۩۩۩ ☫  برآستان جانان«کرونا» (غزل )خاموش شد از خجلت(گفتار)طریقت   ☫ ۩۩۩  

 

  جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

«کرونا» که ز الطافِ خزان است درايران
چشم وُ دلِ  هر پیر ، جوان است درايران

از برگ سفر نيست تهی دامن مــرجع 
آسوده چنــان آبِ  روان است درايران

«کرونا» نه همين می‌زند از خون جگر جام
«ویروس»که خــونابه کشان است در ايران

پيداست ز دامان «ولایت» همه سُـنبُـل
آماده ی پرواز چــو جان است در ايران

معکوس شکستن شده درجای نشستن
استادگی سرو از آن است در ايران

مُهر لب خود باش که خميازه ی افسوس
با خنده ی گل دست و دهان است در ايران

صد رنگ سخن بر لب هر برگ گلی هست
فرياد ، که گوش تو گران است در ايران

چون بلبل اگر چشم تو را عشق گشوده‌‌ست
هر شبنم گل ، رطل گران است در ايران

هر گُـل که سر از پيرهن غنچه برآرد
بر غفلت ما خنده کنان است در ايران

در عمری اگر روی دهد صبح نشاطی
در شان «ولایت»به عنان است در ايران

«کرونا»  که سر از کشور ما«چین» برآورد
در بخشِ خصوصی چه عيان است در ايران

ای ديده ی گلچين به ادب باش که هر دَم
از دور به حسرت نگران است در ايران

غم ، گِــرد دل مردم آزاده   نگردد
پيوسته از آن سرو جوان است درايران

يک گل به قماشِ بر ِ روی تو نديده‌ست
زآن گــونه که دولت نگران است درايران

بر دامن واکسن زدگان،گَردِکدورت ننشيند
هر مُنتظری  اشک فشان است درايران

خاموش شد از خجلت گفتار (طریقت)
شاعر که سراپای، زبان است درايران

 

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ