دیروز ارغوان به تو نفروخت مِی فروش
فردا تمام دَشت وُ چمن ارغوان بپوش

از یاد برده ام غم عالم کنون یقین
اکنون اگرچه باده نشد شوکران بنوش

گیرم که مثل مور، سبک سر گذر کنی
ماجور می شوی تو ولی بیشتر بکوش

چون نی نفس کشیدن ما هست با غرور
درهرکجا که ناله ی ما می رسد به گوش

آتش بزن به دفتر آتش نشان غم
آتش گرفته دفتر شعرت دگر خموش

دیروز ارغوان به تو نفروخت ساغری
ساغر زجام جان (طریقت)بنوش ، نوش