انجمن ادبی :خلدستان طریقت (دوبیتی) مجموعه اشعار
۩۩۩ ☫ باشعر اشعار/ طریقت )(دوبیتی) ۩۩۩
دو فنجان مهربانی «یارَّب» از عشق
به جای کیک وُ شیرینی لب ازعشق
مکانی پشت جنگل ها شب از من
بـه هنگام همـآغوشی تب از عشق
***
گفتم که از لعل لبت یک بوسه، گفت آری بگیر
لیکن به صد خواری شود گاهی بدشواری بگیر
گفتم اگر بوسیدمت از مستی لب بار، هــا
گفتا اگر مستی شود آخر به هشیاری بگیر
گفتم:تورا در خواب من دیدم پری دوشینه، گفت
بختت به شب آمد بلند : حالا به بیداری بگیر
گفتم که از جور تو من یک خانه ویران وُ خراب
گفتا: خراب اندر خراب اینک زِ معماری بگیر
گفتم: اگر بی زر شدم بیزار گشت از من لبت
گفتآ: تو بی عاری مجو اسباب بیزاری بگیر
گفتم: کنی جور وُ جفا کاری زِخونخواری بما
گفتا: خدا را لعــبتی هنگامه دلداری بگیر
گفتم: چرا چندین گره بر طره مشکین زدی
گفتا: نــگه کردی مـگر بهر نگهدای بگیر
لیکن به صد خواری شود گاهی بدشواری بگیر
گفتم اگر بوسیدمت از مستی لب بار، هــا
گفتا اگر مستی شود آخر به هشیاری بگیر
گفتم:تورا در خواب من دیدم پری دوشینه، گفت
بختت به شب آمد بلند : حالا به بیداری بگیر
گفتم که از جور تو من یک خانه ویران وُ خراب
گفتا: خراب اندر خراب اینک زِ معماری بگیر
گفتم: اگر بی زر شدم بیزار گشت از من لبت
گفتآ: تو بی عاری مجو اسباب بیزاری بگیر
گفتم: کنی جور وُ جفا کاری زِخونخواری بما
گفتا: خدا را لعــبتی هنگامه دلداری بگیر
گفتم: چرا چندین گره بر طره مشکین زدی
گفتا: نــگه کردی مـگر بهر نگهدای بگیر
< ادامه مطلب <<
طریقت ↘<<خطبه دوم
گفتم که از لعل لبت یک بوسه، گفت آری بگیر
لیکن به صد خواری شود گاهی بدشواری بگیر
گفتم اگر بوسیدمت از مستی لب بار، هــا
گفتا اگر مستی شود آخر به هشیاری بگیر
گفتم:تورا در خواب من دیدم پری دوشینه، گفت
بختت به شب آمد بلند : حالا به بیداری بگیر
گفتم که از جور تو من یک خانه ویران وُ خراب
گفتا: خراب اندر خراب اینک زِ معماری بگیر
گفتم: اگر بی زر شدم بیزار گشت از من لبت
گفتآ: تو بی عاری مجو اسباب بیزاری بگیر
گفتم: کنی جور وُ جفا کاری زِخونخواری بما
گفتا: خدا را لعــبتی هنگامه دلداری بگیر
گفتم: چرا چندین گره بر طره مشکین زدی
گفتا: نــگه کردی مـگر بهر نگهدای بگیر
لیکن به صد خواری شود گاهی بدشواری بگیر
گفتم اگر بوسیدمت از مستی لب بار، هــا
گفتا اگر مستی شود آخر به هشیاری بگیر
گفتم:تورا در خواب من دیدم پری دوشینه، گفت
بختت به شب آمد بلند : حالا به بیداری بگیر
گفتم که از جور تو من یک خانه ویران وُ خراب
گفتا: خراب اندر خراب اینک زِ معماری بگیر
گفتم: اگر بی زر شدم بیزار گشت از من لبت
گفتآ: تو بی عاری مجو اسباب بیزاری بگیر
گفتم: کنی جور وُ جفا کاری زِخونخواری بما
گفتا: خدا را لعــبتی هنگامه دلداری بگیر
گفتم: چرا چندین گره بر طره مشکین زدی
گفتا: نــگه کردی مـگر بهر نگهدای بگیر
< ادامه مطلب <<
خاص (ویژه عکس )۩محمد مهدی طریقت ↘<<خطبه دوم 

+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۴ ساعت 22:0نویسنده: توسط محمد مهدی طریقت
|
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩