حکایت +به روایت طریقت(درخت هندونه ) اللهُ اکبر
![]()
۩۩☫ اشعار/افتاد از دوچشم (طریقت ) بدین سرود ☫۩۩

روزی ملانصرالدین به صحرا رفت، در بين راه زير درخت گردویي به استراحت نشست و در نزديكياش بوتههندوانه ای را ديد؛ ملا به فكر فرو رفت كه چگونه هندوانه به اين بزرگی از بوتۀ كوچكی بوجود مي آيد و گردو به اين كوچكي از درختي به آن بزرگي؟سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه هندوانه را از درخت گردو خلق مي كردي و گردو را از بوته هندوانه ؟در اين حال، گردویی از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت:پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهـــی دخالت كنم؛ زير ا هر چه را خلق كرده اي، حكمتي دارد و اگر جاي گردو با هندوانه عوض شده بود، من الآن زنده نبودم!
پس فرمود :
درخت گرو که بارش چنین است
درخت هندونه (اللهُ اکــبــر)
ضرب المثل حالا نوبت رقصیدن من است
این ضرب المثل را در مورد افرادی كه كارهای بی موقع انجام می دهند ، بیان می كنند .آورده اند كه ...خری و شتری دور از آبادی به آزادی می زیستند . نیمه شبی در حال چریدن خوشحال و سرحال به محل سكونت آدمیان نزدیك شدند
شتر گفت : رفیق ساعتی دم فروبند تا از آدمیان دور شویم ، مبادا گرفتار آییم .
خر گفت : این نتواند بود . چه درست همین ساعت نوبت آواز خواندن من است و در ترك عادت رنج جان و بیم هلاك تن ، و بی محابا صدای خود را بلند كرد . كاروانیان در اثر شنیدن بیامدند و هر دو را در میان چهار پایان خویش آورده و بر آنها بار نهادند .
فردای آن روز آبی عمیق پیش آمد كه عبور خر از آن مسیر ممكن نبود .
خر را بر اشتر نشاینده ، اشتر را به آب راندند .
چون اشتر به میان آب عمیق و گود رسید ، دستی بر افشاند و پایی كوفت .
خر گفت : كه رفیق ، این مكن ! و گرنه من در آب افتم و غرق شوم !
شتر گفت : چنانكه دیشب نوبت آواز نا بهنگام خر بود ، امروز هنگام رقص نا ساز اشتر است و با جنبش دیگر خر را از پشت بینداخت و غرقه ساخت
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩