شاعری یعنی (طریقت) مهر بی همتا غزل
من مسیری تازه می دانم, به دنبال غزل
از خدا و عشق میخوانم ,به دنبال غزل
گر توهم مثل منی زخمی از این بیراهه ها
همدم و همراه میمانم ,به دنبال غزل
سرفرودم پیش تو فردی نجابت پیشه ام
سینه ای پیش تو عریانم,به دنبال غزل
پشت بر پشتم بده در پیچ ها و در خطر
چون برایت سقف و سامانم,به دنبال غزل
از دیارِ کفر وُ دلتنگی و از غمها مگو
من حدیث پاک بارانم ,به دنبال غزل
فصلِ نسل بی کسی محفل امانم را بُرید
شاعرِ سر در گریبانم , به دنبال غزل
***
گونه هایت را هویدا کن به لبها غزل
دوست دارم تا در آغوشت شود ماوا غزل
ای تمامِ شور شیدایی، توئی تصنیف عشق
گوشه ی شهناز یعنی ، : گوهر بی تاغزل
ماجرا بودی که بر من یک شبه نازل شدی
گُلعذار مَه جَبین روشن شدہ سیما غزل
زندگی :"عَین" است "شین و قاف " را
چون سراسر گشته عالم را همه دنیا غزل
لعلِ شیرین لبانت بر لبانم ماندہ است
کردہ ای مسکور و مستم، لعبت صهبا غزل
بابَت احساس تو صدها غزل سر دادہ ام
شاعری یعنی (طریقت) مهر بی همتا غزل
***
شاعر شدی سبک شعارت را غزل کن
رِنگی بزن رَنگِ سپاهت را غزل کن
در محفلِ عشاق با من هم قدم شو
یا ابتدای قصه، گامت را غزل کن
همرنگ اگر باشی به دلها مینشینی
پائیز شد :شال وُ کلاهت را غزل کن
معشوقه جان: مانند من دلبستهای نیست
جز من رفیق دلبخواهت را غزل کن
با آنکه اخم چهره بر دل می نشیند
گُلخنده های روی ماهت را غزل کن
آهنگ اشعارت شده در مقدم عشق
ای شهسوار عشق،شاهت را غزل کن
هرجا که دیدی یک غزل باب دلت نیست
دل دل مکن زود : اشتباهت را غزل کن
با بوسه جبران می شود متن قصاید
شاعر بیا وُ قبله گاهت را غزل کن

1- همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد
2- از غم هِجر، مکن ناله و فریاد که من
زدهام فالی و فریاد رَسی میآید...
3- مژده ای دل! که مسیحـا نفسی میآید
که ز اَنفاس خوشش بوی کسی میآید...
4- یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
5- بگرفت کار حـُسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبوَد این هر دو را زوالی
6- وقت را غنیمت دان آن قدر که بِتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
7- هواخواه تو اَم جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
8- در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
9- طُفیل هستی عشقاند آدمی و پَری
ارادتی بنَـما، تا سعادتی ببری
10- ای صبا! نَکهَتی از خاکِ رهِ یار بیار
بِبَر اندوه دل و مژدهٔ دلدار بیار

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩