قندیل فروزی( طُ) شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز ،دلت شد شب یلدا

مستند داستان آفرینش

نام مستند : داستان آفرینش جهان ( The story of the creation of the world )


ناپرهیزی: از‌ پنیر و مرغ و ماهی طنز شد
سیرخوردن از ریا باشیخ واهی طنز شد

آن چنان دور از خِرَد باشد که در قرن اتم
حق بجانب با رِدای کذب گاهی طنز شد

در پگاهِ صبح دیگر تیر بارانش کنند
هر که افشا می کند از دادخواهی طنز شد

مظهرِ تاریکی از‌‌ ضرب المثل خواهی‌ هنوز
این زغال از رو‌ سفیدی چون سیاهی طنز شد

می‌‌ دهد فرمانِ قتلِ معترض ها را ولی
روی منبر اعتراف از بی گناهی طنز شد

آن که با زهد و ریا لم داده بر جایِ خدا
در خیال خامِ خود کاری الهی طنز شد

ماجرا پایان ندارد مصلحت باقی هنوز
تااَبد بیزارم از شیخی که شاهی طنزشد

حضرت زهرا(علیها السلام) و فلسفه هاى مختلف:

قالت فاطمة الزهراء(علیها السلام): ابتدع الاشیاء لا من شىء کان قبلها، و انشأها بلا احتذاء امثلة امتثلها:[1] اشیاء را ابداع کرد نه از چیزى که قبلاً وجود داشته باشد و بدون شکل هایى که از روى آن ها شکل بردارى کند.

نیچه فیلسوف آلمانی می گوید:

جامعه لیبرال در تاریخ خود به جایی می رسد که از نرمی بیمارگونه و شکنندگی بیش از حد با جدیت و صداقت تمام جانب آسیب رسانندگان خویش، یعنی قاتلان و تبهکاران را می گیرد، آنگاه مجازات در نظرش بی رحمی و بی انصافی می آید! و بیگمان تصور کیفر دادن او را می رنجاند و می ترساند! آیا بی خطر کردنش کافی نیست! کیفر دیگر برای چه؟ کیفر دادن کار هولناکی است!

بُرده عِطر سیبِ آخرعاقبت از هوشمان

میتراود قطره قطره مستی از آغوشمان

آنچنان از شربتِ لب های هم نوشیده ایم

کَرشده گوش فلک از بانگِ نوشا نوشمان

همچو مارِ پیچ خورده زیر باران خفته ایم

سایه سار گیسوانت ، ریخته بر دوشمان

تا نبیند رویمان ، چشمان شور آفتاب

جامه ای از جنس گمنامی شده تن پوشمان

پادشاهِ "کشور "ایجاد تن ها ایم ما

عشق ولذّت،میوه هایِ باغهایِ شوشمان

در شبِ وصلِ "عطش" مارا به دام انداخته

آفتاب و ماه می آیند دوشادوشمان

تا که در بازارِ طعنه هیچ حرفی نشنویم

این(طریقت)،پنبه را کرده فرو در گوشمان

ایده یابی