۩۩۩ ☫ اشعار:شهریاران را (طریقت) مصلحت انگیز شد : ۩۩۩

نازنین دیــر آمدی چون نوبت پاییز شد
قالب شعرم سـر آمد گوئیا لب‌ریز شد

زادهء اُردی بعشقم تیر وُ مردادم گذشت
بُرج شهریور دَمارِ عشق حلق آویز شد

مهر، با بی‌مهری وُ نامهربانی سر‌رسید
نیمه ی لیوان برایم پیش ازین ناچیز شد

بی تو عمرم درمَثل توفانِ پاییزی گذشت
بی تو باران باز یاران را خیال انگیز شد

ای عزیزان یادِ یاران در دل پاییز سرد
شعر باران در فضا پیچید وُ عطر آمیز شد

"آمدی جانم به قربانت ولی دیر آمدی "
شهریاران را (طریقت) مصلحت انگیز شد


از شعر وُ سرود من دربارهء سودایی

وقتی که عطش خیزد ازسینهءدریایی

تاریخِ پُرازعشقت صد فتنهء خون دیده

ای ماه خراسانی!خورشید بخارایی!

خط لب تو از مصر،خالش زِکجا؟از هند

" ای روی دلآرایت روشنگر زیبایی "

اشعارِ(طریقت) هم ،هردَم به زبانی نو

در گوش تو می پیچد مثلِ شب وُ لالایی

دهم اردیبهشت ماه، در سالنامه باستانی ایرانی به نام آبان روز، جشن چهلم نوروز شناخته می شود. این جشن زیبا در مناطق مرکزی ایران برگزار و نام دیگر آن جشن چلمو است.بعدها جشن چهلم نوروز در شیراز در کنار حوض ماهی سعدیه برپا می شد. باوری عامیانه در بین مردم وجود داشت که در این روز یک ماهی سر از آب بیرون می آورد که انگشتری زرین همراه خود دارد که نشانه ی بخت و اقبال است.همچنین در استان کرمان و فارس در روز نهم اردیبهشت ماه با حضور مردم در دامنه کوهها، کنار چشمه ها و دشت و دمن برگزار می شود. این آیین در شهر کرمان و بخش پاریز از توابع شهرستان سیرجان توسط مردم و رمه داران برگزار می شود.

روز نهم اردیبهشت که چهل روز از شروع سال جدید گذشته است مردم کرمان و پاریز را فراهم نمودن غذا، به خصوص وسایل آش رشته و آش شیر و خوراکی های دیگر چون انواع میوه و تنقلات به دامن طبیعت می روند. غروب چهلم به اصطلاح تنگ شوم اسفند و کندر دود می دادند. رسم چک و دوره نیز رایج بوده است از این قرار که صبح چهلم زیر درختی سبز، کوزه ای کوچک به اصطلاح “دوره ” قرار می دادند و هر کس به نیت دل خود شیء که شامل دکمه، انگشتر و یا دستمال داخل آن می انداخت، سپس روی آن دستمال سبز می گذارند غروب زنان و مردان در دور هم نشسته و شعر یا سرودی می خواندند و دختر نابالغی ازداخل دوره یک شیء بیرون می آورد. هر فرد بر اساس سرودی که در موقع بیرون آوردن شیء خود خوانده می شد نیت خود را تفسیر می کرد. به این طریق فال می گرفتند. باور عامیانه ای دیگر اینکه در این روز نیت کرده و برای دختر شاه پریان سفره پهن می کردند، داخل سفره خوراک مرغ، نمک، انواع میوه، تنقلات و سبزی می گذاشتند و در کنار سفره شعر و سرود می خواندند و موسیقی می نواختند.

عشایر و مردم روستاها به وبژه رمه داران پس از دوشیدن شیر گوسفندان ، حبوبات آش شیر را بر پشت الاغ ها می کردند و به محل می بردند و رشته آش را در همان مکان درست می کردند .بعد از پخت آش شیر، بین مردم پخش می کردند و معتقد بودند اولین شیر که در شروع فصل شیردوشی می دوشند را باید خیرات کرد تا باعث خیر و برکت شیر و فرآورده های آن شود. آیین جشن و شادی با نواختن دایره و رقص و آوازخوانی و بازی های کودکان و نوجوانان ادامه می یابد خانواده هایی که با یکدیگر کدورت و ناراحتی داشتند با پادرمیانی بزرگان آشتی کرده و با هم مهربان می شدند. شاید هدف ازانجام چنین آیینی طلب بخشش افزون تر، خیر و برکت، گردهمای و دیدن آشنایان ، رفع کدورت ها، گردش و شادی بوده است.
این روز همزمان است با روز آغاز جشن”میان بهار” یا ” میدیوزوم” نخستین گاهنبار و از این روز به مدت پنج روز جشن گرفته می شده زیرا این روز را روز آفرینش آسمان می دانستند.

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنند
غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر
خورشید ربانی نگر مستان سلامت می‌کنند
افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی
بی پا چو من پوید کسی مستان سلامت می‌کنند
ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو
من کس نمی‌دانم جز او مستان سلامت می‌کنند
ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا
وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند
حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن
نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند
شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر
وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند
آن میر مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو
وان شاه خوش خو را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو
وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن جا که یک باخویش نیست یک مست آن جا بیش نیست
آن جا طریق و کیش نیست مستان سلامت می‌کنند
آن جان بی‌چون را بگو وان دام مجنون را بگو
وان دُرّ مکنون را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو
وان یار و همدم را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو
وان طور سینا را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن توبه سوزم را بگو وان خرقه دوزم را بگو
وان نور روزم را بگو مستان سلامت می‌کنند
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو
وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می‌کنند
ای شه حسام الدین ما ای فخر جمله اولیا
ای از تو جان‌ها آشنا مستان سلامت می‌کنند