قرعه دولت زدم، باری به اقبالم نبود(خلدستان طریقت) منزلت معلمان در جمهوری آخوند پروری

خبر(اطلاعیه)

منزلت معلمان در جمهوری آخوند پروری

متوسط درآمد یک معلم در کمترین حالت 7 هزار پوند بیشتر از حداقل متوسط دستمزد سالانه در این کشور است.براساس طرح جدید دولت بریتانیا حقوق پایه معلمان این کشور بیش از 6000 هزار پوند در سال افزایش خواهد یافت.

وب‌سایت دولتی "به سمت تدریس" نیز، حداقل حقوق معلمان در انگلیس و ولز -به استثنای لندن-را حدود 23 هزار 720 پوند در سال اعلام کرد. حداقل این حقوق در لندن نیز به 29 هزار 664 پوند در سال می‌رسد.

به گزارش اکونومی، حداقل دستمزد در بریتانیا در سال 2019 مبلغی حدود 16 هزار و 612 پوند در یک سال برآورد شده است. در واقع متوسط درآمد یک معلم در کمترین حالت 7 هزار پوند بیشتر از حداقل متوسط دستمزد سالانه در این کشور است.

به گزارش عصر ایران به نقل از بی‌بی‌سی، براساس اعلام وزرات آموزش بریتانیا حقوق معلمان در این کشور به بیش از 30 هزار پوند بین سال‌های 23-2022 می‌رسد. این موضوع می‌تواند باعث جذب فارغ‌التحصیلان بیشتر در این حرفه شود.

اتحادیه آموزشی بریتانیا اعلام کرد که این طرح برای جذب فارغ‌التحصیلان جدید در این بخش لازم است.

در روز جمعه، بیش از چند میلیون پوند برای ارتقای سیستم آموزشی و مدارس انگلستان -در طول سه سال آینده- اختصاص یافت. در این میان "ساجد جاوید" وزیر خزانه‌داری بریتانیا نیز اعلام کرد علاوه بر هزینه‌های مرسوم، مبلغی حدود 400 میلیون پوند را صرف آموزش نیروهای بین 16 تا 19 سال برای پرورش و جذب معلمان جدید خواهد کرد.

بریتانیا قصد دارد نسل جدیدی از معلمان را جذب کند/ بی‌بی‌سی

درآمد یک معلم در بریتانیا/ دولت: برای جذب معلمان جدید دستمزدها را افزایش می‌دهیم

حاضر شده اید نسل ما جان بِکَند

در باور خود درون میدان بِتَند
می تاخت اگر جوان به:بی فکری‌تان
از معده برامتداد راهت بدمَد

حاکم شده ای شهید در خون بتپد

راضی شده اید نسل ما کُوفته شد
در باور خود به کفر میدان بدهد.
پس مرگ برین همآره:بی فکری‌تان
چون جامعه ی ادیب تاوان ندهد

باز هم صبح را بغل خواهم
التماسی به راه حل خواهم
عوض چای تلخ هرروزی
کام دل را پر از عسل خواهم

باز تصویر توست در جان ها
روشن از نور توست ایوان ها
از تنور محبتت معشوق !
هر شب و صبح می‌رسد نان ها

باز یارب مرا صدا کن باز
با نگاه خود آشنا کن باز
ازمیان تمام مخلوقات
بهر عشقت مرا سوا کن باز

قلب من شد بهار معشوقه
چشم شد چشمه‌سار معشوقه
رفته ام در میانِ گندمزار
دل من شد شکار معشوقه

در غزل یک غزال می بینم
عقل وُ وَهم وُ خیال می‌ بینم
چهره ات سرخ رنگ شفق
در شرابی زلال می بینم

من کلاغ و درخت و صحراها
آتش و آسمان و دریاها
شعر و احساس و انجمن اینجا
واژه و حرف و صوت و معناها

باز آغوش توست معبد جان
خانۀ عشق توست مقصد جان
کشتگان تو مقتلی دارند
کنج آغوش توست مشهد جان

قرعه دولت زدم، باری به اقبالم نبود

خوبی وُ فرخندگی زین جمله در فالم نبود

حال نیکو بگذرد، بخت اَر مدد یاری کند

طالع خود دیده‌ام، نـیــکوئی حالم نبود

گویا منجم ، گفته بود از اخترِ نام آورم

نام آورِ پارینه رفت، عزت به امسالم نبود

طرح مریضم داده وُ نسخهٔ صحت طبیب

گرچه هنوزمِ اندکی در ثبتِ احوالم نبود

طایر اقبال من شهپر دولت زند

رخصت پرواز نیست شهپرِبالم نبود

بخت ز دنبال چشم اشک مرا پاک کرد

مژده که این گریه را خنده ز شالم نبود

شاعری از بتکده در طرف میکده

دردسر قال نیست، سر خوش حالم نبود

***

این مملکت تا انتــهـا در جنگ بودن
همواره باید با تُــفنگ وُ سنگ بودن

نادیده می‌گیرد جهان احساس ما را
در انجمن با شاعری دلتنگ بودن

این روزگارِ عاشقی! سرد است با من
اینجا به جُرمِ شاعری در ننگ بودن

اصلا خدنگِ شاعری باور نمی‌کرد
مارا جفنگِ عرصه ی نیرنگ بودن

از یادِ قلبم می‌روی چون در غروبی
باید (طریقت) در اُفق پُر رنگ بودن

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی‌خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند

حافظ

ادامه مطلب

https://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته

خلدستان طریقت (در افق پُر رنگ بودن) غروب

قرعه دولت زدم، باری به اقبالم نبود

خوبی وُ فرخندگی زین جمله در فالم نبود

حال نیکو بگذرد، بخت اَر مدد یاری کند

طالع خود دیده‌ام، نـیــکوئی حالم نبود

گویا منجم ، گفته بود از اخترِ نام آورم

نام آورِ پارینه رفت، عزت به امسالم نبود

طرح مریضم داده وُ نسخهٔ صحت طبیب

گرچه هنوزمِ اندکی در ثبتِ احوالم نبود

طایر اقبال من شهپر دولت زند

رخصت پرواز نیست شهپرِبالم نبود

بخت ز دنبال چشم اشک مرا پاک کرد

مژده که این گریه را خنده ز شالم نبود

شاعری از بتکده در طرف میکده

دردسر قال نیست، سر خوش حالم نبود

***

این مملکت تا انتــهـا در جنگ بودن
همواره باید با تُــفنگ وُ سنگ بودن

نادیده می‌گیرد جهان احساس ما را
در انجمن با شاعری دلتنگ بودن

این روزگارِ عاشقی! سرد است با من
اینجا به جُرمِ شاعری در ننگ بودن

اصلا خدنگِ شاعری باور نمی‌کرد
مارا جفنگِ عرصه ی نیرنگ بودن

از یادِ قلبم می‌روی چون در غروبی
باید (طریقت) در اُفق پُر رنگ بودن

ادامه مطلب

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gifhttps://s9.picofile.com/file/8292659050/a1080.gif

۩خــُلدستان طریقت(خطبه اول )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم

ادامه نوشته