خلدستان :فکر (طریقت) روز و شب در آرزوی شاعری

فکر (طریقت) روز و شب در آرزوی شاعری

۩۩☫ (نامسلمان )
گویند رها کنش که حکومت بدخوست

خوبیش نیرزد به پلشتی که دروست

گر صلح وفا هست میان من و دوست

نیک و بد و رنج و راحت اِنگار نکوست

۩۩۩

دستِ اَجل بر هم زند برنامهء ایام را
سر دفترِ قارون كند اِسمِ من ناكام را

اين روزگارِ زندگی خواب‌ وُ خيالی ‌بيش نيست
ای كاش خوش پايان شوَد اين کامِ نافرجام را

دیگر نبردم بهره‌ای زين چند روز انجمن
آغازِ استقبال را ، پایانِ سر انجام را

هرگز به‌جایی کی رسد اين آرزوی فتنه گر
از سر بنه، ای بی‌خرد اين آرزوی خام را

این دفترِ روز وُ شبت جز رنج کی بار آورد
گيرم هزاران روز وُ شب هی صبح را ،هی شام را

تا چند گردی در جهان در جستجوی این وُ آن
ساغر مگردان روز وُ شب ساقی بیآور جام را

آرامشی دارد اَجل در عالم مستی بود
ای لوطی عاقل صفت : رندانِ خون آشام را

فکر (طریقت) روز و شب در آرزوی شاعری
خُلد برین ! از سر بِنهْ سودای ننگ وُ نام را

سینه‌ای دارم پُر از شعر خجسته در نیام
صد کتابِ شعر شورانگیز وقتِ انتقام

تیغ کین از آخرین زخم زبان شد سخت تیز
زخمِ سگ با آخرین مرهم نیابد التیام

آیه‌ی قالوا بلیٓ همچون سپر در پیش رو
لوطیان ، نالوطیان را شد پیامِ احترام

می‌زند بر بانیانِ مختلس پس‌گردنی
دست ، اگر بر سینه بگذارد سلام وُ والسلام

دین ‌زُدایانند : می‌خوانند خود را مَردِ دین
در هم آمیزند " مالی" از حلال و از حرام

کله‌شقآنند، پشم آلوده دامن، بی‌حیا،
بی‌دل و انگیزه در پُست ‌اند بعد از احتلام

مردمی تنها به فکر خویش اینجا روضه خوان
نانجیب و نابکار و بی‌شعور و بی‌مرام

✍️محمّدمهدی طریقت

✍️

✍️محمّدمهدی طریقت

دمهدی طریقت

ادامه نوشته

فکر (طریقت) روز و شب در آرزوی شاعری

۩۩☫ (نامسلمان )
گویند رها کنش که حکومت بدخوست

خوبیش نیرزد به پلشتی که دروست

گر صلح وفا هست میان من و دوست

نیک و بد و رنج و راحت اِنگار نکوست

۩۩۩

دستِ اَجل بر هم زند برنامهء ایام را
سر دفترِ قارون كند اِسمِ من ناكام را

اين روزگارِ زندگی خواب‌ وُ خيالی ‌بيش نيست
ای كاش خوش پايان شوَد اين کامِ نافرجام را

دیگر نبردم بهره‌ای زين چند روز انجمن
آغازِ استقبال را ، پایانِ سر انجام را

هرگز به‌جایی کی رسد اين آرزوی فتنه گر
از سر بنه، ای بی‌خرد اين آرزوی خام را

این دفترِ روز وُ شبت جز رنج کی بار آورد
گيرم هزاران روز وُ شب هی صبح را ،هی شام را

تا چند گردی در جهان در جستجوی این وُ آن
ساغر مگردان روز وُ شب ساقی بیآور جام را

آرامشی دارد اَجل در عالم مستی بود
ای لوطی عاقل صفت : رندانِ خون آشام را

فکر (طریقت) روز و شب در آرزوی شاعری
خُلد برین ! از سر بِنهْ سودای ننگ وُ نام را****

✍️محمّدمهدی طریقت

***

ادامه نوشته