۩۩☫ خلدستان(طریقت) ایوان عرش ۩۩۩

محبوب

آن‌قدر دیر آمدی تا عاقبت آبان شد
کاسه‌ٔصبرم از این دیر آمدن پایان شد

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره در ایوان شد

مهر با بی‌مهری و نامهربانی می‌رود
مهربانی در نبودت اندکی جانان شد

درغمت پاییز ابرم، شبنم‌ کامل کجاست؟
بی تو باران هم همیشه فکر این وُ آن شد

کاش می‌شد رفت در پاییز سردِ دیگری
بوی باران را تنفّس کرد وُ با یاران شد

آمدی جانم به قربانت ولی رفتی چرا؟
آن‌قدر دیر آمدی تا نوبتِ مهمان شد...


نغمه از فرش زمین غرنده شد دیوان عرش

نور اعلا سر زند از پـرتــو تابان عرش

سوره قدر است نازل گشته بر اهل زمین

جبرئیل پیغام آورد است از مهمان عرش

عشق زیبای خدایی در کتابم پرده زد

شاعرِ شعرالهی ختم دین شایان عرش

یا محمد(مهدی) از انوار پُر فیض شما

جلوهِ زیبای قائم چهره ی خندان عرش

نظم می‌دانی شعار مردم نیکو سرشت

انتظار دیدن ماهِ خدا جانان عرش

گوشه چشمی کن عنایت مردمانی مضطرند

تا ببینند آن گل رعنای هم پیمان عرش

مهدی زهرا چو نوری بر شب تارم رسان

روزه رضوان چه باشد در بر رضوان عرش

شاعرِشعرِ (طریقت) می‌سرایدنغمه ای

نظمِ پژواک(طریقت) آید از ایوان عرش

۩خــُلدستان طریقت(عکس : عرش )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم