شاید نمی دانی که در این زندگانی

جامانده از ما مختصر لبخندِ فانی

در اوج می بینی سقوطی ناگهانی

وآمانده درسنگی زِ بالا درتِکانی

مارا اناری پر تَرَک می فهمد آنی

کاین زخم هایِ باز می خواهد جهانی

هرگز نمی فهمد کسی ابعادِ جانی

شاید جهانی نور می افتد به کانی

بیهوده از تاریکی و وحشت گرانی

با ابرهایی تیره در سیمایِ نانی

هرچند پیچد آب در دار معانی ؛

تنها فقط با چهره یِ شیرین بیانی

از پرده یِ عصمت دمی بیرون آنی

این شعر تنها سهم من از بادبانی

اینانجمن در دل ولی لب وامکانی

ماهیِ لب وا کرده اکنون دیگرانی

دریا به دریا در جهان پر گشتگانی ؛

دنیایِ تاریکم فقط آغوشِ خانی

من می روم اما تو در یادم بمانی

این تنگ بی ماهی فقط یک شیشه چانی؟

***۩خــُلدستان طریقت( چائی )۩۩محمّدمهدی طریقت

✍️محمّدمهدی طریقت

محمد مهدی طریقت

ح(طریقت)