خلدستان :در امتدادِ نظم (طریقت) کرشمه ای+ دوبیتی => روزنامه اعتماد

تصویر چهره ای زِ نکیسا کشیده ام
آیینه را درونِ کلیسا کشیده ام

از طره های زلف رها گشته در حریم
گیسوی خودبه عطر مسیحا کشیده ام

مانند لوتیان زِ عهد قدیم نیز
نالوتیان به شاید و اما کشیده ام

در امتدا راه فضیلت به غمزه ای
صد نیمه راه منزل حاشا کشیده ام

در بزم شب ترانه خود رقص می کنم
در محفلی که ماتَم دریا کشیده ام

چون گردباد سرزده از متنِ انجمن
این پرده را به دامن صحرا کشیده ام

با این غزل تغزلی از یارِ فتنه گر
با یک جرقه آتش بلوا کشیده ام

در امتدادِ نظم (طریقت) کرشمه ای
آدم ببین که صورت حوا کشیده ام

***

من و اندیشه های حاملِ نور
اسیر عقده های جور وآ جور
مردد می شوی در یک دوراهی
سرابی دلربا از زورِ بی زور

برگزیدم عاقبت، راه کج میخانه را

رای دادم روز وُ شب،من ساغر و پیمانه را

شور و حالی تازه دارم با رفیقان جدید

عاقلان گویند:( طریقت)شاعرِ ، دیوانه را

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(روزنامه:اعتماد)۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خلدستان طریقت: بیا بیا که سخن از می و مغان گویم+در امتدادِ نظم (طریقت) کرشمه ای

۩۩☫ زطبع اهل (طریقت) زجاودان گویم ☫۩۩

بیا بیا که سخن از می و مغان گویم

سخن ز باده کشان وُ زِ مطربان گویم

ز پیر و میکده و جام و ساغر و باده

ز می فروش و ز آئینِ می کشان گویم

ز باده ای که همه انبیا بنوشیدند

که جان به کف همه بودند و شرحِ آن گویم

ز باده ای که همه اولیا از آن سرمست

ز ساغری که در آن بوده زهرِ جان گویم

ز پیرِ باده فروشان علیِ عمرانی

ز باده بود دوازده عدد عیان گویم

ز نورِ باده برافروز جامِ ما ساقی

ز حافظ و سخنِ نغز، خوش بیان گویم

ز معرفت که همه عارفان حق دارند

ز میرِ مُلکِ ولا، صاحب زمان گویم

ز پیر میکده پیرپدر زِ ساغر و باده

زطبعِ اهل (طریقت) زِ جاودان گویم

***

تصویر چهره ای زِ نکیسا کشیده ام
آیینه را درونِ کلیسا کشیده ام

از طره های زلف رها گشته در حریم
گیسوی خودبه عطر مسیحا کشیده ام

مانند لوتیان زِ عهد قدیم نیز
نالوتیان به شاید و اما کشیده ام

در امتدا راه فضیلت به غمزه ای
صد نیمه راه منزل حاشا کشیده ام

در بزم شب ترانه خود رقص می کنم
در محفلی که ماتَم دریا کشیده ام

چون گردباد سرزده از متنِ انجمن
این پرده را به دامن صحرا کشیده ام

با این غزل تغزلی از یارِ فتنه گر
با یک جرقه آتش بلوا کشیده ام

در امتدادِ نظم (طریقت) کرشمه ای
آدم ببین که صورت حوا کشیده ام

**

۩۩۩ ☫شمیم :خلدستان (طریقت) ساغر +ساقی ☫ ۩۩۩

ساقی تو از خُلدِ بَرین ساغر بیاور

از بین حوری ها ، پری لاغر بیاور

یکدفعه با من هم قدم شوُ بارکَاَلله
چشمِ تمام عاشقان را دربیاور!

اِنگار لب‌هایم خیالِ بوسه دارند
کامل برایم لیلی نوبر بیاور!

من عاشقم جای هزاران حور وُ قلزم
غلمان برای خدمت دلبر بیاور

دل داده‌ای از نسل بابا، آدمیزاد
اثبات کن پیغمبری ، قنبر بیاور!!

مرداد اگر خر تب کند ، سگ سینه پهلو
دستار وُ کُت شلوار ، آ .خر در بیاور

ساقی تو افسون می کنی با این غزلها

شاعر تو از شعر (طریقت)سر بیاور

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(شهریور :اشاعر ساقی +ساغر )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خلدستان طریقت: طنز آمده‌ در جهان هستی+در امتدادِ نظم (طریقت) کرشمه ای: در امتداد دوبیتی =>

طنز آمده‌ در جهان هستی!
تا جلوه‌ کند به خود پرستی

هم علت آفرینش خلق
هم شیوه ای از بساط مستی

طنازیِ انجمن جلو دار
چون میوه‌ی بوستان اَلستی

ای ماه منیر انجمن خیز
تابنده ز برج خودپرستی

ای نفس مكرم شهامت
یادآور هرچه نازشصتی

ای جفت رواج وُ مُلک و میهن
سرکوب گر زوال و پستی

مرآت جمال آفریــنــش
در توست عیان هر آنچه خستی

تو انجمنی سپه شکن باش
آن سر وجود، جام دستی

در آینه‌ی رخ تو ، پیداست
آن صورت بی‌نشان مهستی

همدست خدا در آستینت
خاک درت آستان گسستی

اعضا شده اند از تو رفعت
ای نام تو ، تر زبان خجستی

ای آن كه تو را نبود شعری
باخون جگر ز شعر رَستی

دیوان (طریقت) است مجنون
مجنون خدا ، خدا پرستی

ادامه نوشته