غزل (طریقت )خوش آمدید... شعر

۩☫ برآستان جانان (طریقت) رباعیات ☫۩۩۩

پروانه پراز ترانه در دستانش
فرزانه وُ عاشقانه در دستانش
رگبار ترانه بود ، باران اُنـــگار
مَهوم پُراز نشانه در دستانش


آنگاه که جویبار را می سازی
بر کوه که آبشار را می سازی
بارانِ رباعیست در دستانت
بر روی زمین بهار را می سازی

من نام کسی نخوانده ام الا عشق
با هیچ کسی نمانده ام الا عشق
عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا عشق

یک جام پراز شراب من باشم وُ تو
با حـــال من خراب من باشم وُ تو
فریاد هزاروُ یکشبِ بی خوابی
در روز حساب من باشم وُ تو

در اوج یقین اگرچه تردید آمــد
بر هر قفسی کلید امید آمــد
چشمک زدن ستاره دراوج افول
تاریکی شب برفت خورشید آمــد
۩۩☫ آفاق را گرفت(طریقت)حضور تو ☫۩۩

وقتیکه حلقههای سر زلف واکنی
دیوانگان زلف چلیپا رها کنی
بحث جنون جلوه دیدار خواهمت
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی
کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سفیدکردی وُ پشتم دوتا کنی
کی عهد کردهای که نشانی زِبی نشان
هی جهد کردهای که به عهدت وفا کنی
من دل ز آبروی تو بُردم به راستی
تیغ جفا بکش که زِ سر تن جدا کنی
گر سر وفا نکردسِزَد ترک تن کنم
چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی
سر تا قدم نشانهٔ تیر تو گشتهام
تیری خدا نکرده مبادا خطا کنی
تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا قیامت عُظما به پا کنی
دانی که چیست حاصل انجام عاشقی
درآستان جنان سر وُ جان را فدا کنی
عیدانهای زِ نکویان شدی به حسن
میباید التفات به حال گدا کنی
شعر آیدم کز آن لب شیرین بذلهگوی
مارا سزای خسرو کشورگشا کنی
نوشیروان که معنی دادست وُ دادگر
پیوسته بایدش که به عالم دعا کنی
مارا همیشه دست تو بالای گنج باد
دائم غزل سرایم و تو هی عطا کنی
آفاق را گرفت (طریقت) حضور ِ تو
وقتی شروط وُ شرطِ صفا راوفا کنی
۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩# محمد مهدی #طریقت
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩