چارلی چاپلین (خلدستان ) عباس یمینی شریف (دبستان: ایران نوین ) تهران (آهنگ)

چارلی چاپلین می نویسد با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهانرنگ صورت مرد،تغییر کرد !!

نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند. ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت،سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زدو گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود،بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:متشکرم آقا !!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچهايش شرمنده نشود،کمک پدر را پذیرفت .
بعد ازينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن،ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"

ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم!

ما گل های خندانیم

فرزندان ایرانیم

ما سر زمینِ خود را

مانند جان می دانیم

ما باید دانا باشیم

هشیار و بینا باشیم

از بهر حفظ ایران

باید توانا باشیم

آباد باش ای ایران

آزاد باش ای ایران

از ما فرزندان خود

دلشاد باش ایران

از کتاب دوم دبستان (شعر: عباس یمینی شریف)

۩۩۩ ☫شعر :تکیه بر عقل :خلدستان (بدون شرح) غزل ☫۩۩۩

گرچه شاهینِ خِرد، بر سرِ پرواز آمد
اندر این بادیه، فردوس به اعجاز آمد

آنکه از کار فروبسته گره بگشاید
اندکی حوصله کن حوصله پرداز آمد

تاب گفتار، اگر هست به گوشِ شنوا
وایِ آن بنده که در سینه‌ی او راز آمد

گرچه هرگونه به‌صد سوز مرا سوخته‌اند
ای خوشا لذت آن سوز که دَم ساز آمد

مُردهء خاک زِ اعجاز چو بر می خیزند
مرغِ شاهین ادب باز ، غزلساز آمد

آتشِ سینه‌ به میخانه بلند است چرا
شعله‌ای هست که بتخانه برانداز آمد

تکیه بر عقل جهان بینِ (طریقت) نکنم
انجمن را دٍلکی شوخ و نظرباز آمد

(مهر :=>تکیه بر عقل ، دروغ +پائیز)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

برآستان جانان(عباس یمینی شریف)  شاعر کودکان (مدرسه) خاطرات

بیوگرافی و اشعار عباس یمینی شریف

https://uploadkon.ir/uploads/e1c118_24‪عباس-یمینی-شریف.jpg

برآستان جانان(عباس یمینی شریف) شاعر کودکان (مدرسه) خاطرات(بیوگرافی)

شادروان عباس يمينی شريف ـ (شاعر کودکان) در یکم خردادماه سال 1298 شمسی در تجريش (مرکز شميران) به دنيا آمد. بيشتر دوران کودکی و نوجوانی را در درّه‌ی دربند، که در آن زمان هنوز صفای روستايی خود را حفظ کرده بود، گذراند. به نظر خودش همين صفای روستايی بود که بعدها در اشعار کودکانه او متجلی شد.

خانواده‌ی يمينی شريف؛ خانواده‌ای با فرهنگ و علاقه‌مند به شعر و ادب بودند و هر شعر و تصنيفی که رايج می‌شد، ياد می‌گرفتند و برای يکديگر می‌خواندند و زمزمه می‌کردند.

ديوان‌های سعدی و حافظ و نيز روزنامه‌ و مجله در خانه آن‌ها در دسترس بود. اما شايد آن چه بيشتر سبب گرايش عباس يمينی شريف به شعر شد، آشنايی او با " محمد فرخی يزدی" شاعر پرشور و آزادی‌خواه آن زمان بود. همان شاعری که به جرم حق‌گويی، در جوانی و در يزد، دهانش را دوختند و باز به همين جرم در زندان قصر تهران به زندگی‌اش خاتمه دادند.

شعر و معلمی:

عباس يمينی شريف در 19 سالگی به دانش‌سرای مقدماتی رفت تا با تحصيل در آن معلم شود. در دانشسرا پای او به کتابخانه باز شد و با کتاب‌های کودکانه‌ای که مانند آن‌ها در ايران وجود نداشت، آشنا گشت. اين کتاب‌ها به زبان‌های انگليسی، فرانسوی و عربی بود. يمينی شريف با مطالعه‌ی اين کتاب‌ها، به اين موضوع پی برد که دنيای کودکی ويژگی‌های خود را دارد و لازم است کودکان علاوه بر کتاب درسی، کتاب‌هايی متناسب با دنيای ويژه‌ی خود بخوانند تا ذوق آن‌ها شکوفا شود. اين انگيزه‌ای شد تا او کتابی از " افسانه‌های پريان" ترجمه کند و به معاون دانش‌سرا،‌ که مربی دانايی به نام " دبيری" بود،‌ برساند. معاون دانش‌سرا او را بسيار تشويق و به ادامه‌ی کار ترغيب کرد. از اين‌جا بود که دوران خلاقيت ادبی عباس يمينی شريف شروع شد و او به خصوص سعی کرد استعداد شعری خود را در جهت سرودن اشعاری برای کودکان صرف کند.

https://uploadkon.ir/uploads/0a3418_24عباس-یمینی-شریف-.jpg

علاقه‌ی يمينی شريف به شعر کودک بعد با ورود او به دانش‌سرای عالی شدت يافت؛ به طوری که خودش می‌گويد:" از آن پس هرگز نمی‌خواستم درباره‌ی چيزی جز درباره‌ی کودک بينديشم، چيز بنويسم و شعر و سخن بگويم". در همين دوره بود که او مورد تشويق استادانی چون دکتر عيسی صديق، احمد بهمنيار، علی‌اصغر حکمت، محمدباقر هوشيار، پرويز خانلری و ذبيح‌الله صفا قرار گرفت.

من نغمه‌سرای کودکانم
شاد است ز مهرشان روانم

عباس يمينی شريفم
گيريد ز کودکان نشانم

در سال 1322 اشعار يمينی شريف به کتاب‌های دبستانی راه يافت و بدين ترتيب شعر او اعتبار تازه‌ای پيدا کرد. در سال 1335،‌به همت او و دوستش جعفر بديعی، مجله‌ی کيهان بچه‌ها تأسيس شد و يمينی شريف تا 23 سال بعد، يعنی تا اوايل پيروزی انقلاب اسلامی (1358) مسؤوليت انتشار اين مجله را به عهده داشت.

به نظر می‌رسد يمينی شريف، برخلاف بسياری ديگر از شاعران،‌ اين اقبال را داشته است که همه‌ی کسانی که از سال 1322 تا امروز به مدرسه رفته و می‌روند، يک يا چند شعر از او را خوانده‌ باشند يا بخوانند. به طور مثال يکی از اولين شعرهای او، که شايد هنوز هم در خاطره‌‌ی افراد پنجاه، شصت ساله باقی مانده باشد، شعر سنگ‌نپران است که نخستين بار در کتاب فارسی اول دبستان در سال 1329 چاپ شد.

در سال 1332 یمینی شریف با بورس دولتی به آمریکا اعزام شد و یک سال در دانشگاه کلمبیا به تحصیل دوره تخصصی در آموزش کودکان پرداخت و درجه فوق لیسانس دریافت کرد.

در سال 1334 دبستان روش نو را با همسرش توران مقومی پایه گذاشت که بعدها با گسترش فعالیت به مجموعهٔ آموزشی از کودکستان تا پایان دوره راهنمایی تبدیل شد. آنان تا سال 1358 آن مؤسسه را اداره کردند.

عباس یمینی شریف سرانجام پس از نیم قرن فعالیت برای کودکان در 28 آذر ماه 1368 به سبب بیماری درگذشت و پیکرش در گورستان ابن بابویه واقع در شهر ری، به خاک سپرده شد و در حقیقت، ادبیات کودکان یکی از برجسته‌ترین خادمین خود را از دست داد.

او از نادر پیشگامان ادبیات تاریخ معاصر کودکان بود که هنوز تا چند روز پیش از مرگ خود عاشقانه به غنای این تاریخ می افزود؛ و نیز او از نادر کسانی است که با تاریخ حرفه‌ی خود عجین می‌شوند، با آن و به خاطر آن زندگی می‌کنند.

روحش شاد و یادش گرامی باد.
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

(فرزندان ایران)

ما گل های خندانیم
فرزندان ایرانیم

ما سرزمین خود را
مانند جان می‌دانیم

ما باید دانا باشیم
هشیار و بینا باشیم

از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم

آباد باشی، ای ایران
آزاد باشی، ای ایران

از ما فرزندان خود
دلشاد باشی ای ایران

"عباس یمینی شریف"