حکایت این روزها روایت چوپان دروغگو (اَبتر) اکبر(درپناه مذهب+ سپر قرار دادن دین(جایگاه فریب)

۩۩۩ ☫ حکایت (چوپان)دروغگو ☫ ۩۩۩

یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ‌کس نبود...

ط/ شاهکار این غزل را از (طریقت)گوش کن جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

واعظان بر روی منبر ها،تاسف خورنده اند
از عدالت وعظ کردند ،با تخلف خورنده اند

می‌سرایم دوستان! معیار خوبی کج شده
بَل بَشو کردند وُ نانی باتصرف خورنده اند!

این‌که طبع شاعران خشکیده باشد عیب نیست
چون طمع کاران دمآدم بـا تعارف خورنده اند

عاشقان هم گاه گاهی بزم عرفان می‌کنند
عارفان در خلوتی ، عیشِ تصوف خورنده اند

ای زُلیخا ! قحطی عشق است، اینان را بهل!
کُلفت آئین وُ دین ، مُزد از تکلف خورنده اند

شاهکار این غزل را از (طریقت)گوش کن
گرگ‌ها را هم برادرهای یوسف خورنده اند

وقتی مردم خود را به چوپان رساندند، دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند: نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد می‌زد: "گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ". وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می‌رساندند، می‌دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدت‌ها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می‌رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود!
پس مردم ده تصمیم گرفتند پول‌های خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی‌ترین‌ها و قوی‌ترین سگ‌ها را ...

چوپان نیز به آن‌ها اطمینان داد که با خرید این سگ‌ها، دیگر هیچ‌گاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ‌ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد "آی گرگ، آی گرگ" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش‌تر(روشنفکر) بود، به بقیه گفت: ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوان‌های گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندان‌مان در اطراف پراکنده است!!!

مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند: آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگ ها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند، او را همراهی کردند.بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آن ها از "گاز" سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند، به یکدیگر می گفتند: "خود کرده را تدبیر نیست". یکی از آن ها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم، باید برای آن ها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.

اما معلم مدرسه که آن‌جا بود و حرف‌های مردم را می‌شنید گفت: دوستان ،بهتر است هیچ‌گاه "گوسفندان"، "چماق" و "سگ‌های نگهبان" خود را به یک نفر نسپاریم.

چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می‌برد. مردم ده که از مهربانی و خوش‌اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندان‌شان را به او بسپارند تا هر روز آن‌ها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدت‌ها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه‌ای نداشت تا این که...یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ(آی دُژمن آی دشمن، ).

گول دنیا را مخور......!!

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را می درند

سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زندگان خوش آبروی مردگان را می برند

حکایت کنند: گرگ اهلی نمی شود برای لقمه ای نان؛ و از هیچ کس توقعی ندارد به جز خودش. او وفاداری سگ را به لجن می کشد و شکوه پوشالین شیر و عقاب را افشا می کند که وفای سگ به نیازش است و شکوه شیر و عقاب شکستنی و سقوط وار است، اما شکوه گرگ در عزت و غرور آزادگی و اتکای به خویش است؛ پس او سلطان زمین و پادشاه آسمان است. او اهل جمع و عوام و وقت گذرانی و خوش گذرانی های عوامانه نیست. یارانش اندکند و هم فکر و هم مسیر و وفادار و شبگرد و پر طاقت و تیز بین و عاقل و خانواده دوست؛ غرور گرگ زیباست، چون اوج عزت و ازادگی است. او هرگز سربار کسی نیست ،حتی عزیزانش و فرزندانش که عمری برایشان جانبازی وایثار کرده است، چون وقتی پیر می شود و توان شکار جمعی را از دست می دهد، کار را به کاردان جوان و قدرتمند می سپارد و از اهل خود جدا می شود ،تا هم سربار کسی نباشد و هم با غرور زندگی کند و با عزت بمیرد. او هرگز تسلیم نمی شود وتملق و دریوزگی نمی کند و برای خودش ارزش و شخصیت قائل است. در قفس عمری ندارد و جانش را برای آزادی می دهد. انگار نافش را با آزادی بریده اند و ذهنش را با شراب عزت مخمور کرده اند. با انسان دوست می شود، ولی هرگز برده و مطیع نمی شود .مانند هیچ کس نیست و از کسی تقلید نمی کند و بازیچه ی سیرک انسان ها نمی شود. او خودش است، خود خودش!

معلوم نیست چه کسی مذاکرات «برجام جان»را دوباره ، به حاکمان ایران گوشزد کرده است . در حالیکه «برجام»،« مرده» بود، و باید از رده خارج می شد. الان هم، نام مذاکرات احیا برجام است . مثل مرده ای که در بیمارستان با شوک الکتریکی برای احیا اقدام می شود. لذا هیچ وجه قانونی ،عرفیو شرعی برای ادامه مذاکرات وجود نداشت و ندارد. از نظر محتوایی نیز بسیاری از تعهدات برجامی اکسپایر شده مثلا قرار بود ده سال یا 5سال تعلیق شود که الان ده سال شده است. فقط یک احتمال داده می شود! و آن خاله بازی به خرج از گلوی ملت. یعنی اینکه بخواهند خانم بازی یا شکم بارگی را از جیب ملت برای عده زیادی فراهم کنند. چه طرف های برجامی که به دلیل بدهی های زیاد قدرت سفر رفتن و خوشگذرانی را نداشتند و چه از سوی ایران که بهانه ای برای فرنگ رفتن نداشتند. زیرا فرنگ رفتن دولتمردان و حاکمان ایران فقط یک نتیجه تاریخی داشته! ایران فروشی برای عشرت و عیش و نوش. البته بنای این کار را شاه عباس گذاشت یا در واقع ملکه انگلیس! آنها برای اینکه ژنوم ایران را بگیرند و نسل تیزهوشی داشته باشند از شاه عباس مخفیانه دعوت کردند تا با هزار نفر قزلباش جوان به کاخ ناتینگهام بروند. و هزار دختر باکره برای قزلباش ها آماده کردند تا نسل ایرانی را برای خود داشته باشند و لذا تا قزلباشها رسیدند، فوری به هریک کنیزکی اهدا کردند! تا عیش و عشرت بکنند و قزلباش ها هم که اکثر مجرد و دور از خانواده بودند فکر کردند این رسم فرنگی هاست که از مهمانان خود اینطور پذیرایی کنند! ولی نمی دانستند حرامزاده هایی از انها تولید می شود که بعد ها ایران را استعمار می کنند. برجام فعلی هم برای همین است، در هتل محل مذاکرات چه حرامزاده هایی از ایران تولید نمی شود تا ژنوم ایرنی ها را داشته باشند و ویروس مخصوص ضد ایرانی تولید کنند. دلیل آنهم پر رو تر شدن همه کشورهای مقابل است! عزبستان هم خودش را صاحب خزا می داند. کره جنوبی هم قیافه می گیرد. آمریکا و اروپا هم هر روز می گویند صنایع موشکی مانع احیای برجام است. اولین و بزرگترین نتیجه آن هم قرارداد 25ساله با چین و 20ساله با روسیه است. یعنی در پرتو این مذاکرات آن قرارداد ها هم امضا شد و کسی اعتراضی نکرد و یا اعتراض ها شنیده نشد. عیب این کار امروز بیرون زد: 21میلیارد دلار ایران در چین لاپوشانی شد و اصلا همه طلب های نفتی ایران از چین هم مالیده شد. روسیه هم جرات کرد اکراین را ضمیمه خاک خود کند. به نظر می رسد برای جلوگیری از این خسارت ها باید هرچه زودتر برجام پاره شود و مذاکرات تمام گردد. فوق ش این است که جای شهید و قاتل عوض شده و ایران را مسئول پاره کردن برجام اعلام می کنند. ولی حداقل طلب های میلیاردی ایران لاپوشانی نمی شود. عجیب است دولتمردان ایران برای 7میلیارد دلار افغانستان! گلو پاره می کنند ولی برای 21میلیارد دلار چین می گویند کذب محض است. گوینده 21میلیارد دلار هرکس بوده دستش درد نکند ولی ما می گوییم 82میلیارد دلار است زیرا به بهانه تحریم پول نفت همه کشورها به چین انتقال می یافت تا به ایران بدهد و او هم نمی داد! ترس از تحریم هم بهانه دیگری است که برای احیای برجام بکار رفته در حالیکه یمن 7سال است در تحریم کامل دریایی و مرزی است ولی اینها می گویند باید مقاومت کند! پیامبر سه سال در شعب ابوطالب در محاصره اقتصادی بود و در این سه سال همه داراییهای خود و حضرت خدیجه را بین مردم تقسیم کرد. آیا این مسئولین که می خواهند سایه تحریم را بردارند تا کنون کدامشان یک ریال به مردم کمک کرده اند؟ یا مثل طالبان همه کمک های دیگران را هم به جیب خود ریختند و بنام مذاکره میلیاردها دلار به جیب زدند؟ اگر راست می گویند به خرج خودشان بروند مذاکره... >>>>...

۩۩۩ ☫ برآستان جانان (طریقت) همه تضمین بگیرید ☫ ۩۩۩

مجسمه جهان پهلوان تختی با یک دست ‎در موزه آکادمی ورزش آمریکا ،او وقتی دید دستِ کُشتی گیر آمریکایی آسیب دیده، با یک دست کشتی گرفت این مجسمه بایک دست ساخته شد تا تاریخ او را فراموش نکند

درخانه قرنطینه به میخانه کسی نیست

اَلــمِــنّةُ ِلله کَــسِ ، فــریاد رسی نیست

قومی که شه وُ شحنه وُشیخش همه مستند

چون مُحتَسِبان خسته وُ بیم عسسی نیست

آزادی اگر می طلبی،غرقه به خـــون باش

کاین محتشمان خاسته بی خار وُ خسی نیست

داروغه دهد زحمت ما یک نفس اِنگار

اِمـــروز ز داروغه چیان همنفسی نیست

با مجلس مُـنحل شده وُ مصلحت امــروز

جز ملتِ پابسته درونِ قفسی نیست

یارانه ء گندم شــده آزاد دراین شهــر

از نان جوین سیر به قدر هوسی نیست

جــز سر به هوای سر و سامانی ما را

در دل بجز آزادی ایران جَــرسی نیست

تازنـــد وُ بــرند اهل جهان گوی تمدن

ای فارس مگر فآرس ما را فرسی نیست

۩۩۩ ☫ اَشعار(طریقت) دوبیتی ☫ ۩۩۩

هماره بوی باران می تراود
تر وُ تازه بهــاران می تراود
نسیم زندگی پرشور وُ سرخوش
گلِ مریم غزلخوان می تراود
۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

معشوقه صفت در صف تدبیرشده
تحسین کنان ساکِنِ تـقـدیر شده
تیغ تو جهان‌گرفت درآن شک نیست
حُسنِ تو مرا بسی جهانگیر شده

سازمان هواشناسی طی بیانیه ای اعلام کرد:
یکم هوای همدیگه رو داشته باشین!!!

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه:دوبیتی جدید)۩# محمد مهدی #طریقت


در راه (طریقت) همه تضمین بِـــگیرید

البته که تا منــزل مقصود بسی نیست

۩۩۩☫اشعار/شعر (طریقت) آبان هزاروچهارصد *=ربیع ☫۩۩۩

برای بزرگنمایی لطفا کلیک کنید

سحر: تلاوتِ قرآن و ربنای قدیم
سحر: به نغمهٔ عرفانی دعای قدیم

سحر: نوای مؤذن که می‌رسد بر گوش
سحر: به بانگ مناجات در هوای قدیم

سحر:لطافتِ روح و خوشا طراوت جان
سحر: به پاکی دل‌های با صفای قدیم

سحر:به ماه ضیافت خوشا به ماه خدا
سحر: به لحظه ی رؤیایی و نوای قدیم

سحر: به آنکه بَرد فیضِ این مبارک ماه
سحر: به آنکه کند درکِ لحظه ‌های قدیم

سحر: به آنکه نماید تلاش بهر معاش
سحر: به آنکه مهیّا کند غذای قدیم

سحر:به تشنگی و گشنگیِ ایّام است
سحر: چو سفرۀ افطار و ماجرای قدیم

سحر: نه آنکه غریب است با فضایل ماه
سحر: به آنکه بُوَد یار و آشنای قدیم

سحر:بدست تمنا به سوی حضرت حق
بخواه آنچه که میخواهی از خدای قدیم

دلِ شکسته و بیمار خود ، مداوا کن
دوا نبود وُ نباشد : بهْ از دوای قدیم

مبند دل بجز از لحظه های ناب دعا
سحر :چو رهروان طریقند مبتلای قدیم

نماز و روزه و حج است واجب شرعی
سحر:سه بوده ز ارکان پر بهای قدیم

اگرچه من نتوانم که فیض روزه برم...
سحر: همیشه خورم غوطه در فضای قدیم

شعارِ اهل (طریقت) به ساغر وُمی ناب
سحر:زِ باده ی جانبخش وُ دلربای قدیم

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

خــُلدستان طریقت ( آبان1400خورشیدی) ۩ # محمد مهدی طریقت

ادامه مطلب

ادامه نوشته