۩۩۩ ☫ خلدستا ن طریقت: امروز+فردا => خمخانه ☫ ۩۩۩

امروز که ، گیسوی پریشان تو بیت‌ الغَزَل است
فردا صنما :لب تو گیلاس خراسان، بَدَل است
امروز تو خود شهرهٔ شهری، مه تابنده، بدان
فرداهمه‌جا هالهٔ مهتاب تو ضَرب‌ُ المَثَل است
امروز اگر جام عسل تعبيه شد در لب تو
یا که نه، مزهٔ لبهای تو، طعم عسل است
(اَشهَدُ اَنَّ) که چشمان تو، درمان‌گر جان
دیدن نرگس شهلای تو(خیرالعمل) است
امروز نرفت تا به ابد، خاطره‌ات از سرِ جان
فردا به کمند اَبدی بافته صبح ازل است
امروز اگر نیمهٔ گم‌ گشتهٔ من هستی و بس
فردا رخ تو، در دل شیدا خلل است
من مانده ام وُ زلزلهء، سرو سمن‌سا، منیژ
افتادگی آموز که: دیوانه به روی گُسَل است

༺࿇🤍࿇༻

چشمانِ تو پُر واژه‌ترین شعر جهان‌ست هنوزم
هر مژه‌ات از"تیرِ" نگاهی به کمان‌ست هنوزم

ابروی کمانت زده تیری به دل سرخ شقایق
هر غمزه‌ی تو با دل من خط و نشان‌ست هنوزم

ازچشم و دلت روشنِ سوسوی ستاره، است
گوشم به‌در وُ چشمه‌یِ‌دل، خون، فَوَران‌ست هنوزم

در باغ غزل، دلخوش دیدار تو هستیم ولیکن
آه از لب من‌، هر نفسش آه و فغان‌ست هنوزم

بر بستر سبزه گل و چشمه، به سراب قدم تو
دیبای چمن، در قدمت جامه‌دران‌ست هنوزم

در باغ قناری زده چه‌چه دف و سنتور و کمانچه
بر جام غزل هر دو لبت بوسه‌زنان‌ست هنوزم

در کوچه‌ی مهتاب چکیده غزلِ هق‌هقِ باران،
چشمانِ تو حیرانِ "نگاهِ دگران‌ست" هنوزم

از شعرِ(طریقت) نتوان‌گفت‌که‌امشب نفس‌ِصبح
بر صورت خورشید تب‌آلوده عیان‌ست هنوزم

۩خــُلدستان طریقت

(انجمن +شبِ شعر+خراسان )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم