خلدستان : (طریقت) می نشینم ، بهر تنظیم نفس
شهدِ انگور دوچشمت تاکِ در شیراز شد
در گلوی حافظِ گُل ، گــرمی اَهواز شد
بوی اندوهی ز مغز استــخوانــم میوزد
سوزِ مغز استخوان با نرمیش دَمساز شد
در کمین این کبوتر، بـاز جولان کرده است
آسمان در کهکشانم کوچی از پرواز شد
تا به زیر نخل مریم سایه می بینم هنوز
در نفسهای مسیحم بویی از اعجاز شد
با طلوع آفتاب از مشرقِ رؤیایی عشق
آسمانِ صبح کامل در نگاهم باز شد
میشکوفد غنچههای باغِ مجنون گوشه ای
گرچه عطری از نسیم نغمهی شهناز شد
کی؟ ترَک افـتاده در باغ انارستان لَــب
شب بیا اینجا بمان "تب" از نگاه ناز شد
با (طریقت) می نشینم ، بهر تنظیم نفس
در گلوی این قناری، مخلِصِی آواز شد .
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۴ ساعت 16:21نویسنده: توسط محمد مهدی طریقت
|
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩