بر آستان جانان (تذکره )حافظ+چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی: شاعر ونیاز اجتماعی

۩۩☫ مهتاب :برآستان جانان (اول دفتر )او آمد اهل (طریقت)گندم ☫۩۩
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم، خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بندهنوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند مُنعِم و درویش
روزی خود میبرند پشّه و عَنقا
حاجت موری به علم غیب بداند
در بن چاهی به زیر صخرهٔ صَمّا
جانور از نطفه میکند، شکر از نی
برگِ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانهٔ خرما
از همگان بینیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت، ماورای فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا
هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بار خدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آنجا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو، وهم کی رسد آنجا؟

اینجا دنیای رویایی من (او میآید)بباغ زیبای قلبم
دنیایی زیبا به دور از زشتیها و پلیدیهای دنیای خلدستان
یک نفر میاد که من منتظرِ دیدنشم
یک نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم
مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده
خالیِ سفرمونُ پر از شقایق میکنه
واسه موجای سیاه دستا رو قایق می کنه
مثل یک معجزه اسمش تو کتابا اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده
و " او " آمد .....
کامل به فـــراق رفتــه عاری آمد
مهتابِ مُــحاق رفتـــه جاری آمد
آن گوهر جاودان که لیلای من است
آن خاطره ها نرفـــــنه یاری آمد
بگردم دورِ ، دورا نت،میانِ دور قاتل ها
مرا دیوانه می خوانند، دَجالان و عاقل ها
پری رویی، پری رخسار ، سر زیبایی ات جنگست
همه آیات عظما هم کم آوردند توضیح المسائل ها
حسادت می کنم با هر که می گردد "در اطرافت "
حسادت می کنم باطل به آن موگیر وُ این. تل ها
مرا از دور می دیدی، زدی در کوچه پسکوچه
به دنبال تو افتادم : غلط یعنی ، "اوایل ها"
و من معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم
"که نظم آسان نمود اول به شعر افتاد مشکل ها"
خــُلدستان طریقت(شعار:بَه من )محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم

۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩