خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار= پیشواز پائیز (شهریور)

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

***

بحثِ پاییز شد وُ ، موسم لبخند انار
فصل پُر شور ِکلاغان، به سر شاخِ چنار
خش خشِ برگ درختان پیِ موسیقی باد
گوش جان را بنوازد ،به یمین وُ زِ یسار
جامه ی سبز درختان شده نارنجی و زرد
گوئیا ، باز نگارنده شده دست اهل شعار
فصل پاییز، بهاریست که عاشق شده باز
زین جهت گیس پریشان شده وُ زرد نگار
برگ ریزان شده وُ موسِم دست افشانی
دست افشان که مگو ، رقص درختان بکنار
باد هوهو به ترنّم ، سر گیسوی چنار
باز شاعر شده عاشق غزل شعر قطار
غزلِ شعر (طریقت) ، تو به خاطر بسپار
بسیار آمده اند ، بـــاز تمــــاشایِ بهار

****

گل ماگنولیا یولان با پیشینه ی 1500 ساله در چین ، گل درختی است که

هنگام باز شدن شکل پرنده به خود می گیرد و آن را زیباترین گل جهان می دانند .

ماگنولیا یولان

دوباره شعر مرا عاشقانه میخوانی
هجای درد دلی با ترانه میخوانی

سکوت نیمه شبی مانده از طلوع سحر
اَنــار بغض مرا دانه دانه میخوانی

به یُـمن نافله هایی که بی اجابت ماند
دعای مختصری بی بهانه میخوانی

چه قصه ها که گذشت و مرا نفهمیدی
چه نغمه ها که بیاد زمانه میخوانی

تو کوچه های پر از خاطرات لبریزی
غزاله شعر مرا روی شاخه میخوانی

اگر چه ساده گرفتی همیشه شعرم را
دوباره با نفسی شاعرانه میخوانی

غزاله شعرِ(طریقت) فدای چشمانت
تو ماهـتـاب منی ماهرانه میخوانی

ح(طریقت)جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگمحمّدمهدی طریقت

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکان مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

۩۩۩ ☫ شاعر شدن سخت است جانان (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

انگار می‌خواهی که من دیوانه باشم
دیوانه ای : دنبالِ یک فــرزانه باشم

با عطر عشقت خوب کن حال سرشتم
تا با شـرشتــم در پِیِ جـــانـانه باشم

امشب دلم عاشق تر از عشق زلیخاست
یوسف شدی شیرین تر پروانه باشم

با اشک عشقت خوب کن حال فریبا
با شعر باید جانب میـــجانانه باشم

شاعر شدم عاشق تر از مجنون و لیلاست
شیدا شدم تا کی پِـیِ افسانه باشم

ای نازنین! آوارگی بسیار سخت است
ایکاش بُگذاری برایت خانه باشم

شاعر شدن سخت است جانانِ(طریقت)
ای کاش بگذاری درین کاشانه باشم

زُلیخا گفــت: یوسف این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سبب را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد کنارت

ســزاوارست تــا جاوید مانم
که مرگ سرخ بهتـر از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر شاهـدان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من عشق
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواریِ جان
که صد تن می‌کشـد با یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را عشوه فرمودی به غارت

مجو در گریه (شاعر )را صبوری
(طریقت) یا تجـارت یا عمارت

عدم رسیدگی به اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی بازنشستگان هم چیز خوبی نیست؛ زیرا این امر بسیاری از جوانان را متوجه "آخر، عاقبت ما هم همین است" کرده و اگر هم آن ها را برای رسیدن به آینده بهتر به مهاجرت سوق ندهد، دست و دل ایشان را تحت تاثیر قرار داده و این دو عنصر مفید در عالم کاری را غیر متمایل به فعالیت می نماید.

از طرف دیگر، پولی که بازنشستگان به عنوان حقوق دریافت می کنند را، یک جورهایی، خودشان جفت و جور کرده و در دوران جوانی، به علت آینده نگری، کنار گذاشته اند و اگر قرار بود سر پیری هم هیچ پولی عصای کارگشایشان نشود، بدون شک، ترجیح می دادند در عنفوان جوانی بیشتر خرج کرده و به قول قدیمی ها بهتر و بیشتر جوانی بکنند.

با این حال، وقتی حال جامعه خوب نباشد دولت ترجیح می دهد، در نخستین قدم، سراغ پس اندازها برود و با از میان برداشتن مسائل و مشکلات فعلی، در باره باقی معضلات، اسکارلت وار، "بعدا در باره اش فکر می کنم" بگوید.

کار دولت، در این باب، شبیه پدری است که برای تحصیل بچه ها پول کنار گذاشته است.

اگر این پدر متوجه بیماری شدید بچه ها شود و بداند که بدون پول، خوب شدنی در کار نخواهد بود، مسلما، در فکر " یک بچه مرده که نمی تواند تحصیل کند" خواهد افتاد.

حتی اگر فقط حال یکی از بچه ها بد باشد، پدر به خود حق می دهد از خرج تحصیل هر دو فرزند مایه بگذارد و به تاسی "هیچ چیز ارزش سلامتی را ندارد"، آینده فرزند دیگر را هم به مخاطره بیندازد.

با این حال، آنچه بسیاری از بازنشستگان و کهنسالان را نگران و عصبانی کرده و حتی باعث شده بسیاری از جوانان، آینده مبهم و تیره و تاری را در برابر چشمان خود گشوده ببینند این است که دستی که گاه به گاه به "صندوق" برده می شود و به این مناسبت آینده آن هایی را در معرض تهدید قرار می دهد که با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری به دلیل ابتلا به انواع و اقسام دردها و آلام و مرض ها و بیماری ها بیش از بیشتر افراد جوان و برنا نیازمند مراقبت هایی که فقط با پولداری ممکن می شود هستند؛ صرف رسیدگی به احتیاجات لوکس و اشرافی کسانی می گردد که حال واقعا خوشی داشته و مصداق بارز " یکی را داده ای صد ناز و نعمت" یکی را نان جو آلوده در خون می باشند.

ساماندهی سایت های تکثیر در اسارت مرال/ تدوین برنامه عمل گورخر

مارا به جای باده، صد خون دل نهادند

گاهی بهشت معشوق، گاهی پیاله دادند

درسینه لخته ای خون با نام دلسپردند

برجملهء ملایک دستور سجده دادند

از جوهرگرانِ بیرنگ و خالص عشق

بر دل نشان رویِ محبوبه ای نهادند

نوری نهفته بودیم در عالم نشانه

با صد اشاره مارا بی خامان ستادند

بستند بر دل ما درهای شاعرانه

مارا زمادر خویش بس ماهرانه زادند

_

مارا به جای باده، صد کوله بار بردوش

گفتند نوشِ جانت ،ازنسل کیقبادند

درسینه رفته رفته مارا به خونِ بسته

صف درصف این شیاطین درسجده ایستادند

نوری نهفته بودم در عالم دُرّ افشان

با زایشی زمهرش، بر خشت جان فتادند

بستند بر دل ما درهای شادمانی

نعمت نبود مارا حکمت بسی گشادند

حمید محمد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩خــُلدستان طریقت(انار=شهریور )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل: ماگنولیایولان/ اشعار

۩۩۩ ☫کوی بهشت ...اصل:( خلدستان طریقت) روایت ☫ ۩۩۩

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر

که مرغ نغمه سُرا سازِ خوش نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن

که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد

بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد

صبا به خوش خبری هُدهُدِ سلیمان است

که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد

علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست

برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد

به تنگ چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم

که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد

که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد

گل ماگنولیا یولان با پیشینه ی 1500 ساله در چین ، گل درختی است که

هنگام باز شدن شکل پرنده به خود می گیرد و آن را زیباترین گل جهان می دانند .

ماگنولیا یولان

اعدام شده‌اند باغبان‌ها،
کشاورزان کوچ کرده‌اند.
از پس تابستان آتشبار آزگار،
زمستانی خواهد آمد،
سوزان و قحطی‌زا و مهلک.

در این برزخ پاییز،
هراس هجوم گرگ‌های آینده از برف‌های پشت کوه را می‌زی‌ام.

سیرچشمم، فقر از تحصیل دنیا داشتم
باد وُ باران را ز روی سطح دریا داشتم

پیش پا دیدن نمی آید ز من چون گردباد
از خس وُ خاشاک چون دامان صحرا داشتم

بی‌نیازی از خور وُ خوابست حیرانی مرا
بیخودی کرده‌‌ست از اندیشه‌ بُرنا داشتم

فکر او دارد ز یاد دیگران غافل مرا
مکر او کرده‌ست ،چون صغرا وُ کبرا داشتم

بی‌کسی روی مرا از مردمان گردانده است
یوسفی درمانده ،معشوقی زلیخا داشتم

چشم یکرنگی ندارم از دورنگان جهان
از ورق گرداندن گل‌های رعنا داشتم

با وجود صد هنر بر نظم خود دارم نظر
بال طاووسی تمنّـا از سهیلا داشتم

برده شیرین‌کاری از دستم عنان اختیار
همچو فرهاد از شتاب کارلیلا داشتم

برنگردانم ورق چون دیده‌ی قربانیان
حیرت سرشاری از گاه تماشا داشتم

می‌برد بی‌طاقتی از بزم خود بیرون مرا
چون سپند از دورباش مجلس آرا داشتم

اصلِ:(خُلدستان طریقت)رفتن کوی بهشت
فکرت اندیشه‌ی عقبا ز دنیا داشتم

خــُلدستان طریقت(شعار:مُحرم)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار= پیشواز پائیز (شهریور)

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکان مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم گل گلاب شد

انار سرخ

۩۩۩ ☫ شاعر شدن سخت است جانان (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

انگار می‌خواهی که من دیوانه باشم
دیوانه ای : دنبالِ یک فــرزانه باشم

با عطر عشقت خوب کن حال سرشتم
تا با شـرشتــم در پِیِ جـــانـانه باشم

امشب دلم عاشق تر از عشق زلیخاست
یوسف شدی شیرین تر پروانه باشم

با اشک عشقت خوب کن حال فریبا
با شعر باید جانب میـــجانانه باشم

شاعر شدم عاشق تر از مجنون و لیلاست
شیدا شدم تا کی پِـیِ افسانه باشم

ای نازنین! آوارگی بسیار سخت است
ایکاش بُگذاری برایت خانه باشم

شاعر شدن سخت است جانانِ(طریقت)
ای کاش بگذاری درین کاشانه باشم

زُلیخا گفــت: یوسف این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سبب را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد کنارت

ســزاوارست تــا جاوید مانم
که مرگ سرخ بهتـر از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر شاهـدان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من عشق
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواریِ جان
که صد تن می‌کشـد با یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را عشوه فرمودی به غارت

مجو در گریه (شاعر )را صبوری
(طریقت) یا تجـارت یا عمارت

عدم رسیدگی به اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی بازنشستگان هم چیز خوبی نیست؛ زیرا این امر بسیاری از جوانان را متوجه "آخر، عاقبت ما هم همین است" کرده و اگر هم آن ها را برای رسیدن به آینده بهتر به مهاجرت سوق ندهد، دست و دل ایشان را تحت تاثیر قرار داده و این دو عنصر مفید در عالم کاری را غیر متمایل به فعالیت می نماید.

از طرف دیگر، پولی که بازنشستگان به عنوان حقوق دریافت می کنند را، یک جورهایی، خودشان جفت و جور کرده و در دوران جوانی، به علت آینده نگری، کنار گذاشته اند و اگر قرار بود سر پیری هم هیچ پولی عصای کارگشایشان نشود، بدون شک، ترجیح می دادند در عنفوان جوانی بیشتر خرج کرده و به قول قدیمی ها بهتر و بیشتر جوانی بکنند.

با این حال، وقتی حال جامعه خوب نباشد دولت ترجیح می دهد، در نخستین قدم، سراغ پس اندازها برود و با از میان برداشتن مسائل و مشکلات فعلی، در باره باقی معضلات، اسکارلت وار، "بعدا در باره اش فکر می کنم" بگوید.

کار دولت، در این باب، شبیه پدری است که برای تحصیل بچه ها پول کنار گذاشته است.

اگر این پدر متوجه بیماری شدید بچه ها شود و بداند که بدون پول، خوب شدنی در کار نخواهد بود، مسلما، در فکر " یک بچه مرده که نمی تواند تحصیل کند" خواهد افتاد.

حتی اگر فقط حال یکی از بچه ها بد باشد، پدر به خود حق می دهد از خرج تحصیل هر دو فرزند مایه بگذارد و به تاسی "هیچ چیز ارزش سلامتی را ندارد"، آینده فرزند دیگر را هم به مخاطره بیندازد.

با این حال، آنچه بسیاری از بازنشستگان و کهنسالان را نگران و عصبانی کرده و حتی باعث شده بسیاری از جوانان، آینده مبهم و تیره و تاری را در برابر چشمان خود گشوده ببینند این است که دستی که گاه به گاه به "صندوق" برده می شود و به این مناسبت آینده آن هایی را در معرض تهدید قرار می دهد که با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری به دلیل ابتلا به انواع و اقسام دردها و آلام و مرض ها و بیماری ها بیش از بیشتر افراد جوان و برنا نیازمند مراقبت هایی که فقط با پولداری ممکن می شود هستند؛ صرف رسیدگی به احتیاجات لوکس و اشرافی کسانی می گردد که حال واقعا خوشی داشته و مصداق بارز " یکی را داده ای صد ناز و نعمت" یکی را نان جو آلوده در خون می باشند.

ساماندهی سایت های تکثیر در اسارت مرال/ تدوین برنامه عمل گورخر

مارا به جای باده، صد خون دل نهادند

گاهی بهشت معشوق، گاهی پیاله دادند

درسینه لخته ای خون با نام دلسپردند

برجملهء ملایک دستور سجده دادند

از جوهرگرانِ بیرنگ و خالص عشق

بر دل نشان رویِ محبوبه ای نهادند

نوری نهفته بودیم در عالم نشانه

با صد اشاره مارا بی خامان ستادند

بستند بر دل ما درهای شاعرانه

مارا زمادر خویش بس ماهرانه زادند

_

مارا به جای باده، صد کوله بار بردوش

گفتند نوشِ جانت ،ازنسل کیقبادند

درسینه رفته رفته مارا به خونِ بسته

صف درصف این شیاطین درسجده ایستادند

نوری نهفته بودم در عالم دُرّ افشان

با زایشی زمهرش، بر خشت جان فتادند

بستند بر دل ما درهای شادمانی

نعمت نبود مارا حکمت بسی گشادند

حمید محمد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩خــُلدستان طریقت(انار=شهریور )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

یکشب آتش در نیستانی فتاد+ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکاندن مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

توریست پرس

خُلدستان طریقت (جدید ) محمّد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

<<< ادامه مطلب یک شب آتش در نیستانی فتاد<<<<

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار=آخر پیری #معرکه گیری+آلوده در خون

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکاندن مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

۩۩۩ ☫ شاعر شدن سخت است جانان (طریقت) اشعار ☫ ۩۩۩

انگار می‌خواهی که من دیوانه باشم
دیوانه ای : دنبالِ یک فــرزانه باشم

با عطر عشقت خوب کن حال سرشتم
تا با شـرشتــم در پِیِ جـــانـانه باشم

امشب دلم عاشق تر از عشق زلیخاست
یوسف شدی شیرین تر پروانه باشم

با اشک عشقت خوب کن حال فریبا
با شعر باید جانب میـــجانانه باشم

شاعر شدم عاشق تر از مجنون و لیلاست
شیدا شدم تا کی پِـیِ افسانه باشم

ای نازنین! آوارگی بسیار سخت است
ایکاش بُگذاری برایت خانه باشم

شاعر شدن سخت است جانانِ(طریقت)
ای کاش بگذاری درین کاشانه باشم

زُلیخا گفــت: یوسف این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سبب را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد کنارت

ســزاوارست تــا جاوید مانم
که مرگ سرخ بهتـر از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر شاهـدان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من عشق
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواریِ جان
که صد تن می‌کشـد با یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را عشوه فرمودی به غارت

مجو در گریه (شاعر )را صبوری
(طریقت) یا تجـارت یا عمارت

عدم رسیدگی به اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی بازنشستگان هم چیز خوبی نیست؛ زیرا این امر بسیاری از جوانان را متوجه "آخر، عاقبت ما هم همین است" کرده و اگر هم آن ها را برای رسیدن به آینده بهتر به مهاجرت سوق ندهد، دست و دل ایشان را تحت تاثیر قرار داده و این دو عنصر مفید در عالم کاری را غیر متمایل به فعالیت می نماید.

از طرف دیگر، پولی که بازنشستگان به عنوان حقوق دریافت می کنند را، یک جورهایی، خودشان جفت و جور کرده و در دوران جوانی، به علت آینده نگری، کنار گذاشته اند و اگر قرار بود سر پیری هم هیچ پولی عصای کارگشایشان نشود، بدون شک، ترجیح می دادند در عنفوان جوانی بیشتر خرج کرده و به قول قدیمی ها بهتر و بیشتر جوانی بکنند.

با این حال، وقتی حال جامعه خوب نباشد دولت ترجیح می دهد، در نخستین قدم، سراغ پس اندازها برود و با از میان برداشتن مسائل و مشکلات فعلی، در باره باقی معضلات، اسکارلت وار، "بعدا در باره اش فکر می کنم" بگوید.

کار دولت، در این باب، شبیه پدری است که برای تحصیل بچه ها پول کنار گذاشته است.

اگر این پدر متوجه بیماری شدید بچه ها شود و بداند که بدون پول، خوب شدنی در کار نخواهد بود، مسلما، در فکر " یک بچه مرده که نمی تواند تحصیل کند" خواهد افتاد.

حتی اگر فقط حال یکی از بچه ها بد باشد، پدر به خود حق می دهد از خرج تحصیل هر دو فرزند مایه بگذارد و به تاسی "هیچ چیز ارزش سلامتی را ندارد"، آینده فرزند دیگر را هم به مخاطره بیندازد.

با این حال، آنچه بسیاری از بازنشستگان و کهنسالان را نگران و عصبانی کرده و حتی باعث شده بسیاری از جوانان، آینده مبهم و تیره و تاری را در برابر چشمان خود گشوده ببینند این است که دستی که گاه به گاه به "صندوق" برده می شود و به این مناسبت آینده آن هایی را در معرض تهدید قرار می دهد که با رسیدن به سنین کهنسالی و پیری به دلیل ابتلا به انواع و اقسام دردها و آلام و مرض ها و بیماری ها بیش از بیشتر افراد جوان و برنا نیازمند مراقبت هایی که فقط با پولداری ممکن می شود هستند؛ صرف رسیدگی به احتیاجات لوکس و اشرافی کسانی می گردد که حال واقعا خوشی داشته و مصداق بارز " یکی را داده ای صد ناز و نعمت" یکی را نان جو آلوده در خون می باشند.

ساماندهی سایت های تکثیر در اسارت مرال/ تدوین برنامه عمل گورخر

مارا به جای باده، صد خون دل نهادند

گاهی بهشت معشوق، گاهی پیاله دادند

درسینه لخته ای خون با نام دلسپردند

برجملهء ملایک دستور سجده دادند

از جوهرگرانِ بیرنگ و خالص عشق

بر دل نشان رویِ محبوبه ای نهادند

نوری نهفته بودیم در عالم نشانه

با صد اشاره مارا بی خامان ستادند

بستند بر دل ما درهای شاعرانه

مارا زمادر خویش بس ماهرانه زادند

_

مارا به جای باده، صد کوله بار بردوش

گفتند نوشِ جانت ،ازنسل کیقبادند

درسینه رفته رفته مارا به خونِ بسته

صف درصف این شیاطین درسجده ایستادند

نوری نهفته بودم در عالم دُرّ افشان

با زایشی زمهرش، بر خشت جان فتادند

بستند بر دل ما درهای شادمانی

نعمت نبود مارا حکمت بسی گشادند

خُلدستان طریقت (جدید ) محمّد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکاندن مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

خُلدستان طریقت (جدید ) محمّد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

<<< ادامه مطلب <<<<

ادامه نوشته

ما سالکان اهل(طریقت) خجسته ایم + خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار

 ۩۩۩ ☫ ما سالکان اهل(طریقت) خجسته ایم ☫ ۩۩۩  

خیـزید تا به حرمـت قـرآن دعــا کنیم
از عمق جان ، جانِ جهان را صدا کنیم
با ازدحــام این همه بت در حــریم حق
فکـری به حال غـربت دیـنِ خــدا کنیم
در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم
تا در طلــوع صبر به ســرو اقــتدا کنیم
باید دوباره قــبلهء   خود را عوض کنیم
با خشت عشق کعـبه ی دیگر بنا کنیم
جای طواف و سجده بــرای فریب خلق
یک کار خیر محـــض رضــای خدا کنیم
ما سالکانِ اَهـل (طریقت)خُجسته ایم
باید دوباره فکــر عاقبت از ابـــتدا کنیم

خُلدستان   طریقت (جدید )   محمّد مهدی  طریقت    جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩۩۩ ☫ در بزم هنر اهل  (طریقت) چه نشستید / اشعار ☫ ۩۩۩  

 + ن والقلم و ما یسطرون...

 

آسوده دلان را غـم شـوریده سرانست
شـاعر صفتان ،غصه ی رنج دگرانست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری باخبر از بی‌خبرانست

غافل منشینید ز تیمار دلِ ریش
 شوریده پسندیدهٔ صاحب نظرانست 

ای همسفران! بار سبکبال ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذرانست 

چون خسته دلان از بر احباب بِرَفتند
چشمی ز پی قافله ی ما نگرانست 

ای بی ثمران! سروِ شما سبز نماند
مقبول بجز سرکشی بی هنرانست

در بزم هنر اهل(طریقت)  چه نشستید
خُــمخانه دگر جایگه فتنه گرانست

 ۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩  

 بوسیدمت سخنم  گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

 گل های سرخ پیرهنت  را تکان مَده 
گل های خشک پیرهنم  گل گلاب شد  

گُلواژه  ا ی که به میدانِ ژاله ای 
شعرم ترانه ام دهنم  گُل گلاب شد  

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم  گل گلاب شد  

از راه دور فاتحه ای فُوت  کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم  گل گلاب شد  

حال  آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم  گُل گلاب شد 

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان  کهنم  گل گلاب شد  

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم گل گلاب شد  

خُلدستان   طریقت (جدید )   محمّد مهدی  طریقت    

 << ادامه مطلب <<

ادامه نوشته

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار

۩۩۩ ☫ خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار/ اشعار ☫ ۩۩۩

بوسیدمت سخنم گُل گلاب شد
بوییدمت تمـام تنم گُل گلاب شد

گل های سرخ پیرهنت را تکاندن مَده
گل های خشک پیرهنم گل گلاب شد

گُلواژه ا ی که به میدانِ ژاله ای
شعرم ترانه ام دهنم گُل گلاب شد

ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم گل گلاب شد

از راه دور فاتحه ای فُوت کرده ای
در زیر خاک‌ها کفنم گل گلاب شد

حال آمدم به میمنت بوی زلف گُل
در باغ، یاس و یاسمنم گُل گلاب شد

گرد از کتابخانه ی من برگرفته ای
تاریخ باستان کهنم گل گلاب شد

خون تو دانه دانه (طریقت) گل انار
پاشیدکشورم وطنم بوی گل گلاب شد

***

بحثِ پاییز شد وُ ، موسم لبخند انار
فصل پُر شور ِکلاغان، به سر شاخِ چنار
خش خشِ برگ درختان پیِ موسیقی باد
گوش جان را بنوازد ،به یمین وُ زِ یسار
جامه ی سبز درختان شده نارنجی و زرد
گوئیا ، باز نگارنده شده دست اهل شعار
فصل پاییز، بهاریست که عاشق شده باز
زین جهت گیس پریشان شده وُ زرد نگار
برگ ریزان شده وُ موسِم دست افشانی
دست افشان که مگو ، رقص درختان بکنار
باد هوهو به ترنّم ، سر گیسوی چنار
باز شاعر شده عاشق غزل شعر قطار
غزلِ شعر (طریقت) ، تو به خاطر بسپار
بسیار آمده اند ، بـــاز تمــــاشایِ بهار

****

خُلدستان طریقت (جدید ) محمّد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ <<< ادامه مطلب <<<<

ادامه نوشته