خــُلدستان طریقت(تاریخ مصرف+فروع دین )طریقت+شریعت => حقیقت

یادش به خیر دلبر روشن ضمیر عشق
دلــدار ما ، دلاور مــا ، دلــپذیر عشق

یاری که در کشاکش گرداب‌ِ لحظه ها
دستی زِ دستِ بسته‌ی او دستگیر عشق

یادش دوید در دلم و چون نسیم نم
بگذشت و تازه کرد سراسر کویر عشق

ما را هوای اوست درین برگ ریز مهر
پر می‌کشد ز سینه ،تو گویا زِ گیرعشق

صیاد ما که بخت و کمندش بلند باد
پرسیده هیچگاه که : کو آن اسیر عشق؟

صبح است روی دوست چراغی زِ ماهتاب
او را چه غم که سلسله برپا امیر عشق

بس نقش ها زدند ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر عشق

تیر دعا رهاست در این آسمان کجاست
مرغ دلی که سینه سپارد به تیر عشق

روزی به سر نیامده شامی بپای خاست
زود آمدست وُ دیر رسیده است دیر عشق

فریاد ما ز دشنه ی دشمن نبود دوست
خنجر برون کشید و بر آمد نفیر عشق

آنان که لاف دایگی وُ مادری زدند
خوردند خون ما وُ بریدند شیر عشق

آنــجا که باغبان کمر سرو می‌ بُـرد
و ز باغ می‌بُرد همه عطر وُ عبیر عشق

شـعرِ روانِ مـن تو ، به آییــنه‌ای ببین
بر روی و موی بیدبن سر به زیر عشق

می‌گفت: پیر ما به (طریقت) که روز سخت
شعرم قصیده ای ست "طریقت" به پیر عشق

چون عقل را به گوشه‌ی میخانه باختیم
عشق تو ماند در همه حالی دبیر عشق

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید )۩#محمد مهدی #طریقت