شعر(خُلدستان) من دارد هویدا میشود: شاعر اهل (طریقت) شعر در دفتر نوشت

۩۩۩☫اهل (طریقت)را ببین چه طلب ز شاه دارد ☫۩۩۩
دل من ز چشم مستت طلب نگاه دارد
اهلِ(طریقت) را ببین چه طلب ز شاه دارد
او خود ز حال بیخبر ما اثر گرفت
زان پس به چشم مرحمت از ما نظر گرفت
گیسو به هم بریز و جهانى ز هم بپاش
معشوقه بودن است و بریز و بپاش ها!
گفتا :جفا نجویم زین کـو گذر نکرد
گفتا :وفا نمایم زین رود گذر نکرد
وصلش ز دست رفت کسیکه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که کسیکه جفا نکرد
![]()
۩۩۩☫دوبیتی :اشعار (طریقت) رباعی ☫۩۩۩
حاکم همه مصلحت به الفاظ نمود
جز تيرگى وُ حجاب چــيزى نفزود
هر چند تو حكمت (طریقت) دانـــی
راهى به سوى كعبه عاشق نبـــود
معشوقه چرا همنفسم ننشینی
تا صورت حال دردمندم بینی؟
گر من به تو فرهادصفت شیفته ام
شیرینی من توئی که بس شیرینی
بر خیزو مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
(خیام)
![]()
۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩# محمد مهدی #طریقت
<<ادامه مطلب
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩