تمامی صنوف احیانا تحرکات سیاسی وجود داشته ودارد.

بنا را براصلاح می گذاریم وانشالله تاکنون هیچکدام از معلمان ما در کشور چنین نیتی نداشته اند و باید پذیرفت که خود دولت باعث می شود این تجمعات صنفی صورت گیرد وقتی توجه به مطالبات معلمان را کشدار می کند و گذر زمان باعث می شود جمعیت معلمان دست به تجمع در خیابان بزنند وچون درگذر معیشت عصبی به توان دو هستند باید با آنان نرمش ومدارا نمود و موضوعات اقتصادی آنان را به سهولت ودرکمترین زمان ممکن حل نمود.

غیر از تشکل های صنفی معلمان ویا کارگران ، این نمایندگان مجلس هستند که به عنوان وکیل الرعایا باید به مسائل آنان توجه کنند چرا که بزرگترین ومهمترین تشکل صنفی همین مجلس شورای اسلامی است که بعضا آنقدر گرفتار حوزه سیاست ومسایل غیر مرتبط هستند که مسائل مرتبط را به فراموشی می سپارند.

بطور مثال مجلس بی نهایت درحوزه بین المللی مداخله دارد و شاید حدود 90درصد مباحث مجلس پیرامون حوزه بین الملل است که البته باید از سوی وزارت امور خارجه مطرح ومورد توجه قرار بگیرد اما نطق ها تماما سمت وسوی حوزه بین الملل است تا حوزه های داخلی و انتخابیه نمایندگان . متاسفانه این اپیدمی به شوراهای شهر وروستا نیز سرایت کرده آنجا که نمایندگان شهر وروستا نیز بجای پرداختن به حوزه های تخصصیخود نطق های آتشین خودرا معطوف به حوزه بین اللملل می کنند!

در هر صورت امیدواریم که تا روز چهارشنبه یک خبر خوش معیشتی هم به معلمان وهم به کارگران داده شود تا دلشان شاد و اعتماد های رفته دوباره باز گردد

نیکـی به تمـــام خلق آیـیــن مـــن است

خدمت به بشر، مایه ی تسکین من است

آئین (طریقت) وُ جهـان بینـی من:

تقلید نمی کنم :خِرد دین من است

به لب های پر از لبخند سوگند

کلامی دلنشین چون قند سوگند

از آن روزی که قدرت شد مُـطهر

به سر شور وبه دل پیوند سوگند

(دوبیتی :طریقت)

شعر : بوسیدم لب گلگون را

نظم لرزان قامت موزون را

مو پریشان کرده ام پنهان مشو

ماه را بوسیده ام جانان مشو

گفتمش : ای روی تو صبح امید

در دل شب بوسه ما را که دید؟

شعر پردازی در این صحرا مجو

فرد غمازی درون ما مجو

غنچهٔ خاموش او گل کرده است

چشم حیرت سوی من شُل کرده است

با خبر از راز ما ، شب بود وُ بَس

بوسه هامان داغی تب بود وُ بَس

بوسه را شب دید وُ با مهتاب خُفت

ماه خندید وُ به مــوج آب سُفت

چون (طریقت) شد («رهی») اردیبهشت

ده، دهی شد وانگهی اردیبهشت

امشب مرا زِ غصه بنا گوش بایدت

فردا مرا چو قصه فراموش بایدت

این در همیشه در صدف روزگار نیست

می گویمت ولی تو کجا گوش بایدت

دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت

ای نازنین تو با که در آغوش بایدت

در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست

هشیار و مست را همه مدهوش بایدت

می جوش می زند به دل خم به ساغری

یادی اگر ز خون سیاووش بایـدت

گر نوش می کنی سخنی جوش گویمت

بهتر ز گوهری که تو در هوش بـایدت

جام جهان ز خون دل عاشقان پر است

حرمت نگاه دار اگرش نوش بـایدت

اهل(طریقت)اند هوا خواه سالکــان

زین سالکان که با لب خاموش بـایدت

آنکه نقاش است وطرحی ساخته

با قلم نقش نویی انداخته

در مسیر زندگانی دوستی

کوچه ها ی آشنائی ساخته

سرورِ اسطوره های پارسی

عین و شین و قاف را افراشته

هم ردیف انبیاء و اولیاء

جهد بر بنیاد جاهل تاخته

آنکه آهنگ و کلامی دلربا

از برای درس خود آراسته

چشمه های معرفت می پرورد

دانشی از بهر ما انباشته

لحظه هایش می شود پر خـاطره

خاطراتی را به جان انباشته

در مرور خاطرات باغبان

باغ پُرگل چون گلستان کاشته

باغبان خوشتراش این روز ها

لاله ای بر قلب خود بگذاشته

با سلاح علم در راه بشر

یک نفس برجهل عالم تاخته

قدر استاد و مقامش پاسدار

چونکه یزدان نام او پرداخته

عارف آن باشد که چون قطعه زمین

هرکسی او را لگد انداخته

یعنی از زهد و کلام و علم او

ذره ای از دانشش برداشته

۩۩۞۩۞۩۞۩۞.۞۞۩۞۩۩۞۩۩۞۩۞۩۞۩۞

ادامه مطلب

ادامه نوشته

معلّم (خلدستانِ طریقت) مقام معلم (اردی بعشق) هزار وُچهارصد وُ دو

۩☫ معلّم (طریقت)روزت مبارک☫۩۩

هر چه می دانست آموخت مرا

غیر یک اصــل که نا گفته نهاد

قدر استــــاد نکو دانستن

حیف استاد به من یاد نداد

۩۩۩ ☫ اَشعار/با(طریقت) سپس از عیش و طرب دم مزنید ☫ ۩۩۩

تاولِ روح من از زخم سَنان بیشتر است
در اَزل مَــرهَـم اندوه جهان نیشتر است

واعظ از خدعه و سالوس صلا در می داد
وَرنه در وضع خودش مصلحت اندیش تر است

زاهد، آن نیست که همواره ریاضت بکشد
هر که غمخوار یتیمان شده درویش تر است

واعظان مسجد وُ محراب غنیمت دانند
عالِم از اینکه دل اهل سَرا ریش تر است

با (طریقت) سپس از عیش و طرب دم مزنید
شاعر غم زده با سوز مِحَن خویش تر است

از مردم صد رنگِ این دوران نترسید
از آشنای بی رگ وُ وجدان نترسید

از آنکه در ظاهر رفیق و در خفا شرّ
آدم فروشد این چنین ارزان نترسید

هر آدمِ بی جنبه ، با هرپست وُ عنوان
بد می شود حالا زِ هر عنوان نترسید

یا از کسی که عقده ء حُجب وُ حیا را
در خلوتی سر می کند عریان نترسید

از آنکه سر، در چند وچونِ این و آن کرد
در خلوت مردم دهد جولان، نترسید

آن مردِ چوپانِ دبستان یادتان هست؟
از هی هیِ افراد چون چوپان نترسید

از ابتــدا با آدمِ نـــامرد بــَد بــاش
از هر چه نا مردست در ایران نترسید

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(تقدیم »معلم)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

معلّم هست مرشد،پیر،استاد

معلّم هست مرشد،پیر،استاد مقامی بس بزرگ است وخداداد

بو د تعلـیـم یك كار الهـی دهدقرآن بدین مطلب گواهی

بخـوان تو علّم القرآن زقرآن بود اوّل معـلّـم ذاتِ رحمـان

معلّم ذات پاك حی سرمـد دهـدفـرمان اقرء برمحمّد( ص)

بگویدوالقلم چون حی سبحان قلم گیر و قلم زن تادهی جان

معلـّـم میكنـد كارخـدائی دهـد برجـان مردم روشنائی

الفبا و ریاضی میـدهـد یاد زخواندن وزنوشتن میشودشاد

كلاس اوّلش با آب و بابا یك و دو و سه و جمع و الفبـا

پی وبنیان كاخِ علم ودانش بریـزد درجهـانِ آفـرینش

نهال علم و دانش را بكارد به امیدی كه روزی میوه آرد

كلاس دوّم و سوّم ، چهارم كندرشد این نهالش باتعلّـم

معلّم همچنان یك باغبان است به باغِ علم اوچون پاسبان است

مرتّب سرزند زین باغ واشجار دهـد آب و گشاید راهِ انهار

«بسان باغبـان كه گل بكارد بسی زحمت كشدتاگل برآرد»

شوداردیبهشت این باغ پرگل برآرد سوسن و ریحان وسنبل

شودخرداد و تیرو هم اَمرداد بگردداین نهالش شاخ شمشاد

شودبعدازگذشتِ چندسالش درختی بارور این نو نهالش

شودچون بوعلی،شیخ بهائی شودرازی وسعدی و سنائی

بگویم من سپاست ای معلّم شوم من حق شناست ای معلّم

بجو یم علـم را من تا لب گور سرودم نورشد نورآً علی نور

نهالت ای (طریقت) بارورشد درختی بس بزرگ و باثمرشد

۩۩☫سالک شعر(طریقت ) پیشگان ۩۩

سالکِ شعر طریقت شد حبیب

دستِ او باشد به دامانِ طبیب

آن طبیبِ معنوی سلطانِ دین

جلوه ی حق نورِ سبحانِ مبین

حضرتِ صاحب زمان شد ماهتاب

بر سرابِ این جهان شد آفتاب

از ولی‌الله خواهد روز و شب

وارهد زین مُلکِ پُر رنج و تَعَب

شادمان در این جهان وُ آن جهان

جان به جانان داد ، روحی شادمان

از بلای بی‌امان کو خسته نیست

با خور و خواب و هوس دلبسته نیست

سیرِ باطن می‌کند با بالِ جان

هر کجا خواهد عیان و هم نهان

شاعـرِ شعر (طریقت) پیشِـگان

گشته گلشن ، در شریعت ریشِگان

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#محمد مهدی #طریقت

ادامه مطلبhttp://s8.picofile.com/file/8325175750/thumb.jpg

ادامه نوشته

معلّم (طریقت)روزت مبارک

۩۩☫ معلّم (طریقت)روزت مبارک☫۩۩

هر چه می دانست آموخت مرا

غیر یک اصــل که نا گفته نهاد

قدر استــــاد نکو دانستن

حیف استاد به من یاد نداد

معلّم هست مرشد،پیر،استاد

معلّم هست مرشد،پیر،استاد مقامی بس بزرگ است وخداداد

بو د تعلـیـم یك كار الهـی دهدقرآن بدین مطلب گواهی

بخـوان تو علّم القرآن زقرآن بود اوّل معـلّـم ذاتِ رحمـان

معلّم ذات پاك حی سرمـد دهـدفـرمان اقرء برمحمّد( ص)

بگویدوالقلم چون حی سبحان قلم گیر و قلم زن تادهی جان

معلـّـم میكنـد كارخـدائی دهـد برجـان مردم روشنائی

الفبا و ریاضی میـدهـد یاد زخواندن وزنوشتن میشودشاد

كلاس اوّلش با آب و بابا یك و دو و سه و جمع و الفبـا

پی وبنیان كاخِ علم ودانش بریـزد درجهـانِ آفـرینش

نهال علم و دانش را بكارد به امیدی كه روزی میوه آرد

كلاس دوّم و سوّم ، چهارم كندرشد این نهالش باتعلّـم

معلّم همچنان یك باغبان است به باغِ علم اوچون پاسبان است

مرتّب سرزند زین باغ واشجار دهـد آب و گشاید راهِ انهار

«بسان باغبـان كه گل بكارد بسی زحمت كشدتاگل برآرد»

شوداردیبهشت این باغ پرگل برآرد سوسن و ریحان وسنبل

شودخرداد و تیرو هم اَمرداد بگردداین نهالش شاخ شمشاد

شودبعدازگذشتِ چندسالش درختی بارور این نو نهالش

شودچون بوعلی،شیخ بهائی شودرازی وسعدی و سنائی

بگویم من سپاست ای معلّم شوم من حق شناست ای معلّم

بجو یم علـم را من تا لب گور سرودم نورشد نورآً علی نور

نهالت ای (طریقت) بارورشد درختی بس بزرگ و باثمرشد

۩۩☫سالک شعر(طریقت ) پیشگان ۩۩

سالکِ شعر طریقت شد حبیب

دستِ او باشد به دامانِ طبیب

آن طبیبِ معنوی سلطانِ دین

جلوه ی حق نورِ سبحانِ مبین

حضرتِ صاحب زمان شد ماهتاب

بر سرابِ این جهان شد آفتاب

از ولی‌الله خواهد روز و شب

وارهد زین مُلکِ پُر رنج و تَعَب

شادمان در این جهان وُ آن جهان

جان به جانان داد ، روحی شادمان

از بلای بی‌امان کو خسته نیست

با خور و خواب و هوس دلبسته نیست

سیرِ باطن می‌کند با بالِ جان

هر کجا خواهد عیان و هم نهان

شاعـرِ شعر (طریقت) پیشِـگان

گشته گلشن ، در شریعت ریشِگان

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩# محمد مهدی #طریقت

ادامه مطلب



http://s8.picofile.com/file/8325175750/thumb.jpg

ادامه نوشته

بر آستان جانان  (تذکره)   سعدی  (معلّم)

     

۩۩۩ ☫بر آستان جانان  (تذکره)   سعدی  ☫ ۩۩۩ 

   ستاد استهلال رویت ماه هر چه تجسس کردند، در پایان رمضانِ1443=اردی به عشق 1401 : جز صورت ماه معلم رو دیدند 😉

از عید خبری نبود😉روز معلم مبارک 👌دو چیز طیره عقل ( سبکی عقل ) است :

دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی                       

   شیخ اجل                

می گویند : روز معلم است  ( ؟ ) !  و جامعه ای که در آن معلم از همه ارزشمند تر!!! باشد؛ مردمش با فرهنگند...و می گویند :معلمی در ایران در ڪوتاهترین روایت       معلم   بویژه بازنشسته حقوقش فقط دو قاف داشت ولی هر ماه بايد بين سه قاف تقسيمش می‌ڪرد :   قسط،  قبض،  قرض+تا اين ڪه قاف چهارم نجاتش داد : قبر+..................................

چگونه سقوط ِ آموزش و پرورش باعث سقوط ِ یک ملّت می شود؟! 

🔸 در کشوری که مقام معلم با رهبر آن کشور یکی است و مردم آن کشور فقط دربرابر دو شخصیت تعظیم می کنند:« رهبر و معلم»

آن کشور می شود " چین "

 🔸 درکشوری که هرکس به مقام معلمی نایل می شود به بالاترین نشان ِافتخار آن کشور دست می یابد:آن کشور می شود " انگلستان "

 🔸 در کشوری که معلم ، حقّ کاری به غیر از معلمی را ندارد:آن کشور می شود " روسیه "

 🔸 در کشوری که برای معلم ، حقوق معینی تعیین نمی شود:آن کشور می شود " ژاپن "

 🔸در کشوری که حقوق معلم از پزشک، قاضی ، مهندس و... بیشتر است چون همه این ها در مکتب ِ معلم  ، پزشک ، قاضی، مهندس و... شده اند:آن کشور می شود " آلمان "

 و اما ...

 در کشوری که معلمش نهار نخورده سریع خود را برای دادن سرویس به تاکسی تلفنی محله اش معرفی می کند!

 در کشوری که یک معلم ، سرویس ایاب و ذهاب ِ مدرسه دانش آموزان خود می باشد.

  در کشوری که بالاترین دغدغه های معلمینش چگونه زیستن آبرومندانه است!

 در این گونه کشور : فساد، رشوه و رشوه خواری حرف اول ادارات و ... می شود!

 🔸 پست های کلیدی کشورش با عدم شایسته سالاری و رانت خواری معین می گردد و...

 وهرگاه معلم این گونه فراموش شود :و در این جامعه است که: خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد!

منابع مالیرا به دست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهد رفت!

عدالت، به دست قاضی که موفق به تقلب شده تباه می شود!

جهل ، بی خبری ، لاابالیگری و...  ارزش می شود !و... و این در یک کلام یعنی :"سقوط ِآموزش وپرورش = سقوط ملت"در چنین جامعه ای  مقام معلم را پاس می دارند تنها به  گفتار !  

   ادامه  مطلب   

   

۩۩۩ ☫بر آستان جانان  (تذکره)   سعدی  ☫ ۩۩۩ 

 

 رفتی و نمی‌شوی فراموش 

می‌آیی و می‌روم من از هوش 

سحر است کمان ابروانت 

پیوسته کشیده تا بناگوش 

پایت بگذار تا ببوسم 

چون دست نمی‌رسد به آغوش 

جور از قبلت مقام عدل است 

نیش سخنت مقابل نوش 

بی‌کار بود که در بهاران 

گویند به عندلیب مخروش 

دوش آن غم دل که می‌نهفتم 

باد سحرش ببرد سرپوش 

آن سیل که دوش تا کمر بود 

امشب بگذشت خواهد از دوش 

شهری متحدثان حسنت 

الا متحیران خاموش 

بنشین که هزار فتنه برخاست 

از حلقه عارفان مدهوش 

آتش که تو می‌کنی محال است 

کاین دیگ فرونشیند از جوش 

بلبل که به دست شاهد افتاد 

یاران چمن کند فراموش 

ای خواجه برو به هر چه داری 

یاری بخر و به هیچ مفروش 

گر توبه دهد کسی ز عشقت 

از من بنیوش و پند منیوش 

سعدی همه ساله پند مردم 

می‌گوید و خود نمی‌کند گوش 

۩۩۩ ☫  برآستان جانان  (مولانا)مولوی  ☫ ۩۩۩  

  جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگجدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

 

وحی آمد سویِ موسی از خدا  بندۀ ما را ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی  یا برای فصل کردن آمدی؟

ما زبان را ننگریم و قال را  ما روان را بنگریم و حال را

ناظرِ قلبیم اگر خاشع بوَد  گرچه گفتِ لفظ ناخاضع رود

زآنکه دل جوهر بوَد، گفتن عَرَض 

پس طُفیل آمد عرض، جوهر غرض

ملّت عشق از همه دین‌ها جداست 

عاشقان را ملّت و مذهب خداست

 ( مثنوی مولوی )
  ایکه می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جـز ظهــور مِــهر نیست
عشق یعنی: مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی
در مــیان این همه غــوغا وُ  شر
عشق یعنی : کاهش رنج بَـــشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگــذاری آب را ، بَــر تــشنه تــر
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق اید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر مستی والسلام 

۩۩۩ ☫ معلم  ☫ ۩۩۩ 

 آنکه لقب یافت درجهان به نام معلم   

 درصف محشـر ببین مقام معلم
ای که بریرنج به دنبال گنج   کجائی  

کنیه  زدانـش بجو زجام معلم
  آنکه زنام است جـاودانه جهان را  

گوش فراست زده به گام  معلم
گشته دو گیتی بنام  خالق یکتـا  

کرده پیـام آوری مرام  معلم
بعـد نبی شد ولی رهبـر عالم   

اوست که گوید :منم غلام  معلم
خیـز زجاو بزن حـلقه ی در  را   

 راه  سعـادت بپو   زگام   معلم
کرده  خداوند والدان راخدم جسم     

روح و روان داده شدزمام  معلم
رونق این بزم شد به کام قلم   ها  

 ازرش این انجمن  حسام معلم
 ای که شنیدی پیام کوچک ره را  

 گوش فرا دار در پیـام  معلم
  رمز بهشت  و کلید  راه "طریت"  

هر  که بخواهد بیابد از کلام  معلم 

__________________ صفحه   118 (  عِقد رسالت ) 

  آنکه به تعلیم کمر بسته است
   صفحه   42 (  عِقد رسالت )  

ادامه نوشته

برآستان  جانان (معلّم )لا ادری  

برآستان جانان (معلّم )لا ادری

گرگ ها در این بیابان حکمرانی می کنند !
در میان گوسفندان روضه خوانی می کنند !

با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
گله را مجذوب رنگ و مهربانی می کنند !
گوسفندان دانش آموزند ،گُرگان چون مدیر !
از میان گلّه با برخی تبانی می کنند !
از میان گوسفندان عده ای مبصر شدند !
تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند !

گلّه راضی ، گُرگ ها راضی ،رفاقت برقرار !
مبصران در حد عالی پاسبانی می کنند !
گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر !
در حریم خانه های گرگ دربانی کنند !
داد زد یک روز یک بزغاله ای در این کلاس...‍
چون معلم نیست ‍مبصرها سخنرانی کنند !
گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !
تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند !
گلّه از آن روز مجبور است از شب تا به صبح
از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند !

وای اگر این گلّه روزی رم کند از یک خروش !
صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند ...!

ادامه نوشته

معلّم  (طریقت)نیمی از گله ما راسگ چوپان خورده

۩۩☫ معلّم (طریقت)نیمی از گله ما راسگ چوپان خورده ☫۩۩

نتیجه تصویری برای عکس نوشته روز معلم

ﻳﻚ ﻫﻤﻮﻃﻦ ﻣﺘﻮﻟﺪ ۱۳۲۷ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ: ﻣﻦ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻡ.
ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﯾﺮ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ! ﻧﺎﻇﻤﺶ ﻣﺼﺪﻗﯽ ﺑﻮﺩ! ﻣﻌﻠﻤﻢ
ﻓﺪﺍﺋﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻮﺩ! ﺑﻪ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺎ ﻋﻀﻮ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﻮﺩ! ﻧﺎﻇﻤﺶ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﺑﯿﺮ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﭘﺪﺭﺍﻥ
ﮐﺸﺘﻨﺪ! ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺑﯿﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﯾﺎ ﭼﺮﯾﮏ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﻓﺪﺍﺋﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﻣﯿﮕﻔﺘﻧﺪ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ
ﻣﺼﺪﻕ ﺩﺭ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ!! ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ .... ﺑﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﻧﺸﺤﻮﺋﯽ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺷﺪﻡ! ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺍﺯ ﻫﺮﻧﻮﻉ ﺣﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﻣﺼﺪﻗﯽ ﻭﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﭼﺮﯾﮏ
ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻭ ﻓﺪﺍﺋﯽ .....ﺩﺧﺘﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺴﺮﻭﮔﻠﺴﺮﺧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ!! ﭘﺴﺮ ﻫﺎﯼ
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ!! ﮐﺴﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭﺳﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﺪ! ﯾﮑﯽ ﻣﺎﺭﮐﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺘﺎﻟﯿﻦ!! ﯾﮑﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺟﻼﻝ ﺁﻝ ﺍﺣﻤﺪ، ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻢ ﮐﺘﺎﺏ "ﻣﺎﺋﻮ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪ " ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺧﻼﻕ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪ ﮔﺎﻩ
ﺷﻤﺎ ﺯﯾﻨﺐ ﻭﺍﺭ ﺷﻮﺩ!! ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﺴﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻨﯽ ﺍﺣﻤﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﺎ، ﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟" ﻫﻤﻪ
ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺁﻗﺎ ﻣﺎ! ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯿﺪ؟ " ﮐﺴﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ
ﻧﮑﺮﺩ! ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺑﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪﻩ؟" ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ!! ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮏ ﺟﺎﻣﯽ ﭼﯿﺴﺖ؟" ﮐﺴﯽ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ!! ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ!!! ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺠﺎ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ؟" ﭘﺮﺳﯿﺪ: " ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟" ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮔﻔﺖ: "ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻠﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﯿﺪ!!!! ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺁﻥ ۵۳ ﻧﻔﺮﻋﻀﻮ ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﻠﻮﯼ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮏ، ﻧﺎﻡ ﻓﺎﻣﯿﻞ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ، ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻫﺴﺘﯿﺪ!! ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ
ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ (!!) ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﻫﻮﯾﺖ
ﺧﻮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺣﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ. ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺁﻥ ﻣﻤﻠﮑﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎﻫﺎ
ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﯿﺪ"!!
ﺩﺷﺖ ﻣﺎﻥ ، ﮔﺮﮒ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺖ ، ﻧﻤﯽ ﻧﺎﻟﯿﺪﻡ؛
ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﮔﻠّﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺳﮓِ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ

نتیجه تصویری برای عکس نوشته روز معلم

ادامه نوشته

معلّم

 

  

۩۩۩ ☫  معلّم☫ ۩۩۩

 

 

دو تا شلوار رفتند خشکشویی
شبی کردند باهم گفت و گویی


 از آن تا یکشون  شیک تر بود
کمی از آن یکی باریک تر بود

دو تا جیب بزرگ از پشت و رو داشت
همیشه پاچه هاش هم اتو داشت

شکیل و خوشگل و ابریشمی بود
از آن اجناس شیک دیلمی بود

خلاصه جنس مرغوب وطن داشت
کمربندی ز چرم کرگدن داشت

یکی دیگر چروک و ساده تر بود
کمی از آن یکی افتاده تر بود

تمیز و شسته اما بی اتو بود
هم از بالا هم از پایین رفو بود

به قدری کهنه بود و خسته از کار
به زحمت می شد او را گفت شلوار

گذشت روزها بی ارزشش کرد
تلاش و کار و زحمت نخکشش کرد

پس از یک شست و شو با خوب رویی
نشسته گوشه ای از خشک شویی

به سویش آمد آن شلوار زیبا
به عشوه شانه ها را داد بالا

کنار او نشست و با تکبر
به او می گفت از روی تمسخر

که من یک روز در بوتیک بودم
کنار جنس های شیک بودم

مرا دیدند مردم پشت شیشه
که شلواری گران بودم همیشه

همیشه توی جایی لوکس بودم
کنار جنس هایی لوکس بودم

کنار کفش های چرم اعلا
و کت هایی به قیمت های بالا

 پس از یک دوره ی چشم انتظاری
رسید از راه مرد پولداری


تراول هایی از جیبش درآورد
مرا فوری خرید و باخودش برد

چه جاهایی که با آن مرد رفتیم
میان مردمی بی درد رفتیم

همیشه روی مخمل می نشستم
درون جمع اول می نشستم

به یک چشمک برایم شد مهیا
گران قیمت ترین ماشین دنیا

خوراکم بود چک پول و تراول
تراول های رنگارنگ و خوشگل

درون خانه ده شلوار بودیم
که باهم مدتی همکار بودیم

درون ناز و نعمت خواب بودیم
 همه در خدمت ارباب بودیم

تو اما ظاهراً شلوار کاری
که روی زانوانت وصله داری

دل شلوار کهنه سخت آزرد
ولی پیش رقیبش کم نیاورد

به حسرت گفت ای شلوار زیبا
لباس مردهای رده بالا

منم مثل تو شلوارم برادر
ولی من آبرو دارم برادر

مرا یک مرد فرهنگی  خریده
شبی از جمعه بازاری خریده

نه در عمرم تراول دیدم هرگز
نه ماشین های خوشگل دیدم هرگز

نه روی مخمل و اطلس نشستم
نه با جمعیتی ناکس نشستم

نه دستی را به نامردی فشردم
و نه پولی ز حق الناس خوردم

خدا را شکر اربابم شرف داشت
نهادش ریشه در آب و علف داشت

همیشه سر به زیر و مهربان بود
تمام عمر وقف دیگران بود

به خوش رویی رفاقت کرد با من
صبورانه قناعت کرد با من

نه در عمرش گناه و معصیت کرد
هزاران مرد دانا تربیت کرد

معلم بود و دانشمند و دانا
نژاد پاک انسان های والا

معلم در صف پیغمبران است
که دریای معلم بیکران است

اگر صد بار جانم را بسوزند
مرا خیاط ها زانو بدوزند

اگر یک عمر تنهایی بپوسم
به جز پای معلم را نبوسم 

۩خــُلدستان طریقت ( صفحه جدید  )۩۩ محمد مهدی طریقت ۩

معلّم

 

۩۩۩ ☫ معلّم☫ ۩۩۩

 

 

\

معلم گرامی از تو تشکر میکنم برای هدایت ما

و از اینکه بهترین راه را برای ساختن امروزمان نشان دادی

تویی که ما را از “هیچ” به “همه چیز” رساندی

شاگرد کوچک شما: سحـــــــــرلطفی

 

همه با معرفتا
همه از یاد برده ها
همه سر شلوغا
همه اونایی كه وقت برابقیه دارن برا ما ندارن
همه بیخیالا

همه اون هايی که تایادشون نکنی یادت نمیکن
همه يادشون باشه ما بدجور يادشونيم