بزرگداشت: سا ل گشت میرزا احمد طریقت

۩۩☫مادر (طریقت) ایامت مبارکباد☫۩۩
به هستی دو موجود والاترست
دوم میهن وُ اَولــــش مادرست
ستایش کند هر که او مادرست
که والاتر ازهرچه سیم وُ زَر ست
تو ای مادر من فــــدای تُو مَن
توئی ســــرور مُلک هر انجمن

بزرگداشت: سا ل گشت میرزا احمد طریقت
16/فروردین/1402
مردانه ترین واژهء گنجینه اَلَـســتی!
احسان به شما گشته از آن اولِ هَستی
از روز اَزل تا به اَبَــدی خسرو داوَر
فرمان اطاعت زده: مادر ، پدرستی!
از صُلب پدر آمده آن خونِ ! جهنده!
آمیخته شد گُوهر انسـان به مستی!
سحراست کویری که به این سمت وزیده
این راز بقا بوده ازآن مایع پستی!
از روح هدایت چو درین ماده دمیدست
آن خویش پرستی شده این عشق پرستی
ای خاک فروزنده ! تو در ماهِ فرو شو !
مردانه در این ظلمت جانکاه شکستی!
در این شب میلاد (طریقت)توُ به تدبیر
بر ظلمت شب دست بکش شعرنشستی
صد بوسه به پیشانی چیندار پدر زن
مردانه ترین ثروت دنیاست نشستی وُ خُجستی!
بابا به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن،
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
ای آفتاب!،آهسته نِــهِ ، پــا درحریم این (پدر)
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند...
━━━━━━━━━━━━◇♡◇━━━━━━━━━━━━━
مردانه ترین واژهء گنجینه اَلَـســتی!
احسان به شما گشته از آن اولِ هَستی
از روز اَزل تا به اَبَــدی خسرو داوَر
فرمان اطاعت زده: مادر ، پدرستی!
از صُلب پدر آمده آن خونِ ! جهنده!
آمیخته شد گُوهر انسـان به مستی!
سحراست کویری که به این سمت وزیده
این راز بقا بوده ازآن مایع پستی!
از روح هدایت چو درین ماده دمیدست
آن خویش پرستی شده این عشق پرستی
ای خاک فروزنده ! تو در ماهِ فرو شو !
مردانه در این ظلمت جانکاه شکستی!
در این شب میلاد (طریقت)توُ به تدبیر
بر ظلمت شب دست بکش شعرنشستی
صد بوسه به پیشانی چیندار پدر زن
مردانه ترین ثروت دنیاست نشستی وُ خُجستی!
****
شد چه شد طریقِ جـفــا را به ما اَدا کردی ؟...
چه شد که شیوهی دیوانگی رها کردی
به مِهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر قهر آمدی جفا کردی
منم که مهر و صفا دیدم و جفا کردم
تویی که جور و جفا دیدی و رها کردی
بیا که با همه یِ مهربانیات بــابــا !
خوش آمدی بخدا هی خدا خدا کردی
جدا شدی زجهانی جفای دیدی وُ ، بَس
نپرسد از تو که کسی شرح ماجرا کردی
منم به یک نگه ِ عاجزانه میبخشم
خطا وُ کرده ی ما را قلم ! خطا کردی
اگرچه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی
هزار درد فرستادیام خدایِ حافظ را
تو آمدی همه ی دردها دوا کردی
کلید گنج غزلها (طریقت ) بابا
تمام پادشهان را تــو مبتلا کردی
***
ﮔﻔﺘﯽ ﺑﯿﺎ،ﮔﻔﺘﻢ ﮐﺠﺎ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﺎﻥ ﻣﺎ
ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﻭ . ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ
ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻭﺻﻠﺖ ﻣﯿﺪﻫﻢ.ﺟﺎﻡ ﺍﻟﺴﺘﺖ ﻣﯿﺪﻫﻢ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺪﻩ . ﮔﻔﺘﯽ ﭼﻮ ﺭﺳﺘﯽ ﻣﯿﺪﻫﻢ
ﮔﻔﺘﯽ ﭘﯿﺎﻟﻪ ﻧﻮﺵ ﮐﻦ. ﻏﻢ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺮﺍﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﯽ،ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﻫﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ،ﭘﺮ ﺯﺍﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﮔﻔﺘﯽ ﺧﻮﺩﺁ
ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﺖ ﺩﻫﻢ . ﺑﺮ ﻫﺠﺮ ﭘﺎﯾﺎﻧﺖ ﺩﻫﻢ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﺠﺎ،ﮐﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﯾﻦ؟ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ
ﮔﻔﺘﯽ ﺗﻮﯾﯽ ﺩﺭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻡ . ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ
ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ،ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺒﯿﻦ ﺩﺭﻋﺎﺷﻘﯽ ﯾﮑﺪﺍﻧﻪ ﺍﻡ
ﮔﻔﺘﯽ ﺑﯿﺎ . ﮔﻔﺘﻢ ﮐﺠﺎ. ﮔﻔﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻘﺎ
ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺒﯿﻦ. ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﺭﺍ؟ﮔﻔﺘﯽ ﺧﺪﺍﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺁ
گفتی که هستت کرده ام پر زانچه هستت کرده ام
گفتم: تمــنــا می کنــم گفتا که:تا گـفتی خودآ
گفتی که درمــانت کنم از هـــــجر پـایـانت کنم
گفتم کجا،روی زمین؟ گفتا : معانی در یقین
***
هر نفس با زجر آمد،با هزاران درد رفت
یک به یک دوران عمرم با"چه باید کرد؟" رفت
برده ام سر را به زیر پر که دیگر این زمان
آنکه شادی را برایم هدیه می آورد رفت
دل به امید وفای هیچکس هرگز مبند
سال،هم زیبا و گرم آمد ولیکن سرد رفت
در میان گرد باد زندگی ماندم هنوز
گرچه تکه تکه از جانم شبیه گرد رفت
می رسد روزی که می گویند"او یکرنگ بود"
این (طریقت) زرد بود و زرد ماند و زرد رفت
***
یک جرعه غزل، سهم من از هر دو جهان رفت
از هر دو جهان، عشق مرا نام و نشان رفت
یک قطعه ترنّم ز لبِ بادِ مسافر
یک چشمه تبسّم ز لبِ آب روان رفت
همسایگی باغ گلی شاعر و شیدا
همصحبتی باغچهای غنچهدهان رفت
یک کوزه پُر از خواهشِ نوشیدن دوران
یک سفره پُر از خاطرههای خوشِ جان رفت
یک رکعت مقبول، ارادت به گل سرخ
یک باغچه ادراک ز گلبانگ اذان رفت
یک قبله دعا در شب عرفانیِ تقدیر
یک جرعه اجابت ز سبوی رمضان رفت
لبتشنه ی، آبم بدهید از غزل عشق
بابای(طریقت) غزلم، از دو جهان رفت

۩۩۩ ☫اشعار/مثنوی /خاطرات (طریقت)پدر، مادر☫۩۩۩
خاطراتی دارم ، آن ،انشاء کنم
از بهشت وُ ماجرا املاء کنم
قطعه ای را نوجوانی ساز کــرد
باسرودی، بغصِ خود آغاز كرد
جانِ جانان ، اهلِ تقویٰ ، بوده اند
جان وُ تن را بهر آن ، فرسوده انـد
از بهشت هر جا سخن آید میان
مادر است و مادراست و مادران
ليك شرطش، دستِ بابا ديده ام
از برايشْ دستِ او ، بوسيـده ام
خاکِ پایِ مادر از زر بهتــراست
پینـهٔ دست پدر، کم از زَر است؟
مـادرانْ دريــایِ لطفِ رحمتنــد
هیبُت الله اند،بابا!، نـعمـتنــد
نا توانِ ، نمره دادن نیستم!
بهــرِ اعلامِ نظــر ، من کیستم!
من دوصد را نمره دادم سربه سر
صدِ به مادر ، یکصدِ دیگر پدر!
۩#خلدستان طریقت ( صفحه جدید )۩#محمد مهدی #طریقت

<< ادامه مطلب+باران نمی آید هنوز<<<<
۩۩۩ ☫ خــُلــِدستان طریقت ☫ ۩۩۩