۩۩۩☫اشعار(طریقت)بداهه :زدودنش آسان = غزلیات :نو، تازه ☫۩۩۩

باده:از بی تو بودنش آسان

دیگری را ستودنش آسان

گنج پنهان درون دل باشد

آشکارا نمودنش آسان

آنکه دل می ربود از همه کس

گوهر دل ربودنش آسان

بذر عشقی ربود از جانم

هر نگاهش، درودنش آسان

بند زنجیر زلف او شده است

بند بندم، گشودنش آسان

یار: دنیایی از غزل دارد

در دل اما سرودنش آسان

کوه کندن ز شور شیرین سهل

کوهکن بی تو بودنش آسان

شده محراب طاق ابرویش

از(طریقت) ، زدودنش آسان

۩۩۩ ☫ بدیع= می شوم از ادعای یکرنگی (طریقت)/ انجمن خلدستان/ اشعار ☫۩۩۩

★رقص کنان فصل بهاران شده (خلدستان طریقت) ۲۱ مارس- روز جهانی شعر =>ششم فروردین نوروز بزرگ

مجامع علمی و محافل فضلا و دانشمندان امروز که اغلب توسعه و بستر آن: علم سیاست، وجهه همت شان است، شعر دیگر یا جایگاهی ندارد یا خیلی کمرنگ و نقشی تفننی و استراحت ذهن را دارد. اما شعر در واقعیتی به پهنه جهان انسانی، میدانی است که جمعی هم به آن گرفتارند. البته در مورد ایرانیان، برخی از اساتیدم در دانشگاه، از جمله یعقوب آژند میاندوآبی، بر این باور بودند که هیچ‌ ایرانی نیست که در طول حیات شعر نسروده باشد.

گویا ارسطو شعر را واقعی تر از تاریخ می دانست! هر چه باشد، در زبان بزرگان حکمت و خرد و اندیشه، در ایران و جهان، والاترین نکات حکمی و ژرف ترین اندیشه ها و باورها و تعالیم، به زبان شعر گفته شده است. قرآن و دیگر کتب آسمانی، نهج البلاغه و صحیفه ها و ادعیه و...در قالب موزون( تلفیق کلام و موسیقی- که تا بی منتهای ادراک و احساس بشری نفوذ می کند) بیان شده است چنانکه برخی آن ها را کتاب یا دیوان شعر می شمردند. ارکان ادبیات ایران نیز که برخی از آن ها در مسیر انکشاف اند و برخی در سده های آینده، تولدی دیگر خواهند داشت ( مانند خیام، سهروردی و...)، موید این نکته است.
شعر، واقعیت است، واقعیتی به مثابه حقیقت، زندگی!

گفت: عاملی، دبیر سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گویند: ایران از سال ۹۱ تاکنون یک تریلیون و ۲۰۰ میلیارد دلار بابت تحریم‌ها خسارت دیده است! گفتم: کلِّ بودجۀ 1403 دولت با توجّه به تحریم‌ها و به سختی با کمک صندوق ذخیرۀ ارزی سرجمع شده پانزده میلیارد دلار. حالا حساب کنید با هزار و دویست میلیارد دلار ایران می‌توانستیم تا 80 سال دیگر بدون حتّی یک دلار درآمد تازه کشور ایران را اداره کنیم! گفت: نیز حتّی با این مبلغ 1200 میلیارد دلار می‌توانستیم ایران را به یکی از مرفّه‌ترین و پیشرفته‌ترین و توسعه‌یافته‌ترین کشورهای جهان تبدیل کنیم. گفتم: به نظر تو زبان حال کسی که سال‌ها سختی تحریم‌ را کشیده ،و طعم بدبختی عظیم را چشیده،چیست؟ گفت: حاکمان هرگاه افتادند یاد این حقیر

از برایم نقشه‌ها چیدند و شیرین کاشتند

یا کلاهی بر سرم بگذاشتند از زیرکی

یا کلاهم را به رندی از سرم برداشتند

به شادی ، شد بیان طنزِ شباهنگ
به نظمی فی البداهه ساز وُ آهنگ
اگرچه عمر دنیــا چند روز است
بـدون طنز دنیــا می ‌شود تـنگ
همیشه شــاد بودن را بیاموز
مکن در زندگانی یکسره جنگ
خداوندا عطا کن صلح و شادی
زِ بیخ وُ بُن بِـکن تزویر و نیرنگ
هدف از آفرینش آفرین است
به بختِ نازنینت هی مزن، سنگ
مگر رسم جهان توپ وُتفنگ است
خدنگِ از ادعـا گــردیده ارژنگ
نه تنها من شدم طناز درشهر
همه گردیده‌اند مانند من مَنگ
اگر نظم جهان توپ وُتفنگ است
ستمکاران همه مغرور وُ الدَنگ
تمام لوطیان رفــتند از شــهر
جهانی شد:قرمساق وُ قرمدَنگ

تمام عشق‌ها پیش از تو مثل رودها بودند
که باید می‌رساندم چون پیام دودها بودند

به بام انس تو خو کرده‌ام کوی تو می آیم
که از هر گوشه‌ای پر واکنم ، سوی تو می‌آیم

به سختی خسته‌ام از زندگی وز خود ،(طریقت)
به قدر یک نفس، در سایهٔ سوی حقیقت

در بوستان یک جا از زبان پیرمردی که سعدی اینطور توصیفش می کند " ز پیران مردم شناس قدیم" حرف می زند: در شکایت از جور حاکم

... که چندان امانم ده از روزگار کز این نحس ظالم برآید دمار

اگر من نبینم مر او را هلاک شب گور چشمم نخسبد به خاک

اگر مار زاید زن باردار به از آدمیزاده ی دیوسار

زن از مرد موذی به بسیار به سگ از مردم مردم آزار به

تعابیرش همگی امروزی است و قابل فهم. بوستان و گلستان را بخوانیم که زبان شیرین فارسی را از یاد نبریم.به قول معروف فارسی شکر است.

قلم یادی زِ یاری دلربا داشت

ورق افسوس دردی بی دوا داشت

قلم عمری بدست شاعر شوخ

برای دولت او یک لا قبا داشت

قلم می گفت شرط عاشقی را

ورق اندیشهء شاه و گدا داشت

قلم ، در یادِ یارِ ، جام صهبا

ورق ،اندیشه ای با ناخدا داشت

به نقل از قصه های آسمانی

دوصد معشوقهء حوانما داشت

شده یک داستان سینمایی

هزاران عاشقِ آدم نما داشت

بلایی آسمانی،گشته نازل

پلشتی مدرک آی دکترا داشت

قلم پرسید از وضع (طریقت)

ورق می خود وُبانگِ ربّنا داشت*

تاریخ (تقویم اردی بهشت : 1404 )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم