خلدستان طریقت (لوتی دسته دار ) لوطی +نا لوتی

۩۩☫ جان به لب آمد (طریقت)در میان انجمن ☫۩۩

همواره ز بت شکن هُبل ساخته اند
تقــصرِبتان ساخته ، پرداخته اند
چون لشکر خود شکستگانند، یقین!
همواره قمارِ خویش را باخته اند
آنانکه ز بت شکن ندارند دریغ
بشکن بشکن ز نو در انداخته اند
چون صف شکنانِ وادی تکتازی
رقاصه درین ورطه برافراخته اند
آنانکه لباس حق بجانب دارند
این لعبتکان، ماده ای فـآخته اند
((((لوتی نا لوطی )))
با ز آی د َمی لوتی و یک جلوه گری کن
ما را به سر منزل لوتی صفتان راهبری کن
آن تـیره شـب حـسرت نا لــوتی مـا را
بـا رنـد ی و لوتـی گـری خود سپــری کن
برما گذرد عمر، دمی سـرو صفت با ش
رهــوا ر تـر ا ز عــمر به رنگ سحری کن
ای کاش فلک ا ز ره بی فایده گــردد
زین گردش ایــام فـــلک نا مه بــری کن
گر بهره بری نور رسانی همه ی عمــر
ا ز سـرزنـش بی ثـمری پـُــر ثمری کن
چون پیک روانی در پی آن نا مه روانم
ما را خبر ا ز ورطه ی آن بی خـبری کن
گـر عقل شود یاغی و در داعیه د ا ری
پا پس مکش و باز دَ می خیره سری کن
با ز آمده ای چیرگی بــی هنــرا ن بین
رنـدی مکن ای یا ر دمی نوحه گری کن
ای باهنر آوا ز پـریدن به سرت نیست
ُرو ، آرزوی لـوتی بـی با ل وپــری کن
از حسرت بی با ل پــری رنــــد بپرهیز
بــگذار تو ایـن کبکبه را بر دگـــری کن
هــر گز ز در عشق ، مــَرو بر در دیگـر
هـــشدار ،"طریقت" حـذر از دربدری کن

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩