۩۩۩ ☫ اَشعار/با(طریقت) سپس از عیش و طرب دم مزنید ☫ ۩۩۩

تاولِ روح من از زخم سَنان بیشتر است
در اَزل مَــرهَـم اندوه جهان نیشتر است

واعظ از خدعه و سالوس صلا در می داد
وَرنه در وضع خودش مصلحت اندیش تر است

زاهد، آن نیست که همواره ریاضت بکشد
هر که غمخوار یتیمان شده درویش تر است

واعظان مسجد وُ محراب غنیمت دانند
عالِم از اینکه دل اهل سَرا ریش تر است

با (طریقت) سپس از عیش و طرب دم مزنید
شاعر غم زده با سوز مِحَن خویش تر است

. .

آنکس که نداند و نداند که نداند * در جهلِ مرکب اَبـَدُ الدهر بماند

آنکس که نداند و بداند که نداند * "بیدار" کنیدش که در خواب نماند

آنکس که بداند و نداند که بداند * لَنگان خرکِ خویش به مقصد برساند

آنکس که بداند وبداند که بداند "اَسب شرف" از گُنبدِ گردون بجهاند جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

هیچ کس نمی داند ما به چه دردی مبتلا شدیم

هیچ کس نمی داند چه بلایی سر خودمان آوردیم

ما وارث تمام دردهای قرنیم قرنی سیاه و شوم

که جز رنگ سرخ و سیاه هیچ چیزش به خاطرم نمی آید

ما بیدارتر از خود را بخوابزده های دورانیم

که لا به لای سیاهی ها غوطه می خوریم

۩#خــُلدستان طریقت (صفحه جدید)۩# محمد مهدی #طریقت

۩۩۩ ☫ اشعار:طی کرده (طریقت) چه فرازی و نشیبی ☫۩۩۩

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

.

پیچیــده درایــران عجب بوی عجیبی

بوی خوشی از نافه ی آهوی نجیبی

یا قافله­ای رد شده از مُلک دلیــران

یامانده از آن قافله چون نشئه ی سیبی

ما لایق بوی خوشی از کوی بهشتیم

حالی که ازاین عطر نبرده است نصیبی

این ورطه نه آن وطه ی هفتاد و دو برگ است

لب تشنه و تنهاست چه مضمون غریبی

با خط چلیپای پر ازخون نوشـتــند:

ایران چو مسیحاست به بالای صلیبی

پیران همه رفتند جوانان همه رفتند

جز تشنگی انگار نمانده است حبیبی

گاهی سر نی بود و زمانی ته گودال

طی کرده (طریقت) چه فرازی چه نشیبی!

شاید زِ همین رو ست که :‌گویند
پیچیده درین عرصه حبیبی وُ طبیبی ♥️

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

یار از دل من خبر ندارد یا آهِ دلم اثر ندارد

جز عشق جهان هُنر ندارد یا دل هُنرِ دگر ندارد؟

یا موسم صبرِ من خزان شد یا نخل امید بَر ندارد

یا بر رُخ من نمی شود باز یا قلعۀ بخت دَر ندارد

یا وصل تو قسمت بشر نیست یا طالع من ظفر ندارد

یا دامن رحم تو طلسم است یا نالۀ من شرر ندارد

یا تیر تو بگذرد نهانی یا سینۀ دل سپر ندارد

یا عشق خط امان به او داد یا دل ز بلا حذر ندارد

یا چشم تو با دلم رفیق است یا شیر سیه خطر ندارد

یا با دل خسته مهربان باش یا جان بِسِتان ضرر ندارد

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

عشقـم، نفسـم، زنــدگی ام، دلبـــرِ نازم
خـالی شده از عشقـم و ســرشارِ نیازم

در سینه ی شب آه وغم‌ وشکوه بریزد
از تار و دف و نالـه ی پُرسوز و گـدازم

در کــوچـه ی پُـر پیـچ درونـم بزند نق
با کــودک دل ای گـلِ نازم چــه بسازم

خــاتـونِ شکـوفا شــده ی گــونه اناری
شد بافـه ی گیسوی تــو یلــدای درازم

با آنکه هـوس در دل مـن جــای ندارد
گلخـنده ات آخـر بکنـد وســوسه بازم

دلشوره ام از بُعد گـذرگاهِ خمیده ست
چون جنگل چالوسی ومن پیچ هـرازم

اشعار (طریقت)غزلم منبع شهد است
پیــوسته بـرآنـــم کـــه لبـت را بنـوازم
ح.(طریقت)

۩۩☫انار سرخ سرشاخه ها (طریقت)چید☫۩۩

خبر خبر خبرِخنده ‏ی کلاغان شد
به دشت وُدامن صحرادوباره توفان شد
نیامدی که بچینی اَنار سرخ درخت
دوباره مانده بسر شاخه ها زمستان شد

نیامدی و ترک خورد سینه‏ های اَنار
سبد سبدگُلِ یاقوت سرخ ارزان شد

تمام باغ پر از جعبه‏ های میوه شدند
چقدر جعبه وُ ماشین راهی خیابان شد
"وَاِن یَکاد " بخوانید وُ در فراز کنید
جمالِ باغ اناری فراز آسان شد
شکوفه بر سر این داستان پایانی
شروع آنچه نمی‏خواستم شتابان شد

اَنار سرخ سر شاخه ها(طریقت) چید
کمالِ فصل بهاران به ماهِ آبان شد


حمید محمد مهدی طریقت جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

۩خــُلدستان طریقت(انار +بهمن )۩محمد مهدی طریقت <<خطبه دوم