خلدستان :تو امــواج (طریقت ) راشکستی  دوبیتی

۩۩☫ بااهل(طریقت)همه گفتند و شنیدند ۩۩۩

تقدیرنه آغاز وُ نه انجامِ جهان گشت

از بس غم وُ شادی که پسِ پرده نهان گشت

هرکسکه برآشفت، زمینش بخورد زود

دریا شود آن جوی که آهسته روان گشت

اَفسوس وُ دریغا که در این بازیِ خونین

بازیچـــه ی دورانِ همه آدمیان گشت

دل بر گذرِ قافله ها لاله و گُل کاشت

گُلگــشت که پامالِ ســوارانِ خزان گشت

روزی به سُرایند نــفـس های ِبهاری

آنگاه گُل وُ سبزه کران تا به کران گشت

بااهلِ(طریقت)همه گفتند وُ شنیدند

شاعرچقدَر فاصله در دست وُ زبان گشت

نظام هستی برمبنای خدمت بنا نهاده شده استکنگره بهتر زیستن را به من آموخت

تو یادت هست آن شب ها که تنها
به بزمی ساده مهمانِ تــمنّـا ؟
تو میخواندی که: دل دریا کن ای دوست
من اما غرق چشمان تو اَمــّا؟

‌تو می‌گفتی که: پروا کن صد افسوس
مرا پروای نام و ننگ دست بوس
من آن ساحل‌نشین سنگ سختم
چه‌ها بر سینه ی این سنگ مانوس

‌مکش دریا به خون خواندی و بستی
تمـــناکـــردی وُ ، نا گه نشستی
چو ساحل‌ها گُـــشودم بازوان را
تو امــواج (طریقت ) راشکستی

۩۩☫ عقاب اهل (طریقت)به آسمان برخاست ۩۩۩

به‌ روزگار نمایش چو نقش برآبست

مریدِ ساقیِ خویشم که باده‌اش نابست

زمانه کیفرِ بیداد، سخت خواهد داد

سزایِ رستمِ دستان، مرگِ سهرابست

کلاغ ‌ها به هوا پر گشاده‌اند و عجیب

سزای ترکش صیاد ، نقش در قابست

قدح ز هرکه گرفتم بجز خمار نداشت

مریدِساقیِ خویشم که باده‌اش خوابست

دوباره کیفرِ بیداد، سخت خواهد آمد

سزایِ کذب وُ ریا ، مرگ مرگِ بی تابست

عقاب‌اهل(طریقت) به آسمان برخاست

که این نمایشِ پرواز، قاب در قاب است

***

" سلطان قلب ها "ی دل بی قرار کو؟
از دست روزگار "غم بی شمار" کو؟

تنها نه این که فکر " قرار بزرگ " رفت
با کوچک وُ بزرگ شعارِ قرار کو؟

هرکس اسیر رسته ی قزاق ها نشد
سرجوخه های معرکه ی الــفرار کو؟

رفتند مردمان جوانمردی " و شرف
پیمان شکن قرارِ همیشه شعار کو؟

" بابا شمل " شنید که " زن ها فرشته اند "
" آقای انتظار" همآهنگ یار کو؟

در سایه ی " همای سعادت " نشسته ایم
" دنیای پر امید " از او " انتظار"کو؟

برخاست یادِ " غیرت " میعادِ انقلاب "

از " کوچه کوچه ها" صفتِ انزجار کو ؟

مردِ دورو غرور " جوانمرد " راشکست
آن نارفیق پست ، بسی افتخار کو؟

" ناجورها " زدند شبیخون به پیکرم

در " عشق و انتقام " تب انفجار کو؟

باید زِ حرص " گرگ های گرسنه " به کوه زد
برنو بدست آمد و عزم شکار کو؟

قتل " غزل " به انجمن زخم ، ریشه داد
ای اسب ِ بی سوار تو را شهسوار کو؟

"خورشیدوار " نعره ی توفان " غروب کرد
" فریادِ خلق " تب صبح شرار کو؟

تنها نشست " شاعر وُ شب " را مرور کرد
با داستان " حاتم طایی " شکار کو؟

" چرخ فلک " به قلب " جهان پهلوان " کو؟
آن " قهرمان " که پیش حریف اقتدار کو؟

" سلطان شعر"شَهدِ(طریقت) قصیده بود
بسیار شکوه از ستم روزگار کو؟



طریقت, [شعر، ادب و هنر]
, [آدرس : اینستا گرام ]
https://eitaa.com/joinchat/1632567634C9c73a7c494 🖕لینک :عضویت در گروه شعر ،ادب وهنر ادبیات

ادامه نوشته

تو  امــواج (طریقت ) راشکستی

 

۩۩۩ ☫تو امواج(طریقت)را شکستی   ☫ ۩۩۩ 

 

نظام هستی برمبنای خدمت بنا نهاده شده استکنگره بهتر زیستن را به من آموخت

  تو  یادت هست آن شب ها که تنها
به بزمی ساده مهمانِ  تــمنّـا ؟
تو میخواندی که: دل دریا کن ای دوست
من اما غرق چشمان تو اَمــّا؟

‌تو می‌گفتی که: پروا کن صد افسوس
مرا پروای نام و ننگ دست  بوس
من آن ساحل‌نشین سنگ سختم 
چه‌ها بر سینه ی این سنگ مانوس 

‌مکش دریا به خون خواندی و بستی
تمـــناکـــردی   وُ ، نا گه  نشستی
چو ساحل‌ها گُـــشودم بازوان را
تو  امــواج (طریقت ) راشکستی

 

 

 

     ۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#  محمد مهدی #طریقت

 

 <<ادامه مطلب

 

ادامه نوشته